بازگشت   پی سی سیتی > هنر > فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie

فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie مباحث مربوط به فیلم سینما تلویزیون و تئاتر در این بخش

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #151  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

پرونده اُدسا - The Odessa File





سال تولید : ۱۹۷۴
کشور تولیدکننده : انگلستان و آلمان‌غربی
محصول : جان وولف و جان ر. سلون
کارگردان : رانلد نیم
فیلمنامه‌نویس : کنت راس و جرج مارکستاین، برمبنای رمانی نوشته فردریک فورسایت
فیلمبردار : آزوالد موریس
آهنگساز(موسیقی متن) : اندرو لوید وبر
هنرپیشگان : جان وویت، ماکسیمیلیان شل، ماریا شل، مری تام، درک جیکوبی، تاوج کلاینر و پیتر جفری.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۹ دقیقه.


هامبورگ، سال 1963. روزنامه‌نگاری به نام «پتر میلر» (وویت) متوجه می‌شود که یک یهودی سال‌خورده (کلاینر) خوددکشی کرده است. او که یکی از بازمانده‌های اردوگاه کار اجباری ریگا بوده، دفترچه خاطراتی از جنایات فرمانده سابق اردوگاه، «اردوگاه روشمان» (ماکسیمیلیان شل) بر جای گذشته است. «روشمان» هنوز زنده است و با نام مستعار جائی در آلمان زندگی می‌کند. «میلر» رد «روشمان» را می‌گیرد، اما خیلی زود متوجه می‌شود که شکار بزرگتری راتعقیب می‌کند: سازمانی به‌نام «اُدسا» که به افسران سابق اس‌اس برای پنهان کردن هویت‌شان و تجدید حیات کمک می‌کند و در حال حاضر یز برضد اسرائیلی‌ها به «جمال عبدالناصر» یاری می‌رساند. «پتر» از دست آدم‌کش‌های اُدسا فرار می‌کند. ولی مأموران امنیتی اسرائیلی او را می‌گیرند و تعلیمش می‌دهند تا باهویت افسر سابق اس‌اس، «کورب» وارد عمل شود. او پس از رسوخ در سازمان، برای گرفتن پاسپورت و کارت هویت به‌عنوان یک نازی سابق که اکنون می‌خواهد پناهنده شود، به بیروت فرستاده می‌شود. اما در راه، به‌طور تصادفی هویت واقعی‌اش را فاش می‌کند و یک ترور احتمالی دیگر را عقیم می‌سازد. «پتر» پس از پیدا کردن کپی پرونده کامل اعضاء اُدسا، آن را به دوستش، «زیگی» (تام) می‌رساند تا آن را حفظ کند و خودش به تعقیب «روشمان» ادامه می‌دهد که حالا با نام «کیفل» سرپرستی یک کارخانه تسلیحات الکترونیکی در هایدلبرگ را برعهده دارد. «پتر» پس از پیدا کردن «روشمان» در حالی که با اسلحه او را نشانه گرفته، می‌گوید که پدرش، یک افسر آلمانی ممتاز در دوران جنگ بوده که «روشمان» با بی‌رحمی و بی‌جهت او را کشته است. «روشمان» در تلاش برای شلیک به این مهاجم انتقام‌گیر، کشته می‌شود. در اینجا معلوم می‌شود که کارخانه «کیفل» توسط فردناشناسی به آتش کشیده شده و موشک‌های «عبدالناصر» نیز هرگز پرتاب نشدند و اینکه «پتر» که به‌خاطر قتل «روشمان» محاکمه شده، تبرئه می‌شود.
* فیلم برمبنای رمانی از فورسایت ساخته شده ولی برخلاف روزشغال (فرد زینه‌مان، 1973) فاقد شیوه‌ای مؤثر است و چندان تفاوتی با نمونه‌های فراوان و معمولی فیلم‌های ژانر جاسوسی ندارد. اگر فیلم تا این حد بر زمینه سیاسی درگیری میان مصر و اسرائیل تأکید نمی‌کرد شاید قابل تحمل‌تر می‌شد. بازیگران، با لهجه آلمانی چندان راحت کار نمی‌کنند. اما وویت در نقشی متفاوت با نقش‌های معمولش، در آن سال‌ها، دیدنی‌تر از همه است.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #152  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

