مشاعره سنتی

[ماهین]

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

[اهورا]

مشنو سخن خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا

[افسون 13]

ای کرده غمت غارت هوش دل ما
درد تو شده خانه فروش دل ما
رمزی که مقدسان ازو محرومند
عشق تو مر او گفت به گوش دل ما

[mohammad.90]

آیتی بود عذاب انده حافظ بی تو
که بر هیچ کسش حاجت تفسیر نبود

[افسون 13]

دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت
اشکم همه در دیدهٔ گریان میسوخت
میسوختم آنچنانکه غیر از دل تو
بر من دل کافر و مسلمان میسوخت

[mohammad.90]

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

[اهورا]

دلها همه در چاه زنخدان انداخت
وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت

[mohammad.90]

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو

[افسون 13]

وصل تو کجا و من مهجور کجا
دردانه کجا حوصله مور کجا
هر چند ز سوختن ندارم باکی
پروانه کجا و آتش طور کجا

[ماهین]

از اشک شوق نیز دو چشمم معاف دار
کز این دو چشمه اب فراوان کشیده ام