مشاعره سنتی

[hossein]

تو را من چشم در راهم
به سعي ام تا ز دل يك ديده بگشايم
ببينم من فراخي را خبر گيرم من از يارم
تو را من چشم در راهم

[baharBBK]

مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را
لب گیری و رخ بوسی،می نوشی و گل بویی.

[SOHRAB_HAZHII]

یار ان بود که صبر کند بر جفای یار

ترک رضای خویش کند بر رضای یار

[FereShteH]

رونق عهد شباب است دگر بستان را
می​رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

[hossein]

اگر آن ترک شيرازي به دست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را

[فرگل]

اگر پوسيده گردد استخوانم
نگردد مهرت از جانم فراموش

[hossein]

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلاي سرخوشي اي صوفيان باده پرست

[فرگل]

تا ابد معمور باد اين خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمان می‌وزد باد يمن

[hossein]

نقد صوفي نه همه صافي بي‌غش باشد
اي بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

[فرگل]

دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت
عمريست که عمرم همه در کار دعا رفت