پروفسور کم‌حافظه - The Absent - Minded Professor





سال تولید : ۱۹۶۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : والت دیزنی
کارگردان : رابرت استیونسن
فیلمنامه‌نویس : بیل والش، برمبنای داستانی نوشته ساموئل و. تیلر.
فیلمبردار : ادوارد کولمن.
آهنگساز(موسیقی متن) : جرج برنز.
هنرپیشگان : فرد مک‌مورای، نانسی اولسن، کینان وین، تامی کرک، اد وین، لیون ایمز، والی براون، آلن کارنی، الیوت رید و ادوارد اندروز.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۷ دقیقه.


"پروفسور ند برینارد" (مک‌مورای) که قبلاً دوبار از شرکت در مراسم ازدواج با نامزدش، "بتسی" (اولسن) جامانده است، اندک زمانی مانده به شب سومین مراسم ازدواجش، ماده ضد جاذبه و چسبناکی کشف می‌کند و نامش را فلابر می‌گذارد. پروفسور امیدوار است که "بتسی" با این کشف بزرگ، عذر غیبت او را در مراسم ازدواج بپذیرد. اما "بتسی" عصبانی‌تر از آن است که به این حرف‌ها گوش بدهد. پروفسور از کشف تازه‌اش استفاده‌های جالبی می‌کند. مثلاً به اعضای یک تیم بسکتبال کمک می‌کند تا با کفش‌های مخصوص، پرش‌های بلندی انجام دهند و در مقابل رقبای قدبلندترشان موفق می‌شوند...
٭ یکی از آثار کمدی ـ فانتزی دیزنی که ظاهراً در نوع خود نمونه‌ای معمولی است، اما در سطحی بالاتر به تفسیری از شرایط زمانه و اعتراضی به پیش رفت خشک و بی‌روح دنیای ماشینی می‌رسد. این‌جا، جلوه‌های ویژه (کار پیتر الن‌شا، یوستیس لایست، رابرت مانی و جاشوآ میدر) به‌خوبی پرداخت شده‌اند. شاید بزرگ‌ترین امتیاز فیلم‌ بازی مک‌مورای باشد که ماهرانه معصومیت، عزم و فراموش‌کاری پروفسور را تجسم می‌بخشد. استیونسن در سال ۱۹۶۳، دنباله‌ای برفیلم با نام پسر فلابر ساخت. در ۱۹۹۷ (فلابر، لس نی‌فیلد) با همکاری رابین ویلیامز بازسازی می‌شود.


__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #153  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

چای با موسولینی - TEA WITH MUSSOLINI





سال تولید : ۱۹۹۹
کشور تولیدکننده : ایتالیا و انگلستان
محصول : ریکاردو توتزی، جووانلا زانونی، مارکو چیمنتس و فردریک مولر
کارگردان : فرانکو زفیرلی
فیلمنامه‌نویس : جان مورتیمر، بر مبنای خود ـ سرگذشت‌نامهٔ زفیرلی
فیلمبردار : دیوید واتکین
آهنگساز(موسیقی متن) : استفانو آرنالدی و آلسیو ولاد
هنرپیشگان : شر، جودی دنچ، جون پلورایت، مگی اسمیت، لی‌لی تاملین، برد والاس و چارلی لوکاس
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۷ دقیقه


