نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهرگان
74. انگور وه انگور نوری، آو گری
(انگور به انگور مینگرد، آب میگیرد)
|
سلام مهرگان عزیز
یعنی اگه کسی با کسی همنشین بشه خواسته یا ناخواسته خلق و خوی اونو به خودش میگیره
این ضرب المثل مصداق همون شعر معروف از سعدی هست که میگه :
گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری؟
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا، من گِلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گُل نشستم
کمال همنشین درمن اثر کرد
وگرنه، من همان خاکم که هستم.....
یه جا یه شعر دیدم از ملک الشعرای بهار که با استفاده از همین شعر سعدی تضمین بسیار جذابی سروده بودند حیفم آمد منم اونو برای شما دوستان عزیز ننویسم
شبی در محفلی با آه و سوزی
شنیدستم که مرد پاره دوزی
چنین میگفت با پیر عجوزی
<< گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی بدستم >>
گرفتم ان گل و کردم خمیری
خمیر نرم و نیکو چون حریری
معطر بود و خوب و دلپذیری
<< بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم >>
همه گلهای عالم آزمودم
ندیدم چون تو و عبرت نمودم
چو گل بشنید این گفت و شنودم
<< بگفتا من گلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم >>
گل اندر زیر پا گسترده پر کرد
مرا با همنشینی مفتخر کرد
چو عمرم مدتی با گل گذر کرد
<< کمال همنشین در من اثر کرد
و گرنه من همان خاکم که هستم >>