|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#1111
10-23-2009
|
||||
|
||||
کاروان رفته مزل به منزل /قصه ساربان مانده بردل/ل بیار
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#1112
10-23-2009
|
||||
|
||||
|
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغدل بود به امید دوا باز آمد ز
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#1113
10-23-2009
|
||||
|
||||
|
زان يار مهربانم شكريست با شكايت
گر نكته دان عشقي، خوش بشنو اين حكايت بي مزد بود و منت هر خدمتي كه كردم يارب! مباد كس را مخدوم بي عنايت ف
__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم . . .
|
|
#1114
10-23-2009
|
||||
|
||||
|
فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق
نوای بانگ غزلهای حافظ از شیراز ع
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#1115
10-23-2009
|
||||
|
||||
|
عاشقان را ز بر خویش مران تا بر تو
سر و زر هر دو فشانند و دعا نیز کنند گر کند میل به خوبان دل من عیب مکن کاین گناهیست که در شهر شما نیز کنند ش
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
|
#1116
10-23-2009
|
||||
|
||||
|
شهباز دست پادشهم این چه حالت است
کز یاد برده اند هوای نشیمنم ح
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#1118
10-23-2009
|
||||
|
||||
|
ساقی شکر دهان و مطرب شیرین سخت
همنشینی نیک کردار و ندیمی نیکنام ب
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#1119
10-23-2009
|
||||
|
||||
|
بارها گفتهام و بار دگر میگویم
که من دلشده این ره نه به خود میپویم من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست که از آن دست که او میکشدم میرویم ی
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
|
#1120
10-23-2009
|
||||
|
||||
|
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 02:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.