شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
10-28-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تا چند زنم به روی در یا خشت ؟
بیزار شدم ز بت پرستان و کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود ؟
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت ؟
خیام
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
10-28-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
واژه ی سوگند
سوگند در اصل به معنی " گوگرد " بوده است و
در مورد سوگند خوردن نیز باید دانست که در
اجتماعات باستان در بین ایرانیان مرسوم بوده
که در موارد اتهام برای اثبات حقانیت خود " آب
گوگرد " را می خوردند . در فارسی جدید هم
برای قسم یادکردن در اثبات بی گناهی و یا
اثبات ادعا ، از اصطلاح سوگند خوردن استفاده
می شود .
برگرفته از : کتاب "مقدمات زبان شناسی " اثر : دکتر مهری باقری
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
10-28-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
طنز......
گفتگو با حافظ
منبع : اینترنت . سراینده : نا معلوم
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس
گفتم سلام خواجه، گفتا علیک جانم
گفتم کجا روانی؟ گفتا که خود ندانم
گفتم بگیر فالی، گفتا نمانده حالی
گفتم چگونه ای؟ گفت در بند بی خیالی
گفتم که تازه تازه، شعر و غزل چه داری
گفتا که می سرایم شعر سپید، باری
گفتم ز دولت عشق؟ گفتا که کودتا شد
گفتم رقیب؟ گفتا بد بخت کله پا شد
گفتم کجاست لیلی، مشغول دلربایی؟
گفتا شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم بگو ز خالش، آن خال آتش افروز
گفتا عمل نموده، دیروز یا پریروز
گفتم بگو ز مویش، گفتا که مش نموده
گفتم بگو ز یارش، گفتا ولش نموده
گفتم چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟
گفتا شدید گشته محتاج گرد و افیون
گفتم کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟
گفتا خریده قسطی، تلویزیون به جایش
گفتم بگو ز ساقی، حالا شده چه کاره؟
گفتا شده است منشی در توی یک اداره
گفتم ز ساربان گو، با کاروان غمها
گفتا آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم بکن ز محمل یا از کجاوه یادی
گفتا پژو، دوو، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم که قاصدت کو، آن باد صبح شرقی؟
گفتا که جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم سلام ما را باد صبا کجا برد؟
گفتا به پست داده، آورد یا نیاورد؟
گفتم بگو ز مشک آهوی دشت زنگی
گفتا که ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم سراغ داری میخانه حسابی
گفت آنچه بود از دم، گشته چلوکبابی
گفتم بیا ز زاری، لب تر کنیم پنهان
گفتا نمی هراسی از چوب پاسبانان
گفتم شراب نابی، تو دست و پات داری
گفتا به جاش دارم وافور با نگاری
گفتم بلند بوده، موی تو آن زمانها
گفتا به حبس بودم، از ته زدند آنها
گفتم شما به زندان!! حافظ مارو گرفتی؟
گفتا ندیده بودم هالو به این خرفتی!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
10-28-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شعری برای کودکان
شعری از نیما
بهار
بچه ها ، بهار
گلها واشدند
برفهاپا شدند
از رو سبزه ها
از روی کوهسار
بچه ها، بهار
داره رو درخت
می خونه به گوش :
<< پوستین را بکن
قبا را بپوش >>
بیدار شو، بیدار
بچه ها ، بهار
دارند می روند
دارند می پرند
زنبور از لونه
بابا از خونه
همه پی کار
بچه ها بهار !
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
10-28-2011
|
|
مدیر تالار مطالب آزاد
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306
3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
به سلامتیِ درخت! نه به خاطرِ میوهش، به خاطرِ سایهش.
به سلامتیِ دیوار!نه به خاطرِ بلندیش، واسه اینکه هیچوقت پشتِ آدم رو خالی نمیکنه.
به سلامتیِ دریا!نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یکرنگیش.
به سلامتیِ سایه! که هیچوقت آدم رو تنها نمیذاره.
به سلامتیِ همه اونایی که دوسشون داریم و نمیدونن، دوسمون دارن و نمیدونیم.