ایتالیا، سال ۱۹۳۵. ̎لوکا̎ (لوکاس) پسربچه‌ای است که همراه با خانواده‌اش ـ که وضعیت متزلزلی نیز دارد ـ در فلورانس زندگی می‌کند؛ مادرش فوت کرده و پدرش هم نمی‌تواند وقت زیادی را به او اختصاص دهد. اما از بخت خوش، ̎مری̎ (پلورایت) خانمی انگلیسی که به ایتالیا آمده تا ̎مقادیری̎ فرهنگ اروپائی جذب کند، او را زیر پر و بالش می‌گیرد. ̎مری̎ و دوستانش ـ ̎لیدی هستر̎ (اسمیت)، ̎آربلا̎ی (دنچ) پرمدعا، ̎الزا̎ (شر)، کلکسیونر آثار هنری آمریکائی و ̎جرجی̎ (تاملین) پرشور و سرزنده ـ از حال و هوای فرهنگی و خلاقانهٔ ایتالیای پیش از جنگ لذت می‌برند و واکنش اولیه‌شان به‌ظهور و بالاگرفتن فاشیسم در ایتالیا نیز، ترتیب ملاقاتی مؤدبانه با ̎موسولینی̎ است که اطمینان حاصل کنند نیت او و سربازانش، خیر است. پس از مدتی، پدر ̎لوکا̎، نگران تربیت زیادی ̎انگلیسی̎ بچه‌اش می‌شود و بنابراین او را به یک مدرسهٔ شبانه‌روزی در اتریش می‌فرستد؛ وقتی سال ۱۹۴۰ فرا می‌رسد، شرایط زندگی برای همه به شدت تغییر می‌کند...
● زندگی در فلورانس دورهٔ قدرت‌یابی فاشیست‌ها از خلال داستان گروهی پیرزن ̎خل و چل̎ انگلیسی ساکن شهر هنر و تاریخ که معلوم نیست تا چه حد می‌توانند روی عطوفت موسولینی حساب کنند، پس از سال‌ها بارقه‌هائی از حساسیت و سلاست را نشان می‌دهد که دیگر از زفیرلی کم‌کار و مهجور شده توقع نمی‌رفت (و به‌ویژه از افراط تزئینی معمول زفیرلیل به‌دور است). جمع بازیگران زن سالخورده فی‌نفسه دیدنی است و اصلاً انتخاب این دست‌مایه، از شیطنتی مفرح حکایت می‌کند. همین‌طور عشق پسر کم‌سال ایتالیائی به شر در نقش آمریکائی معامله‌گر آثار هنری، باورپذیر از کار درآمده است. طنزی ظریف و ملایم در فیلم وجود دراد که مانع از دل‌زدگی تماشاگر از یک روایت ایتالیائی دیگر از آن دوران سیاه می‌شود. البته زیاده‌روی‌هائی هم در خوش‌خیالی و ساده‌انگاری دیده می‌شوند: از جمله در پایان که پیرزن‌ها سینه سپر می‌کنند تا نگذارند آلمانی‌ها یک بنای باارزش تاریخی را منفجر کنند (حالا هر چقدر هم که این شهامت برای هنردوستی مثل زفیلری بامعنا باشد).
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #154  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

به دختر یک فرصت بده - Give A Girl A Break






سال تولید : ۱۹۵۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مترو ـ گلدوین ـ مایر
کارگردان : استنلی دانن
فیلمنامه‌نویس : فرانسس گودریچ و آلبرت هکت، برمبنای داستانی نوشته ورا کاسپار
فیلمبردار : ویلیام ملور.
هنرپیشگان : مارج چمپیون، گاو چمپیون، دبی رنولدز، هلن وود، کارت کاسنار و باب فاسی.
نوع فیلم : رنگی، ۸۴ دقیقه.


