شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
02-08-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Forever joy is my prize
With the wine of desire
Thankfully God gratifies
What I wish or require
O unpredictable fate
Embrace me like your mate
Sometimes golden cup and plate
Sometimes wine acquire
Drunk and insane is my game
It is my name and my fame
Unwise Elders will blame
And the Leaders for hire
From the recluse and devout
Loudly I repent and shout
The works of the pious doubt
"God forbid!" is my choir
O soul what can I say
Of pain of being away?
My eyes tearfully play
And my soul is on fire
To doubters it will not show
Such pain, who'll ever know?
The spruce will long to grow
Your face the moon inspire
Longing for your lips
Has Hafiz in its grips
Forget the night-school's tips
And prayers of morning crier
عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم بـه کام است الحمدلـلـه
ای بخت سرکش تنگش به بر کش
گـه جام زر کش گه لعل دلخواه
ما را به رندی افـسانـه کردند
پیران جاهـل شیخان گـمراه
از دسـت زاهد کردیم توبـه
و از فـعـل عابد استغفرالـلـه
جانا چـه گویم شرح فراقـت
چشـمی و صد نم جانی و صد آه
کافر مبیناد این غم که دیدهسـت
از قامتـت سرو از عارضـت ماه
شوق لـبـت برد از یاد حافـظ
درس شـبانـه ورد سـحرگاه
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
02-08-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
If arrows fly
Down from the sky
We submit and lie
Looking up, on high
Virtue, goodness, piety
We know in variety
Yet it's impropriety
To ask our fate why
The elders we knew
Are only a few
Wine is overdue
Else silently sigh
I am the mad lover
In flower fields I hover
Repent & my sins uncover
God forbid I lie
Your kindness and care
With me did not share
Mirror hid its glare
Now I sigh & cry
Patiently forbear
The life that is there
I wish to declare
For union I die
Hafiz don't complain
For union try
Put up with the pain
Whenever it comes by
گر تیغ بارد در کوی آن ماه
گردن نـهادیم الحکـم لـلـه
آیین تـقوا ما نیز دانیم
لیکـن چه چاره با بخت گمراه
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قـصـه کوتاه
من رند و عاشق در موسم گل
آن گاه توبـه استغفرالـلـه
مـهر تو عکسی بر ما نیفکند
آیینـه رویا آه از دلـت آه
الـصـبر مر و الـعـمر فان
یا لیت شعری حـتام الـقاه
حافظ چه نالی گر وصل خواهی
خون بایدت خورد در گاه و بیگاه
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
02-08-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Than eternal life, union is better
O God, give me that, which is better.
Cut me with a sword, and I said no word,
From foe keeping friend's secret is better.
In this path to die enslaved to the Lord
Than all the world, that Soul is better.
Ask healer of my painful discord
Will this invalid ever get better?
In shade of the spruce, the rose that was floored
Than ruby red blood, its dust is better.
O pious ones, with heavens I'm bored
Than paradise, this garden is better.
O heart, always, in His alley beg and hoard
He, who commands eternity is better.
O youth, with the advice of the old be in accord
Than youthful luck, old wisdom is better.
No eye has seen a gem that soared
That of the pearl of my ear is better.
Though from "Zendeh Rood" elixir of life poured
Than Isfahan, Our Shiraz is better.
Though friend's words sweetness stored
Than those words, Hafiz's is better.
وصال او ز عـمر جاودان بـه
خداوندا مرا آن ده کـه آن بـه
بـه شمـشیرم زد و با کس نگفتم
کـه راز دوست از دشمن نهان بـه
بـه داغ بـندگی مردن بر این در
بـه جان او که از ملک جـهان بـه
خدا را از طـبیب مـن بـپرسید
کـه آخر کی شود این ناتوان بـه
گـلی کان پایمال سرو ما گشـت
بود خاکـش ز خون ارغوان بـه
بـه خـلدم دعوت ای زاهد مـفرما
کـه این سیب زنخ زان بوستان بـه
دلا دایم گدای کوی او باش
بـه حکـم آن که دولت جاودان به
جوانا سر مـتاب از پـند پیران
کـه رای پیر از بـخـت جوان بـه
شبی میگفت چشم کس ندیدهست
ز مروارید گوشـم در جـهان بـه
اگر چـه زنده رود آب حیات اسـت
ولی شیراز ما از اصـفـهان بـه
سـخـن اندر دهان دوست شـکر
ولیکـن گفـتـه حافـظ از آن به
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
02-08-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Suddenly you rent the veil, what does it mean?
Left home, drunk with ale, what does it mean?
Locks in hand, the morning breeze, rivals obey
Serving all others to such detail, what does it mean?
King of the Good, mendicants to you pray,
Made your throne into a jail, what does it mean?
At first, in my hands, your locks you lay,
Later on, you make me frail, what does it mean?
