|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
01-19-2012
|
||||
|
||||
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
__________________
|
| کاربران زیر از FereShteH به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
01-19-2012
|
||||
|
||||
|
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
کز عکس روی او شب هجران سرآمدی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
01-19-2012
|
||||
|
||||
|
یار با او غار با او در سرود
مهر بر چشمست و بر گوشت چه سود
__________________
|
| کاربران زیر از FereShteH به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
01-19-2012
|
||||
|
||||
|
در زیر بار منت پرتو نمی‌رویم
دانسته‌ایم قدر شب تار خویش را
__________________
|
| کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
01-19-2012
|
||||
|
||||
|
از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل
کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
01-19-2012
|
||||
|
||||
|
در پاکی گهر ز صدف دست برده‌ایم
آبی که می‌خوریم گهر می‌کنیم ما
__________________
|
| کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
01-19-2012
|
||||
|
||||
|
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
01-19-2012
|
||||
|
||||
|
تمام روز ازان همچو شمع خاموشیم
که خرج آه سحر می‌شود نفس ما را
__________________
|
|
01-19-2012
|
||||
|
||||
|
اگر بدان صنم ماهروی بر گذری
یکی ز حزن من آگه کنش به صوت حزن
|
|
01-19-2012
|
||||
|
||||
یاس
سحری بود و هنوز ،
گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود! من به دیدار سحر می رفتم نفسم با نفس یاس درآمیخته بود.
__________________
|
| کاربران زیر از Afsaneh_roj به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 5 نفر (0 عضو و 5 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 06:12 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.