مشاعره سنتی

[amator_2]

يادم آمد تو به من گفتي از اين عشق حذر كن
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن

[amator_2]

شرمنده.ظاهرا مهدي زودتر از من دست به كار شد

[amator_2]

نوشته اصلی توسط abadani

يكي از بزرگان اهل تميز
حكايت كند زبن عبدالعزيز

زينگونه ام كه در غم غربت شكيب نيست
گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست

[abadani]

نيك و بد چون همي ببايد مرد
خنك آن كس كه گوي نيكي برد
سعدي

[پرهام پورتاجی]

دلم تنگ است.دلم می سوزد از باغی که میسوزد
نه دیداری نه بیداری نه دستی برسر یاری
مرا آشفته میسازد چنین آشفته بازاری

[abadani]

ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته كاشانه

[پرهام پورتاجی]

هرکسی همنفسم شد دست آخر قفسم شد
من ساده به خیالم که همه کار و کسم شد

[abadani]

در شهر يكي كس را هوشيار نمي بينم
هريك بتر از ديگر شوريده و ديوانه

[پرهام پورتاجی]

هی بازیگر گریه نکن ما هممون مثل همیم
صبحا که از خواب پا می شیم نقاب به صورت می زنیم

[deltang]

ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكي و خدايي

نروم جز به همان ره كه تو هم راهنمايي