|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| تاپیکهای سریالی در این بخش تاپیکهایی قرار خواهند گرفت که پست های آن شمارش نمیشود . و تاپییک هایی مانند "یک آرزوی خیر برای نفر بعدیت بکن" و ... قرار میگیرد. |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#1201
03-15-2010
|
||||
|
||||
من چیزی نمینویسم فقط بغل همون نوشته ای که بالا نوشته مینویسم ناز شصته نویسندش !
ایول !!! بدجوری حال کردم ! از اون شعر هایی هست که بدجوری به دل میشینه ! 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#1202
03-16-2010
|
||||
|
||||
|
|
#1203
03-17-2010
|
||||
|
||||
|
من تقدس عشقت را
بر کرامت وجودم نشانده ام و اگر سراسر وجودم زبان باشد يکسره خواهد گفت: دوستت دارم
__________________
زندگي با صدا شروع ميشه بي صدا تموم ميشه، عشق با ترس شروع ميشه با شك تموم ميشه، دوستي هر جايي ميتونه شروع بشه اما هيچ جا تموم ميشه. 
|
|
#1204
03-17-2010
|
||||
|
||||
|
تا حالا دیدی کارگرها چجوری نان رو با اشتها میخورن در صورتی که نون خالی بیشتر نیست
آیا تو هم همونقدر شکرگذار و پراشتها هستی؟ میدونی لقمه ی نونشون چیه ؟ امید میدونی به چی امید دارن؟ خدا تو تو زندگیت به چی امیدواری ؟ اگر امید نبود ما همه مرده بودیم
|
|
#1205
03-17-2010
|
||||
|
||||
|
آنقدر زمین خورده ام که بدانم
برای برخاستن نه دستی از برون که همتی از درون لازم است! حالا اما... نمی خواهم برخیزم... در سیاهی این شب بی ماه می خواهم اندکی در كما!!!! فردا فردا برمی خیزم... وقتی که فهمیده باشم چرا باز زمین خورده ام...
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
|
#1208
03-28-2010
|
|||
|
|||
باور کردن
باور کردن... یعنی بدانیم که هر روز, تولدی دوباره است یعنی اطمینان داشته باشیم که معجزه ها رخ میدهند و رویاها به واقعیت می پیوندند باور کردن... یعنی دیدن فرشته هایی که که در میان ابرها در حال پایکوبی اند, شناختن اعجاز کهکشان, وحکمت انسانی در کره ماه باور کردن... یعنی شناختن ارزش یک قلب پرورش یافته, معصومیت چشمان یک کودک و زیبایی دست یک سالخورده,زیرا از طریق آموخته های آنان است که ما عشق ورزیدن را یاد میگیریم باور کردن... یعنی یافتن قدرت و شجاعتی که در وجود ما نهفته است وقتی زمان آن فرا رسیده که تکه تکه ها را جمع کرده دوباره آغاز کنیم باور کردن... یعنی بدانیم که تنها نیستیم,که زندگی یک هدیه است و اکنون نوبت ماست که آن را گرامی بداریم و از آن محافظت کنیم باور کردن... یعنی بدانیم که قرار است خبرهای شگفت انگیز و حیرت آوری اتفاق بیفتد,و تمام آرزوها و رویاهای ما دست یافتنی اند
__________________
|
|
#1209
03-29-2010
|
||||
|
||||
|
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم ، کجا روم کجا من
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ... مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
|
|
#1210
03-30-2010
|
||||
|
||||
|
نقل قول:
این همت را از کجا باید یافت ؟
و من حالا که زمین خورده ام در پی چه چیزی سرگردانم؟ چگونه برخیزم وقتی که دست همتم شکسته است؟ می دونی دار مکافات روزگار چیه؟ این که اونی که دوستش داری...بره چشم بذاره تا تو رو پیدا کنه! تو بری قایم بشی و اون بره یکی دیگه رو پیدا کنه...!
__________________
 همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش از عالم غم دلرباتر عالمی نیست ویرایش توسط raha_10 : 03-30-2010 در ساعت 05:29 PM دلیل: جلو گیری از ایجاد دو پست پشت سر هم
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 12:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.