مشاعره سنتی

[deltang]

وقت اجلم ناله نه از رفتن جانست

از یار جدا می شوم ، این ناله از آن است

[mary.f]

تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی ازین طرفه تر برانگیزد

[abadani]

دوست آن دانم كه گيرد دست دوست
در پريشان حالي و درماندگي

[mary.f]

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

[abadani]

دردي است غير مردن كان را دوا نباشد
پس من چگونه گويم كان درد را دوا كن

[ساقي]

نه ز بویم نه ز رنگم نه ز نامم نه ز ننگم
حذر از تیر خدنگم که خدایی ست کمانم

نه می خام ستانم نه ز کس وام ستانم
نه دم و دام ستانم هله ای بخت جوانم

[abadani]

محمد(ص)كافرينش هست خاكش
هزاران آفرين بر جان پاكش
چراغ افروز چشم اهل بينش
تراز كارگاه آفرينش

[deltang]

شاید که برده باشد هوش از سر و دل من

باشد که عاشقی را پنهان شمار یار را

[دانه کولانه]

آتشی ز کاروان جدا مانده این نشان ز کاروان به جا مانده
یک جهان شرار تنها
مانده در میان صحرا
به درد خود سوزد
به سوز خود سازد


مرحوم بیژن ترقی - زنده یاد دلکش -

دانلود کنيد و يا آنلاين گوش کنيد

[abadani]

دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شيوه راه رفتن آموخت