مشاعره سنتی

[ساقي]

تا چه خیال بسته‌ای ای بت بدگمان من
تا چو خیال گشته‌ام ای قمر چو جان من
از پس مرگ من اگر دیده شود خیال تو
زود روان روان شود در پی تو روان من

[haj_amir]

نعل سم سمند تو را نام در جهان
کحال ديده‌ي ملک اکبر آمده

[ساقي]

هر سو که تو بگردی از قبله بعد از آن
کعبه بگردد آن سو بهر دل تو را
مجموع چون نباشم در راه پس ز من
مجموع چون شوند رفیقان باوفا

[haj_amir]

ايا دستور هامان وش! که نمرودي شدي سرکش
تو فرعوني و چون قارون به مال است افتخار تو!

[ساقي]

ورا خواهم دگر یاری نخواهم
چو گل را یافتم خاری نخواهم

[haj_amir]

منکران را هم از اين مي دو سه ساغر بچشان
وگر ايشان نستانند رواني به من آر

[ساقي]

راز چون با من نگوید یار من
بند گردد پیش او گفتار من

[haj_amir]

نام کرم به داده‌ي روي و رياي خويش
بر داده‌ي تو نام کرم کي بود سزا

[ساقي]

از سر کین درگذر بوسه ده ای لب شکر
بر سر هر خاک سر گر ننهادم مده

[haj_amir]

هين کز فراخناي دلت تا به عرش رفت
هيهاي وصل و خنده و قهقه چه شسته‌اي