مشاعره سنتی

[ماهین]

شمس جان کو خارج امد از اثیر
نبودش در ذهن و در خارج نظیر

[مستور]

روزی که در دلم غم عشق تو خانه ساخت
سیل بلا به خانه صبرم روانه ساخت

[افسون 13]

تا چند زنم به روی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت‌ پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت

[مستور]

تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

[افسون 13]

یک جام شراب صد دل و دین ارزد
یک جرعه می مملکت چین ارزد
جز باده لعل نیست در روی زمین
تلخی که هزار جان شیرین ارزد

[مستور]

دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و خبر نداشت

[ماهین]

تویی ان گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک

[مستور]

کاشکی دیشب ما صبح نمشد هرگز
با دلم دوش سر زلف تو بازی می کرد

[افسون 13]

در دایره سپهر ناپیدا غور
جامیست که جمله را چشانند به دور
نوبت چو به دور تو رسد آه مکن
می نوش به خوشدلی که دور است نه جور

[مستور]

رواق مظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست