پارسی بگوییم در این تالار گفتگو بر آنیم تا در باره فارسی گویی به گفتمان بنشینیم و همگی واژگانی که به کار میبیندیم به زبان شیرین فارسی باشد |
12-18-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پیشوند دُش در آغاز دشمن ، دشنام ، دشوار ، دُشخیم (دِژخیم )
این پیشوند امروزه به کار نمی رود و تنها در چند واژه کهن فارسی کاربرد دارد . دُش به معنی بد است . پس دشنام یعنی نام بد ، دشمن یعنی انسان بد ، دشخیم در برابر بدخیم است . امروزه دشخیم را دژخیم می گوییم . دشوار براس اینکه آسان نیست چنین گفته شده است . تنها این پیشوند فارسی نیست که فراموش شده است . پیشوندها و پسوندها و واژگان بسیاری را ما ایرانیان در گذر تاریخ از یاد برده ایم . اگر این واژه ها را جان بود از دست ما فریادشان به آسمان می رفت که چرا ما را فراموش کرده اید . ما یادگار نیاکانتانیم .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
12-18-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
معنی واژه "لغت"
برخلاف گمان بیشتر مردم واژه لغت ریشه عربی ندارد . لغت همان logo در یونانی است .logo به گونه لُــغــة در عربی وارد شده است .در قرآن همه جا از لسان به جای لغة استفاده شده . مثال : لساناً عربیاً /ما أرسلنا من رسولٍ إلا بلسان قومه . و ...اما در فارسی منظور ما از لغت آن نیست که عرب می گوید . مقصود ما فارسی زبانان واژه است . پس کاربرد فارسی آن با عربی اش گوناگون است .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-18-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
معنی لامَصَّـب یا لامَذهَب
لامَصَّـب یا لامَذهَب یک اصطلاح عربی است . درست این کلمه لا مذهب است که به غلط به گونه های دیگری تلفّظ می شود .یعنی کسی که مذهبش قبول نیست . بی مذهب و بی دین است .این ناسزا را متعصبان بی خرد نسبت به مذاهب دیگر روا می دارند .امروزه بدون توجه به اصل معنی آن در جایی که شخص کلافه و خسته می شود همین طور بر زبان می آورد بی آنکه معنای درستش را بداند .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-18-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
معنی مُـزمِــن
واژه مُـزمِــن در نام بیماریها بسیار گفته می شود . بیماری مزمن . خیلی ها نمی دانند معنایش چیست . مزمن یعنی دارای زمان و دیرینه و کهنه ،زمان بَر ، زمان گیر و یک واژه عربی است . اسم فاعل از یُــزمِنُ می باشد .( أزمَنَ ، یُزمِنُ ، إزمان بر وزن أفعلَ ، یُفعِلُ ، إفعال می باشد )اما این واژه را در فرهنگ لغت ببینید:
مزمن . (عربی ، صفت ) بر جای مانده شونده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث ). بر جای مانده . کهنه و دیرینه . دارای زمان و دیرینه . (ناظم الاطباء). دیرینه و کهنه . (آنندراج ) (غیاث ) . کهن . عتیق . طویل (از نظر زمان ). پیاده (مقابل حاد). متقادم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
در اصطلاح پزشکی دیرگذر. مقابل حاد. آهسته . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی از یادداشت مرحوم دهخدا) : به علت های مزمن و دردهای مهلک گرفتار گشته . (کلیله و دمنه ). بیماری که اشارت طبیب را سبک دارد... هر لحظه ناتوانی بروی مستولی گردد و علت مزمن تر شود. (کلیله و دمنه ).
- بیماری مزمن ؛ بیماری کهنه و دیرینه و بیماری که مدت زمان طول کشیده باشد. (ناظم الاطباء). در تداول امروزین به معنی دیرمانده و علاج آن مشکل شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مرضی که از آدمی دست برندارد. (یادداشت ایضاً) :
هر کجا بیماریی مزمن بدی
یاد اوشان داروی شافی شدی .
مولوی (مثنوی ).
