شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
04-19-2012
|
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2012
نوشته ها: 64
سپاسها: : 113
279 سپاس در 90 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
این شعرمو تقدیم میکنم به سفر کرده ها.................................
گفتم کجا؟گفتی سفر،گفتی خداحافظ
ماندم من و یک چشم تر ،گفتی خداحافظ
برخاستی ، بودم هراسان مثل این تقویم
گفتم بمان روزی دگر،گفتی خداحافظ
با کهکشان رفتی و من ماندم به جا بابغض
با بغض های بی اثرگفتی ، خداحافظ
دستان من مثل درختان رها در باد
با این درخت بی ثمر گفتی، خداحافظ
ماندم،تو رفتی،تا رها ، تا عشق ،تا باران
گفتم کجا؟گفتی سفر، گفتی خداحافظ
|
کاربران زیر از soltane eshg به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
04-22-2012
|
|
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ببار برایم تو که هزاران چشمه ی جوشان
پشت مردمکهایت پنهان کرده ای ببار برایم اشکهایت همان آب حیاتیست
که خضر نوشید و هنوز در به در جاودانگیست ببار برایم تو که هزاران چشمه ی جوشان
پشت مردمکهایت پنهان کرده ای ببار برایم اشکهایت همان آب حیاتیست
که خضر نوشید و هنوز در به در جاودانگیست ببار برایم ساعت چشمهایم
عجیب با ساعت ابرها کوک است عقربه هایی خلاف مسیر زندگی
که بهم نمیرسن و فقط جفت میشوند ببار برایم که تو اشک هایت
برف آب شده ی کوهستان است بکر و جاری ببار ,ببار
, سیلاب دردهایت را دوست دارم
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
کاربران زیر از mohammad.90 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
05-11-2012
|
|
ناظر و مدیر ادبیات
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
وقتی تو نیستی
نه هستهای ما چونان که بایدند
نه بایدهای ما
مثل همیشه ،
آخر حرفم را
و حرف آخرم را
با بغض فرو می خورم
عمریست لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره می کنم
باشد
برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی شبیه همین روزهای ماست
اما کسی چه می داند
شاید امروز نیز
روز مبادا باشد
وقتی تو نیستی
نه هستهای ما چونان که بایدند
نه بایدهای ما
هر روز بی تو
روز مباداست !
...........
قیصر امین پور
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
کاربران زیر از ساقي به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
05-11-2012
|
|
کاربر خوب
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: کرمانشاه_ تهران
نوشته ها: 457
سپاسها: : 266
481 سپاس در 138 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ترا مي خواهم و دانم كه هرگز
به كام دل در آغوشت نگيرم
توئي آن آسمان صاف و روشن
من اين كنج قفس، مرغي اسيرم
ز پشت ميله هاي سرد و تيره
نگاه حسرتم حيران برويت
در اين فكرم كه دستي پيش آيد
و من ناگه گشايم پر بسويت
در اين فكرم كه در يك لحظه غفلت
از اين زندان خامش پر بگيرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
كنارت زندگي از سر بگيرم
در اين فكرم من و دانم كه هرگز
مرا ياراي رفتن زين قفس نيست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نيست
ز پشت ميله ها، هر صبح روشن
نگاه كودكي خندد برويم
چو من سر مي كنم آواز شادي
لبش با بوسه مي آيد بسويم
اگر اي آسمان خواهم كه يكروز
از اين زندان خامش پر بگيرم
به چشم كودك گريان چه گويم
ز من بگذر، كه من مرغي اسيرم
من آن شمعم كه با سوز دل خويش
فروزان مي كنم ويرانه اي را
اگر خواهم كه خاموشي گزينم
پريشان مي كنم كاشانه اي را
|
2 کاربر زیر از گمشده.. سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
05-31-2012
|
|
مدیر کل سایت کوروش نعلینی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382
7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم
چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم
ستم از کسیست بر من که ضرورتست بردن
نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم
نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم
نه اگر همینشینم نظری کند به رحمت
نه اگر همیگریزم دگری پناه دارم
بسم از قبول عامی و صلاح نیک نامی
چو به ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم
تن من فدای جانت سر بنده و آستانت
چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم
چو تو را بدین شگرفی قدم صلاح باشد
نه مروتست اگر من نظر تباه دارم
چه شبست یا رب امشب که ستارهای برآمد
که دگر نه شوق خورشید و نه مهر ماه دارم
مکنید دردمندان گله از شب جدایی
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم
که نه روی خوب دیدن گنهست پیش سعدی
تو گمان نیک بردی که من این گناه دارم
بازم سعدی بازم سالار عقیلی .
