پارسی بگوییم در این تالار گفتگو بر آنیم تا در باره فارسی گویی به گفتمان بنشینیم و همگی واژگانی که به کار میبیندیم به زبان شیرین فارسی باشد |
12-14-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ریشه واژه " بندر ":
بندر از بَـند که بن مضارع بستن است برگرفته شده است .بندر یعنی شهر بسته شده . به راستی نیز چنین است .بندر از یک سو به دریا می رسد و از این رو بسته است . این تنها گمان من است و در آن یقین ندارم .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
12-14-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
استکان روسی است .
استکان: واژهای روسی کوتاه شده dastakan زبان شناسان میگویند این واژه روسی در اصل از واژه فارسی باستان dasta برگرفته شده است . dasta: جامی است دسته دار که به آسانی می شد با دست گرفت .افزون بر استکان ، قوری و سماور و کتری هم روسی اند .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-14-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ریشه یابی دو واژه " آقا " و " آغا ":
آقا: بزرگ تر ، از ریشه مغولی aqa (برادر بزرگ تر)
آغا: شاهزاده خانم، خاتون (نامی محترمانه برای زنان عالی نسب یا برای مردی که مانند آغامحمّخان قاجار مقطوع النسل است .)
در فرهنگ های لغت معمولاً این دو عنوان را گاهی تورکی ( ترکی ) و گاهی مغولی می دانند . مثلاً :
آقا. (ترکی ، اسم ) خواجه . کیا. مهتر. سراکار. سرکار. بزرگ . سَر. سَرور. میر. میره . خداوند. خداوندگار. سیّد. مولی . صاحب . و در صدر یا ذیل نامهای خاص ، کلمه ٔ تعظیم است .
- آقابالاسر ؛ مدعی سری و مهتری بر کسی بی سود و نفعی برای آن کس : آقابالاسر لازم ندارم .
- مثل آقاها ؛ در تداول خانگی ، مؤدّب . موقّر.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-14-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ریشه واژه تاریخ چیست ؟
تاریخ یک واژه عربی و بر وزن تَفعیل است . اصل این واژه تَوریخ بوده است که برای آسانی تلفظ حرف واو آن تغییر کرده است و به صورت تاریخ و تأریخ شده است . واژه پارسی سَره اش از یاد رفته است . در کردی به تاریخ می گویند میژو . بی گمان در پارسی نیز واژه ای برابر تاریخ بوده اما همچون هزاران واژه دیگر از یاد مردمان فارسی زبان برفته است .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-14-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ریشه واژه "اُستاد" :
این واژه که از پارسی در عربی به صورت استاذ وارد شده است در فارسی میانه به صورت awestadبوده و احتمالاً از ریشه ایستادن ( اِستادن) برگرفته شده باشد . استاد کسی است که می ایستد و به دانشجویان نشسته اش درس می دهد .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-14-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ریشه واژه " اُجاق":
اُجاق: آتشدان اجاق یک واژه تورکی ( ترکی )است .
ojaq ( آتشدان) برگرفته از (ot) به معنای آتش + Jaq (پسوند جا ) می باشد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-15-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
معنی و ریشه واژه کهکشان
کهکشان: که ( کاه) + کش (بن مضارع کشیدن)+ ان = جایی که کاه کشیده شده است.
این نامگذاری به این سبب است که درخشش ستاره های ریز و درشت کهکشان همچون راهی در آسمان است که پر از کاه شده و برخی را باور آن است که پیشینیان می پنداشتند این راهی بوده که کسی با بار کاه می گذشته و هنگام کشیدن کاه بخشی از کاه ها ریخته است .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-15-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ریشه یابی واژه های فلسفه ، فیلسوف و سوفیست :
فیلسوف که در عربی فَیلَسوف گفته می شود عربی شده فیلوسوفیا است . فیلوسوفیا واژه ای یونانی است .فیلوسوفیا به معنای دوستدار دانایی است. فیثاغورث نخستین کسی بود که خود را فیلوسوفوس (دوستدار دانش) نامید .
افلاطون استاد (سقراط ) را فیلوسوفوس نامید.
پیش از پیدایش سقراط سوفیست ها(مغالطه کاران) پیدا شدند که ادراک انسان را معیار حقیقت می دانستند. ادراک انسان معیار حقیقت است به این معناست که حقیقت اعتباری جدا از درک انسان ندارد.
سوفیستها در استدلال های خود مغالطه می کردند. یعنی استدلالی که ظاهرا درست اما در واقع غلط بود.
سوفیست که در ابتدا به معنی دانشمند بود به خاطر رفتار سوفیستها تغییر کرد و به معنی مغالطه کار شد.
کلمه سفسطه از لفظ سوفیست گرفته شد و معنای رایج آن مغلطه کاری است.
سقراط به دلیل فروتنی و به خاطر هم ردیف نشدن با سوفیستها دوست نداشت او را سوفیست بنامند.بنابراین خود را فیلوسوفوس(دوستدار دانش) خواند.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-15-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
معنی فَرهاد
آد پسوند صفت سازی در پارسی کهن بوده که امروزه دیگر با آن واژه سازی نمی شود .آد در فرهاد، هفتاد، هشتاد،نواد یا نود هنوز به چشم می خورد . فرهاد به معنی شکوهمند( با شکوه ) است .
فرهاد. [ ف َ ] (اِخ ) کوهکن . مردی است که بنابه روایت کتاب خسرو و شیرین نظامی شغل سنگتراشی داشته و رقیب خسروپرویز در عشق شیرین دختر شاه ارمنستان بوده است . وی سرانجام جان خود را بر سر این عشق گذاشت و هنگامی که خبر دروغین مرگ شیرین را به او دادند از فراز کوه درغلتید و جان سپرد : ... فرهاد فریفته ٔ این زن [ شیرین ] شد و خسرو او را به کندن کوه بیستون گماشت . فرهاد در آن کوه به بریدن سنگ مشغول شد و هر پاره ای که از کوه می برید چنان عظیم بود که امروز صد مردآن را نتواند برداشت .
(ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ).
به تندی چنان اوفتد بر برم
که میتین فرهاد بر بیستون .
آغاجی .
تا چند کنی کوهی کو را نبود گوهر
در کندن کوه آخر فرهاد نخواهی شد.
خاقانی .
که هست اینجا مهندس مردی استاد
جوانی نام او فرزانه فرهاد.
نظامی .
هوسکاری آن فرهاد مسکین
نشان جوی شیر و قصر شیرین .
نظامی .
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم .
سعدی .
شهره ٔ شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم .
حافظ.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-15-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نام روزهای هفته در ایران باستان
به ترتیب از نخستین روز :
کیوان شید / مِهرشید /مَهشید / بهرام شید / تیر شید / اورمزد شید/ ناهید شید یا آدینه
نامگذاری روزهای هفته ابتکار بابلیان باستان بود که هر ماهی را به نام سیاره ای می گذاشتند .
نامگذاریها تقریباً بر پایه این هفت سیاره است : خورشید ، ماه ، مریخ ،عطارد ، بهرام ، ناهید ، کیوان یا زُحَل
امروزه از واژه عبری شنبه که به معنی استراحت است و اصل آن شَپَت است بهره می بریم و بقیه را یکشنبه تا پنج شنبه می گوییم و جمعه هم که عربی است یعنی جمع شدن . چون این روز روز دور هم جمع شدن است .
به MONDAY در انگلیسی دقت کنید بخش اول یعنی mon همان moon به معنی ماه است که با مهشید ما یکی است .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 3 نفر (0 عضو و 3 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 03:01 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|