به سلامتیِ نهنگ!که گندهلات دریاست.
به سلامتیِ ز نجیر! نه به خاطر اینکه درازه، به خاطر اینکه به هم پیوستس.
به سلامتیِ خیار!نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش.
به سلامتیِ شلغم! نه به خاطر «شل»ش، به خاطر «غم»ش.
به سلامتیِ کرم خاکی! نه به خاطر کرمبودنش، به خاطر خاکیبودنش
به سلامتیِ پل عابر پیاده!که هم مردا از روش رد میشن هم نامردا!
به سلامتیِ برف!که هم روش سفیده هم توش.
به سلامتیِ رودخونه!که اونجا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.
به سلامتیِ گاو! که نمیگه من، میگه ما.
دو باره به سلامتیِ دریا! که ماهی گندیدههاشو دور نمیریزه.
به سلامتیِ اون که همیشه راستشو میگه.
به سلامتیِ سنگ بزرگ دریا!که سنگای دیگه رو میگیره دورش.
به سلامتیِ تابلوی ورود ممنوع! که یهتنه یه اتوبان رو حریفه.
به سلامتیِ عقرب! که به خاری تن نمیده
(عرض شود که عقرب وقتی تو آتیش میره و دورش همش آتیشه با نیشش خودش میکُشه که کسی نالههاشو نشنوه)
به سلامتیِ سرنوشت! که نمیشه اونو از سر نوشت.
به سلامتیِ سیم خاردار! که پشت و رو نداره
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
|
10-28-2011
|
|
مدیر تالار مطالب آزاد
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306
3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
به سلامتی همه ی اونایی که ما رو همین جوری که هستیم
دوس دارن وگرنه بهتر از ما رو که همه دوس دارن...
به سلامتي اونايي كه دوسشون داريم و نميفهمن ... آخرشم دق ميدن مارو
سلامتی بابایی که دختر کوچولوش زنگ زد بهش گفت بابا داری میای خونه پاستیل میخری؟
جیبشو نگاه کرد و دید نمیتونه...!!
ماشینشو زد کنار خیابون پیاده شد آروم و با خجالت گفت : آزاادی.... آزااااادی 2 نفر.......
به سلامتی اونایی که اگه صد لایه ایزوگامشون هم بکنن،
...... بازم معرفت ازشون چیکه میکنه!!!
به سلامتیه همه بچه های با معرفت و مهربون پی سی سیتی که چراغ انجمن رو روشن نگه میدارن
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
ویرایش توسط فرانک : 10-28-2011 در ساعت 11:25 AM
|
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-01-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
فرق بین دختر ها و پسر ها ( طنز خواندنی )
۱- دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند
۲- اگر یه دختر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده
۳- یه دختر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه خودکشی میکنه اما یه پسر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو میکشه
۴- یه پسر اگر ۳ تا مشکل غیر قابل حل داشته یه هفته افسرده میشه بعد با ۳ تا مشکل کنار میاد و زندگیش رو میکنه اما تا کنون دختری که ۳ تا مشکل داشته باشه دیده نشده چون همشون در مرحله دو تا مشکل خودکشی میکنند و به سه تا نمیرسه مشکلاتشون
۵- دخترا از پسرا موهاشون کوتاهتره
۶- دخترا می خوان سر پسرا کلاس بزارن اما در نهایت سر خودشون کلاه میره ولی پسرا می خوان سر هر موجود زنده ای که میبینن کلاه بزارن و در نهایت موفق میشن
۸- نقطه قوت پسرا چشماشونه اما نقطه قوت دخترا چشم و گوش ابرو و دماغ و دهن و ………هست
۹- دخترا با اینکه بیشتر از پسرا قوانین راهنمایی و رانندگی رو رعایت میکنن اما خیلی بیشتر از پسرا تصادف میکنن و در هر تصادف رد پای یک دختر به چشم می خوره
