مشاعره با حروف انتخابی

[ماهین]

به خوان کسان بر منه نان خویش
بخور نان خود بر سر خوان خویش

ح

[مستور]

شکسته تر از آن ساغر بلورینم
که در میان خارا کنی ز دست رها

[افسون 13]

نوشته اصلی توسط ماهین

به خوان کسان بر منه نان خویش
بخور نان خود بر سر خوان خویش

ح

حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت

ج

[ماهین]

جز راست مگوی گاه و بیگاه
تا حاجت نایدت به سوگند

ه

[مستور]

هر که آمد عمارتی نوساخت
رفت و منزل به دیگری پرداخت

الف

[افسون 13]

اکنون که گل سعادتت پربار است
دست تو ز جام می چرا بیکار است
می ‌خور که زمانه دشمنی غدّار است
دریافتن روز چنین دشوار است

ب

[مستور]

بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم

پ

[افسون 13]

پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
گردنده فلک نیز به کاری بوده است
هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین
آن مردمک چشم‌ نگاری بوده است

خ

[مستور]

خدا را گر که می جویی دل غمدیده شادان کن
که حق در عرش دلهای پریشان می شود پیدا

ذ

[ماهین]

ذات عالی اوست باقی جمله پست
نیست با او هیچ و او در جمله هست

ز