|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| استان کرمانشاه در این تالار به بحث و بررسی مطالب مرتبط به استان کرمانشاه میپردازیم. |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#151
10-10-2009
|
||||
|
||||
داش تاري چاكريم، ممنون له لطفتان.
بقيه نيه سه يان؟ كم پيدان!!! بعد از چن ماه كه چيمه كرماشاه حال و هواي خاصي داشتم ولي حيف كه تمام وقتم له بيمارستان بيم. بعضي وقتي ل وه حسرتو له پنجره بيمارستانه گه تماشاي ديشت كرديام تا شايد حسرت دلم كم بود، كه نشد. چه بكيم؟ اي مه ش هه كرماشاه ديريم.
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است ! نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ! چه سنگبارانی... گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟! " خانه خدا سنگ است "
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#152
10-10-2009
|
||||
|
||||
|
ای برا ارا هیشکی منو نمیبینه
منیش هستم خو دی حالدان چونه اله یا هال و پذیرایدان یکیه  
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#153
10-10-2009
|
||||
|
||||
|
شرمنده، هواسم نوي. و بزرگي خود بوخشمان!
له بس بزرگي وه ناو چومان جات نيود.و خاطر يه سه كه نيو ني مه د.
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است ! نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ! چه سنگبارانی... گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟! " خانه خدا سنگ است "
|
|
#154
10-10-2009
|
|||
|
|||
|
هم باز اي خوشكگه ايمه هاتيه ايره با خو ولمان بكه سيل بكه بين ميذاري يه خورده حرف مردانه بزنيمان اخه تو چني لاالاا... ا دست اين رزيتا بابا اير ولمان نيكه كچل بيمه له دستت
چاكريم داش ميتي خو اصل حالگت چونه چه خبر از او پل رو گذر لب او خاصتر بيه
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد .... رويايم را ببين خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش با لبخند نفسهايت را سپاس ميگويد پس بر تو چه گذشته كه اينچنين آرزوي مرگ ميكني ......  ببين فرصت نيست فرصت براي بودن نيست پس سعي كن تا درخت را احساس كني سبزه رابشنوي و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي تا روزي شايد درخت را تا مرز انار تعقيب كني (تاري)
|
|
#155
10-10-2009
|
||||
|
||||
|
هي بدك نيه، بهتريش بود.فكر نه كرديام اي قره دلم اراي شهرم تنگ بياد!!!
وه اميد خدا تا آخر اي ماه(البته در صورت صلاح ديد" خداي گه و ره) اراي هميشه چمو بو شهرگم.
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است ! نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ! چه سنگبارانی... گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟! " خانه خدا سنگ است "
|
|
#156
10-10-2009
|
||||
|
||||
|
تارییییییییییییییییی
مامان گفته زاغ سیاتو چوب بزنم ولی این هیوا آدم خوبیه اشکال نداره
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#157
10-10-2009
|
||||
|
||||
|
جريان چه س؟
مگه قراره آيمه بدي بوم؟؟؟؟ چه اشكال نه ي ري؟؟؟
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است ! نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ! چه سنگبارانی... گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟! " خانه خدا سنگ است "
|
|
#158
10-10-2009
|
||||
|
||||
|
بجه ها الان تو قیلون خونه پرسیدم کسی اقا بهزاد میدان شهرداری سابق تزریقاتی رو میشناسه؟
میخوام بدونم چند نفر از ادمای اینجا تاجالا سر و کار داشتند باهاش.. توی مطب دکتر یوسفزاده فقید هست .... وای دکتر یوسفزاده خدا بیامرز(زنان زایمان ) یه منشی خوشگل داشت سهیلا خانم من 3-4 سالم بود اینقدر دوست داشتم هر روز ببینمش ! همیشه دوست داشتم همسایه ها اقوام همه حتی مردا ! بیان ما ببریمشون دکتر زنان من سهیلا رو ببینم ... جدی جدی دوستانه برادرانه کاش باز میددمش یادگار روزگار خوش کودکی بود اونم منو خیلی دوست داشت شوکولات (واقعی) بهم میداد @ یه ثریا خانم هم خانواده خودمون بود همون 3-4 سالگی من خیلی دوستش داشتم !!!! همیشه توی ذهنم بین سهیلا و ثریا انتخابات برگذار میکردم همیشه برنده سهیلا بود ولی خب کوروش حسن علی جعفر رو میخواست ! هیچ یادم نمیره این دیگه الان هم هنوز نقل مجالسه که همون موقعها 3-4 سالم بود توی یه مهمونی توی جمع ثریا خانم ازم پرسید کوروش میخوای با هم ازدواج کنیم منم سریع برگشتم گفتم باید فکرهامو بکنم !!!! اون موقع اصلا تلویزیون اینا نمیدیم که از دیالوگ فیلمهای اون موقع باشه این حرفم...خلاصه خیلی باحال بودم اون موقع ...
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|
|
#159
10-11-2009
|
||||
|
||||
|
كوروش عزيز شانس آورديم كه تلويزيون نگاه نميكردي!
اگه نگاه ميكردي چه مي شد؟!!! بيچاره سهيلا و ثريا!!! كوروش خدا اه دسد! اي حرفاره كه ميزني دلم بدتر مثل ملوچك برا كرماشاه ميزنه!(البته منظور آقا بهزاد هاس!!!)
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است ! نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ! چه سنگبارانی... گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟! " خانه خدا سنگ است "
|
|
#160
10-11-2009
|
||||
|
||||
|
سلام ادمين عزيز
راجع به آقا بهزاد پرسيده بودي ؟ آره منم يه بار پيشش رفتم خيلي وارده فشارم رو شش بود اينقدر نگهم داشت تو مطب تا فشارم بالا اومد همه از كارش تعريف مي كنند و واقعا هم لايق تعريفه .
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 05:48 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.