"تد استرجس" (گاو چمپیون) کارگردان نمایش موزیکالی به‌نام "به دختر یک فرصت بده" است که مدت کمی پیش از شروع اجرا، به مشکل برمی‌خورد. ستاره زن اصلی قهر می‌کند و می‌رود "تد" تصمیم می‌گیرد برای نقش اصلی از یک تازه کار استفاده کند و یک آگهی برای دعوت از دختران علاقه‌مند در مطبوعات چاپ می‌شود. در روز موعود سه نفر از میان داوطلبان برگزیده می‌شوند: "سوزی دولیتل" (رنولدز) جوان و پرطراوت که این می‌تواند نخستین تجربه حرفه‌ای‌اش باشد، "جوآنا ماس" (وود) که در کنار شوهرش زندگی متوسط و نه‌چندان موفقی را می‌گذراند و "مادلین کورلین" (مارج چمپیون) همسر سابق "تد" که مدت‌ها صحنه تآتر را رها کرده بود و ناگهان سروکله‌اش به‌طور غیر مترقبه‌ای پیدا شده است. قرار بر این می‌شود که فردای آن روز امتحانی برای انتخاب اجباری یکی از این سه صورت بگیرد. در حالی که "باب داودی" (فاسی) دستیار "تد" به "سوزی" دل بسته است و "لیو بلنی" (کاسنار) آهنگساز نمایش هم غافل از متأهل بودن "جوآنا"، رویای تبدیل او به یک ستاره را می‌پروراند. "تد" هم قلباً مایل است تا "مادلین" را روی صحنه ببیند. جرو و بحث‌ها ادامه می‌یابند و سرانجام "جوآنا" انتخاب می‌شود. اما "جوآنا" در نخستین جلسه تمرین از فکر جدا افتادن از همسرش، که عازم یک مأموریت شغلی طولانی است، منقلب می‌شود و بالاخره زناشوئی و بچه‌دار شدن را ترجیح می‌دهد. "تد" موفق نمی‌شود "مادلین" را پیدا کند و "سوزی" نقش اصلی را به دست می‌آورد. اعتراف می‌کند که حالا فهمیده که می‌خواسته نزد "تد" برگردد و نه روی صحنه.
٭ نشانه این‌که حتی یک موزیکال کم‌تر شناخته شده دانن هم می‌تواند سرزنده‌تر و چشم‌گیر تر از نمونه‌های شناخته شده‌تر کار کارگردانان بی‌هویت باشد. فیلم به تماشاگر فرصتی می‌دهد برای تماشای رقص‌های درخشان دونفره مارج و گاور چمپیون، و همچنین دیدن رنولدز با طراوتی دل‌پذیر که میان بی‌شمار نقش‌های کم‌مایه و تکراری کارنامه او غنیمت است و فاسی جوان که انعطاف بدنی و جاه‌طلبی‌های حرفه‌ای‌اش (که عبدها عیان‌تر شدند) را بی‌دریغ عرضه می‌کند. طراحی رقص‌ها کار گاور چمپیون و دانن و استفاده از فضاهای باز ـ مثلاً پشت‌بام یا پیاده‌رو ـ ممتاز است و فصل رویا طبق معمول دانن آمیزه‌ای از تخیل و سادگی و پراز کاربرد سنجیده و مؤثر رنگ‌ها و ترکیب‌بندی‌ها و پس‌زمینه‌هاست. ترانه‌هاست. ترانه‌های فیلم کار بر تن لین و آیرا گرشوین است.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #155  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

سه فراری - Three Fugitives





سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : لارن شولر دانر
کارگردان : فرانسیس وبر
فیلمنامه‌نویس : فرانسیس وبر
فیلمبردار : هاسکل وکسلر
آهنگساز(موسیقی متن) : دیوید مک‌هیو
هنرپیشگان : نیک نولتی، مارتین شورت، سارا رولند دوروف، جیمز ارل جونز، آلن راک، کنت مک‌میلان، دیوید آرنوت، بروس مک‌گیل، لی‌گارلینگتن و سای ریچاردسن.
نوع فیلم : رنگی، ۹۶ دقیقه.


