شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
01-01-2012
|
|
مدیر بخش زمین شناسی
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,674
سپاسها: : 3,194
2,013 سپاس در 491 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
|
کاربران زیر از mary.f به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
01-01-2012
|
|
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مانا به کرشمه سوی او باز نظر کرد
کین شور و شغب از سر بازار برآمد
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
01-01-2012
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
01-01-2012
|
|
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مگر به روی دلارای یار ما ور نی
به هیچ وجه دگر کار بر نمیآید
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
01-01-2012
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
2 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
01-01-2012
|
|
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ور نه از جانب ما دل نگرانی دانست
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
2 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
01-01-2012
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
01-01-2012
|
|
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در صومعه ناگاه رخش پرده برانداخت
فریاد و فغان از دل ابرار برآمد
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
01-01-2012
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541
1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلا چو غنچه شکايت ز کار بسته مکن
که باد صبح نسيم گره گشا آورد
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|
کاربران زیر از فرگل به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
01-01-2012
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 5 نفر (0 عضو و 5 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 09:23 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|