۱۰- دخترا فکر می کنن بهترین راه برای داشتن یک رابطه خوب و مداوم صداقت و راستگویی هستش ولی پسرا مطمئن هستند بهترین راه دروغگویی و گرفتن سوتی از طرف مقابله
۱۱- دختر ها از درس و مدرسه بیزارند ولی پسر ها از درس و مدرسه فراری هستند
۱۲- پسر ها به هم حسودی نمی کنن اما دخترا به هم حسودی می کنن
۱۳- اگر برادرتون دوست دختر داشته باشه شما سعی می کنید با اون دختر آشنا بشید ولی اگر خواهرتون دوست پسر داشته باشه شما قسم می خورید! که هم پسره و هم خواهرتون رو سر به نیست کنید
۱۴- دختر ها زیر بار حرف زور میرن اما پسر ها خودشون حرف زور میزنن
۱۵- دخترا زندگی مشترک رو در عشق و صفا و صمیمیت می بینن ولی پسر ها در غذا
۱۶- اگر یک دختر در یک جمع سوتی بده تا آخر دیگه هیچ حرفی نمیزنه اما پسر ها در یک چمع فقط سوتی میدن
۱۷- یک دختر اگر ۲۴ ساعت با دوست پسرش صحبت نکنه افسرده میشه اما یک پسر اگر
۲۴ ساعت با دوست دخترش صحبت نکنه با اون یکی دوست دخترش صحبت میکنه
۱۸- پسر ها میدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین ازش متنفرن ولی دختر ها نمیدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین طرفدارشن
۱۹- یک دختر اگر با دوست پسرش به هم بزنه دیگه با هیچ پسری دوست نمیشه اما یه پسر اگر با دوست دخترش به هم بزنه با ۳-۴ تا دختر دیگه دوست میشه
۲۰- یک دختر اگر توی خیابون پسری ازش بپرسه ساعت چنده میگه:ساعت ۷٫اما یه پسر اگر یه دختر ازش ساعت بپرسه میگه :ساعت ۷ و ۲ دقیقه و ۲۴ ثانیه,اینم شماره تلفن من ….. سر ساعت ۹ منتظر تماستم
۲۱- اگر یه دختر به یه پسر نگاه کنه , پسره فکر می کنه که خیلی خوش تیپه ولی اگر یه پسر به یه دختر نگاه کنه دختره فکر میکنه که پسره چقدر بی چشم و رو هستش
۲۲- دختر ترشیده میشه اما پسر بلعکس رسیده تر میشه
۲۳- بعد از خوندن این مطلب پسرا اول ۲ دقیقه فکر میکنن تا مفهوم مطلب رو بفهمند و چون بعد از دو دقیقه نمی فهمند می زنن زیر خنده و میگن خیلی باحال بود اما دخترا بعد از خوندن این مطلب ۲ ساعت حرص می خورن و فکر میکنن به شخصیت دخترا توهین شده و در نهایت چون مفهوم این مطلب رو نفهمیدن کامنت میزارن و فحش میدن
از: دخترا به چی علاقه دارن ؟؟ پسرا به چی ؟؟
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
11-01-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دنیای عشق
در خانه باز شد کودک گرسنه شادمان به سمت در دوید...
مرد باز هم دست خالی به خانه آمده بود...
کودک نگاهی به چشمان خیس و شرمسار پدر انداخت...
دستان پدر را بدست گرفت تادیگر خالی نباشد .......!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
11-01-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
روزی به خانه برمیگردم ، تغییر کرده ام میدانم ، بزرگتر شده ام شاید
هیچ آرزویی ندارم... ، جز اینکه مادرم نیز مثل من بزرگ نشده باشد
تحمل دیدن چروک چشمانش را ندارم...
کاش همان مادر کودکی هایم،پشت در منتظرم باشد... ♥
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
11-01-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ـ شاید بتوانی کسی را که خواب است بیدار کنی،
اما کسی که خود را به خواب زده هرگز.
ـ این یکی از تضادهای زندگی ماست، که آدم همیشه کار اشتباه را، در بهترین زمان ممکن انجام می دهد.............
( چارلی چاپلین )
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 01:31 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|