|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#1221
04-02-2014
|
||||
|
||||
نمی دونی تو این روزا چقدر از زندگی سیرم
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#1222
04-03-2014
|
||||
|
||||
زنـدگــی انـگــار تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !
__________________
معنی فلفل نبین چه ریزه است را روزی فهمیدم.....که اشک هایم به این کوچکی پر از حرف ها و غم های بزرگ شد
|
|
#1223
04-07-2014
|
||||
|
||||
” ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯼ؟ “ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﯿﺸﻪ
__________________
معنی فلفل نبین چه ریزه است را روزی فهمیدم.....که اشک هایم به این کوچکی پر از حرف ها و غم های بزرگ شد
|
| 5 کاربر زیر از پریشان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
#1224
04-09-2014
|
||||
|
||||
گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
|
#1225
04-09-2014
|
||||
|
||||
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
__________________
معنی فلفل نبین چه ریزه است را روزی فهمیدم.....که اشک هایم به این کوچکی پر از حرف ها و غم های بزرگ شد
|
|
#1226
05-03-2014
|
||||
|
||||
سلام به همگی
__________________
معنی فلفل نبین چه ریزه است را روزی فهمیدم.....که اشک هایم به این کوچکی پر از حرف ها و غم های بزرگ شد
|
| 5 کاربر زیر از پریشان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
#1227
05-07-2014
|
||||
|
||||
|
بخشی از کتاب بابا لنگ دراز
بخشي از كتاب بابا لنگ دراز اثر جين وبستر
از نامه‌هاي بابا لنگ دراز به جودي ابوت جودي! كاملا با تو موافق هستم كه عده‌اي از مردم هرگز زندگي نمي كنند و زندگي را يك مسابقه دو مي‌دانند و مي‌خواهند هر چه زودتر به هدفي كه در افق دوردست است دست يابند و متوجه نمي‌شوند كه آن‌قدر خسته شده‌اند كه شايد نتوانند به مقصد برسند و اگر هم برسند ناگهان خود را در در پايان خط مي‌بينند. در حالي كه نه به مسير توجه داشته‌اند و نه لذتي از آن برده‌اند. دير يا زود آدم پير و خسته مي‌شود در حالي كه از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت ديگر دير رسيدن به آرزوها و اهداف هم برايش بي‌تفاوت مي‌شد و فقط او مي‌ماند و يك خستگي بي‌لذت و فرصت و زماني كه از دست رفته و به دست نخواهد آمد.... جودي عزيزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشي كه از ديگران داريم آنها را دوست داريم و به آنها وابسته مي‌شويم. هر چه خاطرات خوشمان از كسي بيشتر باشد علاقه و وابستگي ما بيشتر مي‌شود. پس هر كسي را بيشتر دوست داريم و مي‌خواهيم كه بيشتر دوستمان بدارد بايد برايش خاطرات خوش زيادي بسازيم تا بتوانيم در دلش ثبت شويم. دوستدار تو : بابا لنگ دراز
|
| 3 کاربر زیر از farzanehr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
#1228
05-11-2014
|
||||
|
||||
این روزها خسته تر از انم که بخواهم گله کنم
__________________
معنی فلفل نبین چه ریزه است را روزی فهمیدم.....که اشک هایم به این کوچکی پر از حرف ها و غم های بزرگ شد
|
| 3 کاربر زیر از پریشان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
#1229
05-18-2014
|
||||
|
||||
__________________
. . . . .
|
| 2 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
#1230
05-18-2014
|
||||
|
||||
|
دوستت دارم پریشان،شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم،دانه می‌خواهی چه کار؟ تا ابد دور تو می‌گردم،بسوزان عشق کن ای که شاعر سوختی،پروانه می‌خواهی چه کار؟ ** مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟ * مثل من آواره شو از چاردیواری درآ! در دل من قصر داری،خانه می‌خواهی چه کار؟** خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟ شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن گریه کن پس شانه ی مردانه می‌خواهی چه کار؟ مهدی فرجی
|
| 2 کاربر زیر از hani.amitis سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 3 نفر (0 عضو و 3 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 11:49 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.