|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#1591
11-23-2009
|
||||
|
||||
ز اندیشه شو پیاده، تا بر خوری ز باده
من راوق قدیم، مستکملالقوام و ..
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#1592
11-23-2009
|
||||
|
||||
|
وصل خورشید ه شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحبنظران حیرانند ن
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#1593
11-23-2009
|
||||
|
||||
|
روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند
زنهار کاسه سر ما پر شراب کن چشمم اونا ر دید حالا با لام ویرایش توسط amir ahmadi : 11-23-2009 در ساعت 03:11 PM
|
|
#1594
11-23-2009
|
||||
|
||||
|
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
و رنه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست // ت
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
|
#1595
11-23-2009
|
||||
|
||||
|
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد
هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر ذ
|
|
#1596
11-23-2009
|
||||
|
||||
|
ببخشید ذ پیدا نکردم
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#1597
11-23-2009
|
||||
|
||||
|
تو همیشه یادت میره حرفو بگی...
  یک چشم من از روز جدائی بگریست چشم دگرم گفت چرا گریه ز چیست چون روز وصال شد فرازش کردم گفتم نگریستی نباید نگریست ف
__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم . . .
|
|
#1598
11-23-2009
|
||||
|
||||
|
ذکر رخ و زلف تو دلم را
وردیست که صبح و شام دارد ........... فقیر و خسته به درگاهت امدم رحمی که جز ولای توام نیست هیچ دست اویز
|
|
#1599
11-23-2009
|
||||
|
||||
|
حرف یادت رفت
عاشق آن بی،که دائم در بلا بی ایوب آسا به کرمان مبتلا بی حسن آسا بنوشه کاسه زهر حسین آسا شهید کربلا بی باباطاهر (ز)
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست 
|
|
#1600
11-23-2009
|
||||
|
||||
|
زان روی که دل بسته‌ی آنزنجیر است
در دامن تو دست زدن تقدیر است چون دست به دامنش زدم گفت بهل گفتم که خموش روز گیراگیر است ه
__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم . . .
|
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 6 نفر (0 عضو و 6 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 09:47 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.