خلافکار خشن، «دانیل لوکاس» (نولتی) که تازه از زندان آزده شده و تصمیم گرفته زندانی سالمی داشته باشد، به بانکی در تاکومای ایالت واشینگتن می‌رود تا پول‌هائی را که در زندان به دست آورده پس‌انداز کند. اما «ندپری» (شورت) یک مجرم تازه کار که قصد سرقت از بانک را دارد، او را گروگان می‌گیرد. «کارآگاه دوگان» (ارل جونز) باور نمی‌کند «لوکاس» بی‌گناه باشد و هر دوی آنان مجبور به فرار می‌شوند. «پری» جوانی بی‌کار است که همسرش را از دست داده و حالا مراقبت از دختر کوچکش، «مگ» (دوروف) را که دچار افسردگی است، برعهده دارد. او «لوکاس» مجروح را برای معالجه پیش یک دام پزشک که دوست پدرش بوده می‌برد اما پلیس رد آنان را پیدا می‌کند. «پری» موفق می‌شود لحظاتی پیش از رسیدن پلیس، «مگ» را از مدرسه‌اش بردارد و بعد «لوکاس»، او را نزد یک خلافکار می‌فرستد تا برایش اوراق هویتی جعلی فراهم کند. اما خلافکار، «پری» را گروگان می‌گیرد و «لوکاس» مجبور می‌شود او را نجات دهد. «لوکاس» آماده می‌شود به زندگی آرام خود برگردد اما تحت تأثیر «مگ» قرار می‌گیرد که برای نخستین بار پس از مرگ مادرش شروع به حرف زدن می‌کند و از او می‌خواهد که نرود. پلیس «لوکاس» را بی‌گناه تشخیص می‌دهد اما «مگ» که به پرورشگاه فرستاده شده دوباره سکوت اختیار می‌کند و حرف نمی‌زند. سرانجام «لوکاس» که به پرورشگاه فرستاده پرورشگاه می‌ربایند و تصمیم می‌گیرند به کانادا فرار کنند. «پری» که خود را به شکل یک زن درآورده، تظاهر به حاملگی می‌کند و آنان به کمک پلیس از مرز عبور می‌کنند. با این همه، در انتها، وقتی «پری» برای تبدیل پول قدم به بانکی می‌گذارد، دزد تازه کار دیگری او را گروگان می‌گیرد...
* بازسازی کمدی فرانسوی خود وبر در 1986 (با همکاری ژرار دوپاردیو و پی‌یر ریشار) که منطق داستانی هوشمندانه‌ای دارد و به‌خوبی اینجا در فضای جغرافیائی تازه جا می‌افتد. اما وبر در مقام فیلم‌نامه‌نویس - کارگردان قدرت لازم را نشان نمی‌دهد و کار ضرباهنگ متناسبی ندارد. فیلم‌برداری حرفه‌ای وکسلر از امتیازهای فیلم است. شورت با روش بازی بزن بکوبش نقش سارق ناشی را خوب ایفا می‌کند. نولتی نیز به‌عنوان خلافکار خشن پذیرفتنی می‌نماید ولی اصلاً شم کمدی ندارد.


__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #156  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آخرین تانگو در پاریس - L'ultimo Tango A Parigi




سال تولید : ۱۹۷۲
کشور تولیدکننده : ایتالیا و فرانسه
محصول : آلبرتو گریمالدی
کارگردان : برناردو برتولوچی
فیلمنامه‌نویس : فرانکو آرکالی و برتولوچی، برمبنای داستانی نوشته برتولوچی
فیلمبردار : ویتوریو استورارو
آهنگساز(موسیقی متن) : گاتو باربیری.
هنرپیشگان : مارلون براندو، ماریا اشنایدر، ژان پی‌یر لئو، دارلینگ لجیتیموس، کاترین سولا، مائورو مارکتی، ورونیکا لازاره، دان دیامان آلگره.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۹ دقیقه.


«پل» (براندو)، یک آمریکائی میان سال، «ژان» (اشنایدر)، یک دختر جوان فرانسوی را به‌طور تصادفی در بازدید از یک آپارتمان خالی در محله پاسی ملاقات می‌کند. آن دو ناگهان به یکدیگر نزدیک می‌شوند و سپس هر کدام به راه خود می‌روند: «پل» به هتل خانوادگی‌شان که همسر، «رُزا» (لازاره) در آنجا خودکشی کرده، و «ژان» به ایستگاه قطار برای استقبلال از نامزدش، «تام» (لئو)، فیلم‌ساز جوانی که با گروه تلویزیونی‌اش می‌آید و می‌خواهد از همسر آینده‌اش فیلمی در ژانر سینما - وریته بسازد. در روزهای بعد، باز هم «پل» و «ژآن» در همان آپارتمان یکدیگر را می‌بینند، ولی «پل» شرط کرده که هیچ کدام هیچ چیز از زندگی شخصی‌شان نگویند. در این بین که «پل» با مادرزن مذهبی و مسافران آس‌وپاس هتل کلنجار می‌رود، «ژان» برای ازدواج آماده می‌شود. روز سوم، «ژان» به «پل» ابراز عشق می‌کند و از ازدواج قریب‌الوقوعش می‌گوید، ولی «پل» واکنش چندانی نشان نمی‌دهد. وقتی «ژان» به آپارتمان برمی‌گردد، «پل» جزئیات زندگی‌اش را باز می‌گوید و «ژان» را با خود به سالن رقص می‌برد که در آن تانگو می‌رقصند ولی «ژان» که سرخورده شده می‌گریزد. «پل» لایعقل به آپارتمان «ژان» می‌آید و «ژان» هم با تپانچه پدرش او را می‌کشد. تا رسیدن پلیس، «ژان» تمرین می‌کند تا وانمود کند «پل» یک غریبه مزاحم بوده است.
* آخرین تانگو در پاریس یکی از جنجالی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینماست. برای زمان نمایش آن، شاید این جنجال طبیعی هم بود. صحنه‌های نزدیکی زن و مرد را برخی شنیع توصیف کرده‌اند و برخی که طرفدار فیلم بوده‌اند، جسورانه. در عین حال آخرین تانگو... بیشتر درباره فاصله‌ها بود تا نزدیکی‌ها؛ فاصله‌هائی ناشی از سن، ملیت، تجربه، زبان و... و برتولوچی تأکید روشنی بر فضای خالی و پُرنشدنی میان زوج اصلی و ناهمگونش داشت. رابطه براندو و اشنایدر تبدیل به مظهر رابطه «نشدنی» شد، رابطه‌ای که در آن جدائی و ناسازگاری حکم می‌راند و برتولوچی به کمک استوراروی نابغه این مفهوم را به اصل زیبائی شناختی فیلمش تبدیل کرد. انواع و اقساط تأویل‌ها از فیلم به عمل آمد، از جمله به‌عنوان تصویری از تضاد لاینحل میان سینمای کلاسیک (متبلور در وجود براندو) و سینمای نوگرا و گسسته از گذشته (با نمایندگانی مثل اشنایدر و لئو). برتولوچی از آدم‌هایش فاصله می‌گیرد و معاشقه را همچون تقلای فیزیکی دو جانور می‌نگرد. نتیجه کار حسی از انتزاع و ایستائی مطلق است. یک نوع بن‌بست امیال و عواطف خلق می‌شود که چاره‌ای جز کشتن براندو برای اشنایدر باقی نمی‌گذارد.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #157  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

متولد چهارم ژوئیه - Born On The Fourth Of July





سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ا. کیتمن هو و آلیور استون
کارگردان : آلیور استون
فیلمنامه‌نویس : ران کوویک و آلیور استون، برمبنای خود سرگذشت‌نامه‌ای نوشته کوویک
فیلمبردار : رابرت ریچاردسن.
آهنگساز(موسیقی متن) : جان ویلیامز
هنرپیشگان : تام کروز، برایان لارکین، ریموند باری، کارولین کاوا، جاش اوانز، ست آلن، جِیمی تالیسمن، شان استون و آن بابی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۴۴ دقیقه.


«ران کوویک» (کروز) مرد جوانی که با روحیه میهن‌پرست و مذهبی بزرگ شده است، با غرور و اعتقاد به موضوع عادلانه آمریکا، به نیروی دریائی می‌پیوندد و به ویتنام می‌رود. در میدان جنگ او کاملاً ‌آشفته است و پس از اینکه یکی از همرزمانش را به‌طور تصادفی می‌کشد، پریشان‌تر می‌شود. کمی بعد در اثر اصابت گلوله از کمر به پائین فلج می‌شود. در بازگشت به خانه و نزد خانواده‌اش که دیگر او را درک نمی‌کنند، او به فردی دائم‌الخمر و افسرده بدل می‌شود. تا اینکه پس از پشت سر گذاشتن یک دوره بی‌بند و باری در مکزیک دوباره بر خود مسلط می‌شود و با تغییراتی که در احساس و نگاهش به زندگی و کشورش رخ داده، فعالیت‌های ضد جنگ را آغاز می‌کند.
* فیلم برمبنای خود سرگذشت نامه کوویک ساخته شده است. استون در این اثر احسا برانگیز، دوباره (پس از دسته نظامی، 1986) به جنگ ویتنام می‌پردازد. اما این بار به عواقب و لطمه‌های جسمی و روحی جنگ نظر دارد و بیش از حد بر وضعیت رقت‌انگیز شخصیت اصلی تأکید می‌کند. همچنین تحول «کوویک» بدون زمینه‌ساززی کافی و صرفاً پس از یک «فید اوت» صورت می‌گیرد. کروز گرچه نقشی نامعمول و دشوار را بر عهده داشته، اما به خوبی از عهده آن برآمده است.