Your loins talk in riddles and your words secrets say;
Cut me in the middle, to what avail? What does it mean?
You lure us with Love, and like pawns, you play
Each piece you play, you fail, what does it mean?
O Hafiz, if your lover into your heart finds her way
Familiar is your trail, and your tale, what does it mean?
ناگـهان پرده برانداختـهای یعنی چـه
مسـت از خانه برون تاختهای یعنی چه
زلـف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درساختهای یعنی چه
شاه خوبانی و مـنـظور گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناختهای یعـنی چـه
نـه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداختـهای یعـنی چـه
سخنـت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آختهای یعـنی چـه
هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقـبـت با همه کج باختهای یعنی چه
حافـظا در دل تنـگـت چو فرود آمد یار
خانـه از غیر نپرداختهای یعـنی چـه
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
02-08-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Don’t separate from me, thou dearer than my eyes
Solace to my soul, calmer of my heart’s cries.
Lovers cannot reach the hem of His shirt
Their shirt of patience, with shreds dignifies.
Let not your fate and lot, mishaps for you devise
In ravishing the hearts, you win the highest prize.
O preacher of creed, you forbid me this love
I forgive your errs, you have not seen the Wise.
Why would the Beloved, Hafiz criticize
Exceeding the bound, ardently denies.
از مـن جدا مشو کـه توام نور دیدهای
آرام جان و مونـس قـلـب رمیدهای
از دامـن تو دسـت ندارند عاشـقان
پیراهـن صـبوری ایشان دریدهای
از چشم بخت خویش مبادت گزند از آنک
در دلـبری بـه غایت خوبی رسیدهای
منعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمان
مـعذور دارمـت کـه تو او را ندیدهای
آن سرزنش که کرد تو را دوست حافظا
بیش از گلیم خویش مگر پا کشیدهای
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
02-08-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
The candle is like a moth heading for your light
Ecstatic for your state, my senses have taken flight
The mind who chastised lovers of love
Madly in love with your hair, is its plight
For the fragrance of your hair, freely I lose my life
A thousand lives I'll sacrifice in your sight
Driven from everywhere, I am helpless now
Beloved in the arms of another, I spite
What futile plans I devised to no avail
The spell of my life is now a tale of your might
Your beautiful fiery face for its fuel
The beauty spot, unsurpassed in delight
Happily the candle lost its light to a breeze
As if a moth reached your candle's light
I am bonded to my beloved's sweet lips
On my lips only sweet wine sounds right
Tell no tales of monastery or school
Hafiz has desire for the tavern tonight
چراغ روی تو را شمع گـشـت پروانـه
مرا ز حال تو با حال خویش پروا نـه
خرد کـه قید مجانین عشـق میفرمود
بـه بوی سنبـل زلف تو گشت دیوانـه
به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد
هزار جان گرامی فدای جانانـه
مـن رمیده ز غیرت ز پا فـتادم دوش
نـگار خویش چو دیدم به دست بیگانـه
چه نقشهها که برانگیختیم و سود نداشت
فـسون ما بر او گشته است افسانـه
بر آتـش رخ زیبای او به جای سـپـند
بـه غیر خال سیاهش که دید به دانـه
به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی
ز شمـع روی تواش چون رسید پروانـه
مرا بـه دور لب دوست هسـت پیمانی
کـه بر زبان نـبرم جز حدیث پیمانـه
حدیث مدرسـه و خانقه مگوی کـه باز
فـتاد در سر حافـظ هوای میخانـه
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
02-08-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Early morning, drunk from the night before
Wine in hand, asked the harpist to play more.
For my mind's journey, sent forth supplies of wine
From Existence City, sent him to explore.
Beautiful wine-seller gave me a sip of wine
I was safe from trickster Fate's horror and gore.
The wine-bearer to me said, with arched brows,
O target, arrows of reproach on you pour
You won't gird your waist with such binding belt
If you see that it is yourself who becomes sore.
Go and lay this trap of yours for another bird
Phoenix, at great heights will fly and soar.
Yet bind, belt, and trap are from Kingly grace
To adore itself and show endless amour.
Friend and player and bearer are all He
Water and clay to this path are but the door.
Give wine and let our ship happily sail
Upon this endless ocean without a shore.
Hafiz, our existence is a metaphor
This dreamy tale we tour and implore.
سـحرگاهان کـه مخـمور شبانه
گرفـتـم باده با چنگ و چغانـه
نـهادم عقـل را ره توشه از می
ز شـهر هسـتیش کردم روانـه
نـگار می فروشم عـشوهای داد
کـه ایمـن گشتـم از مکر زمانه
ز ساقی کـمان ابرو شـنیدم
کـه ای تیر ملامت را نـشانـه
نـبـندی زان میان طرفی کمروار
اگر خود را بـبینی در میانـه
برو این دام بر مرغی دگر نـه
کـه عـنـقا را بلند است آشیانه
که بندد طرف وصل از حسن شاهی
کـه با خود عشق بازد جاودانـه
ندیم و مطرب و ساقی همه اوست
خیال آب و گـل در ره بـهانـه
بده کـشـتی می تا خوش برانیم
از این دریای ناپیداکرانـه
وجود ما مـعـماییسـت حافـظ
که تحقیقش فسون است و فسانه
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
02-08-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
I am drunk with Love, bearer, bring me some wine
This feast without a full jug, will run down and decline.
