مشاعره سنتی

[Ali.p80]

افسانه بود معنی دیدار، که دادند

در پرده یکی وعدهٔ مرموز و دگر هیچ

[FereShteH]

چون می روشن در آبگینه صافی

خوی جمیل از جمال روی تو پیدا

[مهرگان]

ای نامه که میروی به سویش!
از جانب من ببوس رویش

[amir ahmadi]

شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه ان می کند که بتوان گفت

[SOHRAB_HAZHII]

ترسم آخر کندت عاشق و مفتون رقیب


فلک این نوع که بر رغم من محزون است

[amir ahmadi]

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر خاک در میخانه به رخساره نروفت

[SOHRAB_HAZHII]

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست


دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

[shabhaye_mahtabi]

ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم
آنقدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم
فرخی یزدی
با تشکر فریبا

[SOHRAB_HAZHII]

مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد

نیت خیر مگردان که مبارک فالیست

[hossein]

تا چه کند با رخ تو دود دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد