مشاعره سنتی

[MAHDI]

هر کس که زر به زر دهد اهل بصیرت است
فصل شکوفه را به می‌ناب صرف کن
صائب تبریزی

[ava91]

دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد

[یلدا جوون]

دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

[yad]

کجاست صوفي دجال فعل ملحدشکل
بگو بسوز که مهدي دين پناه رسيد

صبا بگو که چه‌ها بر سرم در اين غم عشق
ز آتش دل سوزان و دود آه رسيد

ز شوق روي تو شاها بدين اسير فراق
همان رسيد کز آتش به برگ کاه رسيد

مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول
ز ورد نيم شب و درس صبحگاه رسيد

[SOHRAB_HAZHII]

یاد آن لحظه که ما یار شدیم

به صفای د ل هم سخت گرفتار شدیم

[mohammad.90]

سهراب مکن شکایت گر وصل دوست خواهی

زین بیشتر بباید بر هجرت احتمالی

[SOHRAB_HAZHII]

يادت گرامي باد، اي معطر نامت احمد،


نامت بلند و جاودان باد، اي« محمد»

[mohammad.90]

سهراب از جور تو حاشا که بگرداند روی

من از آن روز که دربند توام آزادم

[اهورا]

والا جمال دین محمد، محمد آنک
از کل کون خدمت او برگزیده‌ام

[FereShteH]

کنند کار کسی را تمام و برگذرند

که جز خدای نداند زهی کریم و جواد