__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #158  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ضایعات جنگ - Casualties War





سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : کلمبیا
کارگردان : برایان دِ پالما
فیلمنامه‌نویس : دیوید ریب، برمبنای کتابی نوشته دانیل لانگ.
فیلمبردار : استیون بروم
آهنگساز(موسیقی متن) : انیو موریکونه
هنرپیشگان : مایکل جی. فاکس، شان پن، دان هاروی، جان رایلی، جان لگوئیزامو و توی توله.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۳ دقیقه.


سال 1974. مرد جوانی به نام «اریکسن» (فاکس) با دیدن چهره دختری به یاد جنگ ویتنام می‌افتد. اینکه چه‌گونه «گروهبان میزرو» (پن) نجاتش می‌دهد. روز بعد یگان «میزرو»، هدف شبیخون ویت‌کنگ‌ها قرار می‌گیرد و آنان یک عملیات تجسسی گسترده را آغاز می‌کنند. در یکی از دهکده‌ها «میزرو» دستور می‌دهد یک دختر ویتنامی (توله) را گروگان بگیرند. «اریکسن» تلاش می‌کند تا دختر را آزاد کند، اما یکی از اعضای گروه متوجه می‌شود. هنگامی که یکی از سربازها قصد کشتن دختر را می‌کند، «اریکسن» تیری شلیک و ویتنامی‌ها از حضور آنان باخبر می‌شوند. سرانجام دختر ویتنامی به طرز فجیعی به قتل می‌رسد و «اریکسن» هنگام بازگشت علیه یگان خود شهادت می‌دهد. در دادگاه نظامی همه آنان به استثنای «اریکسن» به حبس محکوم می‌شوند.
* کنایه فیل که در راهروی زیرزمینی و خفه مترو آغاز می‌شود و در فضای باز و هوای آفتابی روز استعفای ریچارد نیکسن به پایان می‌رسد، مثل بسیاری از فیلم‌های ژانر «جنگ ویتنام»، کوششی ساده‌لو حانه در جهت تبرئه سربازان آمریکائی و در عوض محکوم کردن سیاستمداران در شکل‌گیری این جنگ خونین است. فیلم‌نامه فیلم برمبنای ماجرائی واقعی که به صورت پاورقی در نیویورکر در دهه 1970 چاپ شده، نوشته شده است. موسیقی موریکونه به یادماندنی‌ترین نکته فیلم است.


__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #159  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

چهار قدم در ابرها - Quattro Passi Fra Le Nuvole




سال تولید : ۱۹۴۲
کشور تولیدکننده : ایتالیا
محصول : چینس ـ آماتو
کارگردان : الساندرو بلازتی
فیلمنامه‌نویس : جوزپه آماتو، برمبنای داستانی نوشته چزاره زاواتینی و پی‌یرو تلینی.
فیلمبردار : واتسلاف ویک.
آهنگساز(موسیقی متن) : الساندرو چیکونینی.
هنرپیشگان : جینو چروی، آدریانا بنه‌تی و آلدو سیلوانی.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۰ دقیقه.


"پائولو" (چروی)، فروشنده‌ای جوان و متأهل در یکی از سفرهایش در اتوبوس با "ماریا" (بنه‌تی)، دختری جوان و باردار، که محبوب بی‌وفایش او را ترک کرده، آشنا می‌شود. "ماریا" از "پائولو" می‌خواهد با او نزد خانواده‌اش برود و وانمود کند همسرش است. "پائولو" می‌پذیرد و به امید این که پس از چند ساعت باز می‌گردد، همراه دختر می‌رود. اما این همراهی به‌طول می‌انجامد. تا این‌که سرانجام خانواده "ماریا" واقعیت را می‌فهمند.
٭ داستانی جذاب از زندگی مردم عادی، که چهره‌ای بی‌پرده از ایتالیای سال‌های جنگ جهانی دوم را به نمایش می‌گذارد. بخش نخست این کمدی، که در اتوبوسی شلوغ می‌گذرد، ایده تازه‌ایس است و تصویری واقعی از مردم و جامعه ارائه می‌کند، اما شلوغ می‌گذرد، ایده تازه‌ است و تصویری واقعی از مردم و جامعه ارائه می‌کند، اما بخش دوم، که لحنی تغزلی و نوستالژیک دارد، کمی ضعیف به‌نظر می‌رسد. درون مایه اثر از کمدی‌های دهه ۱۹۳۰ هالیوود سرچشمه گرفته، هر چند داستانی را که فیلم از آن اقتباس شده زاواتینی و تلینی نوشته‌اند. بازسازی: راه رفتن در ابرها (آلفونسو آرو، ۱۹۹۵).
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #160  
قدیمی 09-21-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