- تب مزمن ؛ تب دیرینه . تب که قطع نشود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- دل درد مزمن ؛ دل درد کهنه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- سرفه ٔ مزمن ؛ سرفه ٔ کهنه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
- مرض مزمن ؛ بیماری مزمن . مرض کهنه . ناخوشی کهنه و زمان بر وی گذشته . (اقرب الموارد). توسعاً دیرعلاج . وخیم . کهنه مانده . صعب العلاج : بیماریی که چهل روز و بیشتر کشد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
|| زمینگیر. علیل . از ناخوشی افتاده : و هر کجا مزمنی بود و مبتلائی روی بدو آوردند. (جهانگشای جوینی ). || لنگ و کسی که دست و پایش از حرکت و رفتار مانده باشد. (غیاث ) (آنندراج ).
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-18-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چرا جمع زنده زندگان است ؟ گاف در زندگان از کجا آمد ؟
اصل کلماتی مانند زنده ، مرده و فرشته به صورت زندَگ ، مُردَگ و فرشتَگ بوده و جمع آن ها با ( ان ) بوده به شکل ( زندَگان ، مردَگان و فرشتَگان ) به کار می رفته است . البته ما امروزه فتحه یکی مانده به آخر این کلمات را کسره کرده ایم و گاف آخر را برداشته ایم . تا صد سال پیش در تهران این کلمات با فتحه و به صورت زندَه، مردَه و فرشتـَه تلفظ می شد . همان طور که در لغتنامه دهخدا چنین است . به هر حال زبان تغییر کرده است . چون نمی دانیم اصل این کلمات چه بوده به غلط می گوییم " هـ در زنده موقع جمع بستن به گ تبدیل می شود اما چنین نیست .کلمه روزنامگ هم جالب است که به صورت رُزنامَج وارد عربی شدو به صورت رُزنامَجات جمع بسته شد و این کار موجب ساخته شدن جمع هایی مانند ترشیجات ، کارخانجات ، اداره جات و میوه جات در فارسی شد در حالی که بخش دوم رزنامجات اصلاً جات نبوده است .بلکه ات می باشد . چه کنیم زبان است و نمی شود جلوی تغییراتش را گرفت .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-18-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
معنی عینک
عینک از پیوند( عین به معنی چشم + ــَـک ) ساخته شده است . ظاهراً عربی است .اما در عربی به عینک می گویند نَظّارة یا مِنظار و در عامیانه عراق مَنظرة . پس این واژه ساختگی است . ما فارسی زبانان از ریشه عربی واژه جدیدی ساخته ایم . سمعک هم چنین است . پسوند ــک برای ساخت اسم ابزار است مثل غلتک ، روروک، غربیلک ،مگسک و ...
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-18-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
فلسفه نامگذاری روز ولنتاین
داستانهای گوناکونی در این باره هست . این هم یک از آن داستانهاست :
ولنتاین مقدس یک کشیش مسیحی در سده سوم میلادی بود. زمانی که امپراتور CLADIUS دوم بر روم فرمان می راند، کلادیوس دریافت که از آنجا که مردان مجرد همسر و خانواده ای ندارند نسبت به مردان متاهل بیشتر به سربازی رویمی آورند و سربازان بهتری هستند. از همین رو ازدواج را برای مردان جوان ممنوع نمود . ولنتاین که این حکم را ستمگرانه می دانست از فرمان کلادیوس سر پیچی کرد . ولنتاین پنهانی دلدادگان جوان را به عقد یکدیگر در می آورد. هنگامی که این کار ولنتاینآشکار شد ،کلودیوس حکم اعدام وی را صادر کرد.
ولنتاین خودش نخستین فردی بود که برای نخستین بار نامه ولنتاین را نوشت . وی هنگامی که در زندان بسر می برد دلداده دختر جوانی شد که دختر زندانبان او بود. این دختر جوان زمانی که ولنتاین در بازداشت بسر می برد به ملاقات وی می آمد. در پایان این نامه ولنتاین چنین نوشته بود: "از طرف ولنتاین تو." این عبارت هنوز در نامه های روز ولنتاین استفاده می گردد.
* ولنتاین در روز 14 فوریه تقریبا در سال 269 پس از میلاد اعدام شد. . به گرامیداشت وی کلیسایی در سال 350 میلادی ساخته شد که پیکر وی نیز در آنجا به خاک سپرده شد . در واقع روز ولنتاین سالروز مرگ و خاک سپاری ولنتاین است .
.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-18-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چرا می گوییم سرما ؟ ریشه واژه سرما چیست ؟
گرما از ریشه ی گرم است . اما سرما از ریشه ی سرم نیست . چون گرما و سردا را با هم می گوییم سردا به سرما تغییر کرده است . پس در اصل گرما و سردا است . نمونه دیگر عدد پنجده یا پانجده است که گفتنش سخت است و پانزده شده و ششده بنا به همسایگی با آن تبدیل به شانزده شد . نمونه دیگر ( یا مَن اسمُهُ دَواء و ذکرُهُ شِفاء ) است که ما در فارسی شِفاء به کسر حرف شین را به فتح شین و شَفا می گوییم و این به دلیل نزدیکی دواء و شفاء است که شَفاء تحت تأثیر دَواء تغییر حرکت داده است . جالب اینکه اصلاً شَفا معنی خوبی هم ندارد و به معنای جان کندن است و آخرین لحظات زندگی شخص محتضر را شَفا می گویند . پس شاید بهتر است بگوییم خدا شِفایت دهد .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-18-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چرا برای یک مفهوم چند واژه وجود دارد ؟
خـُفتن ، خـُسبیدن ، غـُنودن ، آرمیدن . خوابیدن همه به یک معنی هستند . حقیقت این است که این طور نبوده که پیشینیان ما برای یک معنی و مفهوم عمداً چند کلمه ساخته باشند بلکه هر واژه مربوط به جایی از ایران است . مثلاً امروزه مردم ایلام و کرمانشاه و شرق کردستان و غرب لرستان همگی از خفتن استفاده می کنند . مثلاً ( بِچو بِخَف : یعنی برو بخواب ) و در گیلکی از خسبیدن استفاده می کنند و در فارسی از خوابیدن .بعدها که همه ی گویش ها به هم نزدیک شده اند این کلمات با هم مترادف شده اند .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-18-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کانگورو یعنی (نمی فهمم چی میگی؟!)
وقتی کشتی مهاجرین انگلیسی در سواحل این قاره پهلو گرفت و مهاجران به درون سرزمین جدید رفتند با این حیوان روبرو شدند و با تعجب از بومیان پرسیدند :What 's this?اما آنان که نمی فهمیدند انگلیسی ها چه می گویند به زبان خودشان گفتند کانگورو یعنی نمی فهمم چی میگی . انگلیسی ها گمان بردند این اسم این حیوان است . بعدها که این اسم جا افتاد از کار خود خنده شان گرفت و این نام همچنان تا به امروز در تمام زبانهای جهلن مانده است.
به طور گسترده برگزار - باور است که واژه کانگورو می آید از کلمه بومی استرالیایی به معنی "من نمی دانم". این در واقع غیر واقعی است. واژه اولین بار در سال 1770 ضبط شد توسط کاپیتان جیمز کوک ، هنگامی که فرود آمدند به تعمیرات در امتداد ساحل شمال شرقی استرالیا می باشد. در سال 1820 ، یک سروان فیلیپ پادشاه K. ثبت کلمه مختلف برای حیوان ، نوشته شده "- nuah می دهد." در نتیجه ، آن که کاپیتان کوک اشتباه شده بود به عهده گرفت بود ، و اسطوره بزرگ شده است که آنچه را نشنیده بودند یک کلمه به معنای "من نمی دانم" بود (احتمالا به عنوان پاسخ به سوال به زبان انگلیسی است که به حال درک نشده است ). اخیر fieldwork زبانی ، با این حال ، تایید کرده است وجود gangurru کلمه در زبان بومی از شمال شرق Guugu Yimidhirr ، با اشاره به گونه های کانگورو. چه کاپیتان پادشاه شنیده ممکن است minha کلمه خود را ، به معنای "حیوان خوراکی".
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 12:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|