شوق سفر نداشتی قصد گذر نداشتی
من با تو زنده بودم اما خبر نداشتی
رفتی و توی قلبم یادتو جا گذاشتی
روی تموم حرفات یکدفعه پاگذاشتی
بی تو کدوم ستاره پا به شبم بذاره
ابر کدوم آسمون رو تشنگیم بباره
بی تو چی مونده با من
جز یه صدای خسته
جز یه نگاه خاموش
جز یه دل شکسته
بال و پرم بودی
خبر نداشتی
تاج سرم بودی
خبر نداشتی
سایه به سایه
هر طرف که بودم
هم سفرم بودی خبر نداشتی
پر زدی و ندیدی بال سفر نداشتم
گفتی رها شو اما من دیگه پر نداشتم
کوه غمو روی شونه ام دیدی و برنداشتی
من با تو زنده بودم اما خبر نداشتی