قطار وحشت - Terror Train





سال تولید : ۱۹۸۰
کشور تولیدکننده : کانادا
محصول : هارولد گرین‌برگ
کارگردان : راجر اسپاتیس‌وود
فیلمنامه‌نویس : ت.ی. دریک
فیلمبردار : جان آلکوت.
آهنگساز(موسیقی متن) : جان میلز کاکل
هنرپیشگان : بن جانسن، جِیمی لی کورتیس، هارت بوچنر، دیوید کاپرفیلد، درک مکینن، سندی کوری، تیموتی وبر، آنتونی شروود، هوارد باس‌گنگ و استیو مایکلز.
نوع فیلم : رنگی، ۹۷ دقیقه.


در جشن سال نوی دانشکده، «داک مانلی» (بوچنر) همراه تعدادی از دوستانش، از جمله «آلانا» (لی کورتیس) جسد زنی را از بیمارستان می‌ربایند تا به وسیله ان با «کنی همپسن» (مکینن) که با «آلانا» قرار ملاقات دارد، شوخی کنند. اما نتیجه شوخی و مواجهه «کنی» با جسد، باعث اختلال روانی او و ترک تحصیلش می‌شود. سه سال بعد، اندکی پیش از فارغ‌التحصیلی، «مانلی» و همکلاسی‌هایش، در قطار یک مهمانی بالماسکه برپا می‌کنند. هنگامی حرکت قطار، دانشجوئی به نام «اد» (باس‌گنگ) به قتل «میچی» (کوری)، محبوبه «مانلی» و «مو» (وبر)، محبوب «آلانا» هستند. این قتل‌های پی‌درپی باعث می‌شود تا رئیس قطار (جانسن)، آن را متوقف کند و قضیه را برای دانشجویان بگوید. همچنین متذکر شود که تنها را بازگشت به وسیله قطار است. به‌زودی «مانلی» نیز به قتل می‌رسد. حالا «آلانا» که از کتاب سال دانشکده متوجه شده «کنی» شعبده‌بازی آماتور بوده، به شعبده‌بازی (کاپرفیلد) که در قطار آن را سرگرم می‌کرده شک می‌برد. اما پس از کشف جسد شعبده‌باز (کاپرفیلد) که در قطار آنان را سرگرم می‌کرده شک می‌برد. اما پس از کشف جسد شعبده‌باز، او متوجه اشتباهش می‌شود. در اینجا «آلانا» و «کنی» که در هیئت دستیار زن شعبده‌باز بوده، رودرروی یکدیگر قرار می‌گیرند. و این رئیس قطار است که «کنی» را خلاص می‌کند.
* دو سال پس از هالووین (جان کارپنتر، 1978)، قطار وحشت با نگاهی به دنیای جوانان و با طعنه و کنایه‌های اخلاقی آشکارش قصد دارد موفقیت آن فیلم را تکرار کند. اما از آن مراسم شبه آئینی و شیطان‌صفتانه آغاز فیلم که بگذریم، بافت معمائی و صحنه‌های ترسناک آن، برای تماشاگر آشنا به ژانر، کهنه و قابل پیش‌بینی است. استفاده از فضای بسته و متحرک قطار برای تشدید تقدیر گریزناپذیری که در انتظار مسافران گناهکار آن است، تنها نکته برجسته فیلم است. لی‌کورتیس در نقش دختری که باید به تنهائی از پس قاتل روان‌پریش برآید، البته موفقیت هالووین را تکرار نمی‌کند، اما همچنان متقاعد کننده است. کاپرفیلد، همان شعبده‌باز نامدار است.


__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:56 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها