مشاعره سنتی

[haj_amir]

در ازل داده‌ست ما را ساقي لعل لبت
جرعه جامي که من مدهوش آن جامم هنوز

[mary.f]

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد

[haj_amir]

در عشق خانقاه و خرابات فرق نيست
هر جا که هست پرتو روي حبيب هست

[deltang]

تو مو ميبيني و من پيچش مو

تو ابرو من اشارت هاي ابرو

[ساقي]

ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب
که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست

[haj_amir]

تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است
همواره مرا کوي خرابات مقام است

[mary.f]

تاب بنفشه می دهد طره مشکسای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو

[ساقي]

وانگهم در داد جامى كز فروغش بر فلك
زهره در رقص آمد و بر بط زنان مى گفت نوش

[deltang]

شادی مجلسيان در قدم و مقدم توست

جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت

[ساقي]

تو خود چه لعبتى اى شهسوار شيرين كار
كه تو سنى چو فلك رام تازيانه ء تست