شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
01-27-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خیلی سخته ...
خیلی سخته
خیلی سخته توی پاییز با غریبی اشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته یی غریبه به دلت یی وقت بشینه بعد اون بگه که هرگز نمی خواد تو رو ببینه
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
ویرایش توسط behnam5555 : 01-27-2010 در ساعت 10:00 PM
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
01-27-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یاد دوست
من یاد خوش دوست به دنیا ندهم
لبخند خوشش به حور رعنا ندهم
گر یاد کند هر از گاهی چند مرا
گرد رخ وی به چشم بینا ندهم
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
01-27-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلتنگم....
دلتنگم
امروز چه دلتنگم بی حوصله بی رویا دریاچه اندوهم آه ای منه جان خسته انفجار پنهان و افسانه ناگفته
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
01-27-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
باز باران...
بازباران با ترانه با گوهرهای فراوان می خورد بر بام خانه بازباران با تمام بی کسی های شبانه می کشد جور زمــــانه بازشرشربازنم نم باز می اید صدای نالـــــه های عاشقـــــانه زیرباران زیر چتر مهر یـــــاران باسروش اشک جـــــانان بازپس دادم قصه دل را به باران ...
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
01-28-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند حیف من زاده ی امروزم. خدایا جهنمت فرداست پس چرا امروز می سوزم
|
01-29-2010
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: TeHrAn
نوشته ها: 1,485
سپاسها: : 1
54 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یه روز بهم گفت: می خوام باهات دوست باشم , آخه می دونی من اینجا خیلی تنها!
بهش لبخند زدم و گفتم: آره می دونم,فکر خوبیه ,منم خیلی تنهام.
یه روز دیگه بهم گفت:می خوام تا ابد باهات بمونم ,آخه می دونی من اینجا خیلی تنهام.
بهش لبخند زدم و گفتم:آره می دونم , فکر خوبیه , منم خیلی تنهام.
یه روز دیگه بهم گفت: می خوام برم یه جای دور,جایی که هیچ مزاحمی نباشه,بعد که همه چی روبراه شد تو هم بیا.آخه می دونی من اینجا خیلی تنهام.
بهش لبخند زدم و گفتم: آره می دونم , فکر خوبیه,منم خیلی تنهام.
یه روز تو نامه اش نوشت: من اینجا یه دوست پیدا کردم , آخه می دونی , من اینجا خیلی تنهام.
براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم: آره می دونم,فکر خوبیه,منم خیلی تنهام.
یه روز توی یه نامه ی دیگه نوشت:من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی کنم. آخه می دونی من اینجا خیلی تنهام.
براش یه لبخند دیگه کشیدم و زیرش نوشتم: آره می دونم , فکر خوبیه ,منم خیلی تنهام.
حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم,چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که اون نمی دونه من هنوز هم خیلی تنهام...
__________________
♥SheidA♥
تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟! نمی دانم … می دانم بی شک با هم نسبت نزدیکی دارید !! آسمونـــ ــ منـــ ــ همیشهـــ ــ !! ابریـــ ــ !! چترتو با خودتــ ــ آوردیـــ ــ !!
|
01-29-2010
|
|
کاربر بسیار فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245
743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عشق حقیقی است،مجازی نگیر
این دم شیر است،به بازی نگیر
عشق ز اوصاف خدای بینیاز
عاشقی بر غیر او باشد مجاز **مجاز = مجازي_سراب_غير واقعي
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
ویرایش توسط آريانا : 01-29-2010 در ساعت 12:19 AM
|
01-29-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ملامتت نمی کنم
که مرا باور نکردی
هر چند به ناگاه امروز شد .
رد تنهائیم بر دیوار
نقش ترا جاودان کرده
و عجیب نیست که من دردم را
تنها به درختان می گویم.
لاک تنهائیم را
گذر آدمها سخت کرده
و من بناچار
بغضهایم را در لابلای ترکهای دیوار
- با وسواسی کودکانه -
می نهانم.
همبستری با خیالت
هر شب خطی نو می زاید
و من این نوزادان غم زاده را
با دردی جانکاه بر دفتری کهنه می خوابانم .
آه ! که شیون های گاه و بی گاهشان
در پس خط چین تحمل من
قیامتی به پا کرده ابدی .
کاش کسی به من می گفت
این عقوبت کدامین نکرده گناه است ؟!؟
کاش ...
کسی ...
به من ...
می گفت ...
کاش .
|
01-29-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
"سخن از رفتن نگو توی این غربت نفرین شده من
شعر رفتن رو سرودن تنمو می لرزونه
با تو چه خاطراتی،
نه توی کوچه های این شهر - که تو رویاهام می ساختم
تک و تنها بودم اما، تورو تنها نمیذاشتم
دارم از تو می نویسم، از تو که با برق نگاهت زیرو رو شد روزگارم
دارم از تو می نویسم، از تو که حالا با فکر نبودنت دیگه آرامش ندارم
تو شمع بودی و برای بودنت پروانه می خواستی
من که گفتم شمع می شم و می سوزم، اما بازم تو نخواستی"
|
01-29-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گذشته را به فراموشی سپرده ام ، آینده را نمی بینم و اکنونم تلخ است
تو به من چگونه زیستن را نیا مو خته ای چرا که شراب تلخ زندگی
را به من خورانده ای . تا به کی تلاش برای خورشیدی که هیچ وقت
طلوع نخواهد کرد ... می خواهم پرواز کنم ، آزادی را دوست می دارم
روح من آزاد است و پرواز را آموخته است تا به کی می خواهی
مبحوسم کنی در زندان غم و نفرت ، آرام نخواهم نشست
می خواهم پرواز کنم
آهسته آهسته در وجودت رخنه خواهم کرد
آیا می توانی نفرتم را به عشق تبدیل کنی؟
میخواهم پرواز کنم
روح من آزاد است...
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 4 نفر (0 عضو و 4 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 03:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|