Describing that beauty, neither seems right and nor fair,
Musicians play on, and wine-bearer bring me wine.
My stature is now curved, and your rivals from now on
Won't tempt me through this door, with no other will align.
In my longings for Thy face, I, and hopeful desires,
In hope of union, I, fancy, and dream combine.
Intoxicated with those eyes, where do I find my cup?
Lovesick with vision of those lips, of answers there's no sign.
Hafiz, in search of the good, why put your heart on the line?
How can you quench one's thirst, through a mirage that may shine?
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مـطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی
شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت
زین در دگر نراند ما را بـه هیچ بابی
در انـتـظار رویت ما و امیدواری
در عشوه وصالـت ما و خیال و خوابی
مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی
بیمار آن دو لعلـم آخر کـم از جوابی
حافظ چه مینهی دل تو در خیال خوبان
کی تشنه سیر گردد از لمعـه سرابی
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
02-08-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
O thou, who considers separation of lovers fair
Keep lovers away from your side with your glare
I am thirsty in my desert, lead me to clear waters
With the hope of God's mercy, this path of yours you forbear.
You stole my heart, dissolved my soul, but
Better than you have treated me, of the others take care.
When my foes drink their wine from my cup
I cannot accept it, if fair you declare.
Listen fly; Phoenix's flight-path is not your air
You ruin your own name, and us you tire and wear.
Through your own deeds, you are now poor & bare
From complaints & your cries, I beg you, us spare.
Even kings, through their service fill their chair
Hope for nothing, if you will not do your share.
ای کـه مهـجوری عـشاق روا میداری
عاشـقان را ز بر خویش جدا میداری
تـشـنـه بادیه را هـم به زلالی دریاب
بـه امیدی که در این ره به خدا میداری
دل بـبردی و بحل کردمت ای جان لیکـن
بـه از این دار نگاهش کـه مرا میداری
ساغر ما کـه حریفان دگر مینوشـند
ما تحـمـل نـکـنیم ار تو روا میداری
ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمـت ما میداری
تو به تقصیر خود افتادی از این در مـحروم
از کـه مینالی و فریاد چرا میداری
حافـظ از پادشهان پایه به خدمت طلبـند
سـعی نابرده چـه امید عـطا میداری
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
02-08-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
For a long time, has left me with concerns
Embraces strangers, yet lovers he spurns.
Not even upon my state had a glance
In this way, praise of the wise ones he earns.
Better to keep his arm in his sleeve
Hearts of the gifted artists, his hand churns.
Neither rose nor nightingale are spared the pain of love
One rends its garment, other crying, yearns.
He who seeks obedience in colorful & patched robes
His graceful eye, upon the ignorant turns.
He is the apple of my eyes, light of my soul
When tired me approaches him, he returns.
Jewels of the Holy Grail come from an unworldly mine
Why then beg for the potters' clay to make these urns?
O heart, O wise Master, experienced in love
Why then seek love from apprentices & interns?
You must pay for this your last pot of gold
Why beg this thief that gold & silver returns?
Insanity & madness, admittedly are my sins
Lover is enslaved to love, for love burns.
Spend your days free from blame & concerns
Expect naught from temporal world, Hafiz learns.
روزگاریسـت کـه ما را نـگران میداری
مخـلـصان را نه به وضع دگران میداری
گوشـه چشـم رضایی به منت باز نشد
این چـنین عزت صاحب نـظران میداری
ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نـگار
دسـت در خون دل پرهـنران میداری
نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ
هـمـه را نعره زنان جامه دران میداری
ای کـه در دلق ملمع طلبی نقد حـضور
چشـم سری عجب از بیخبران میداری
چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ
سر چرا بر من دلخسـتـه گران میداری
گوهر جام جم از کان جـهانی دگر اسـت
تو تـمـنا ز گـل کوزه گران میداری
پدر تـجربـه ای دل تویی آخر ز چـه روی
طـمـع مـهر و وفا زین پسران میداری
کیسـه سیم و زرت پاک بـباید پرداخـت
این طمـعها که تو از سیمـبران میداری
گر چـه رندی و خرابی گنه ماسـت ولی
عاشـقی گفت که تو بنده بر آن میداری
مـگذران روز سلامـت به ملامت حافـظ
چـه توقـع ز جـهان گذران میداری
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 05:55 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|