به نظر میرسه زمان سعدی هم تمایل به خوشنامی و سنگینی و وقار زیاد مورد شکوه واقع شده .
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|
5 کاربر زیر از دانه کولانه سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
06-05-2012
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541
1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تنهايي
نوشتم خاطراتی را زدلداری به تنهایی
جدا ماندم ز شب تاریکی و غربت به تنهایی
زآن روی چو گل با گریه و شادی
زجوهرهای اشک غم به دفترها به تنهایی
دلم بر حال خود سوزد چرا پایان ندارد غم
که همدم گشته است ما را غمش هردم به تنهای
زتنهایی به جان آمد نفس گم گشت نمیرم تا
ملاقاتی رسد یک شب چو مهتابم به تنهایی
همه شب با خیالش اوج گیرم با پر و بالی
که می سازم زمجنونی ز عشقبازی به تنهایی
سماعم با دف تنبور یاران هیچ نگیرد شور
مگر مطرب به عشق یار بنوازد مرا نایی به تنهایی
از آن روزی که چشم بر او گشودم
سیاوش گشته ام عاشق به دیداری به تنهایی
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|
3 کاربر زیر از فرگل سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
06-07-2012
|
|
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
با دلم قهر نکن
دردامو بیشتر نکن
هر چی رقیبم میگه
بشنو و باور نکن
کسی که با عزیزی
یه روزگارو دل بست
مگه میشه که از اون
به آسونی کشید دست
دل ای دل دل ای دل
دل ای دل دل ای دل
دل ای دل دل ای دل
دل ای دل دل ای دل
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
کاربران زیر از mohammad.90 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
06-16-2012
|
|
ناظر و مدیر ادبیات
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تقدیم به کودکانِ محرومِ وطنم ... به کودکانِ محرومِ دنیا ... که کم هم نیستند
من از قبیلهای هستم
که لای موهای دختران گلبرگ سفید میبافند
شاید رهگذری تامل کند
جرعهای آب تقدیم لبان تشنه پدر
نیم لبخندی نثار نگاه خسته مادر
و دست نوازشی بر موهای بافته خواهرم کشد
من چیزی هستم مثل مرزهای این قبیله
دیده نمیشوم .... ولی هستم
من از کیشی هستم که مات نمیشوم ولی مبهوت میمانم
دنیایِ عجیبی ست ،
دنیای کوچکِ من ،
در دستهای بزرگِ شما...
نیکی فیروزکوهی
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
4 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
06-18-2012
|
|
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
استاد حسین زمان
وقتی تنها تو رو دارم
تو رو تنها نمی ذارم
اگه اسم تو نباشه
رو زمین پا نمی ذارم
اسم تو ترانه ما
زیر گنبد کبوده
قصه کودکیامون
یکی بود یکی نبوده
گل گلخونه مولا
وطن غریب و تنها
کاش میشد به پات بریزم
همه گلای دنیا
برا پیدا کردن تو
همه گلا رو چیدم
اسمای قشنگو گفتم
تا به اسم تو رسیدم
اسمتو نفس کشیدم
زیر آوار تماشا
به هوای تو رسیدم
به دقیقه های دنیا
اسمتو نفس کشیدم
زیر خاک خیس خونت
گریه کردم گریه کردم
واسه نخلای جوونت
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
2 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
06-18-2012
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ای تو
چگونه بگویم که کیستی؟!
آه ای بهانه ی باریدن دو چشم
تفسیر هر چه بغض
شیرین ترین غمی که به جانم نشسته است
ای بی تو همه هیچ
ای با تو اوج عشق،
معنای هر چه هست
وقتی ندارمت
با این جهان بی "تو"
چه وامانده ام به خویش
وقتی که با منی
من باشم و تو باشی و یک کهکشان امید
حتی خیال آنکه تو هستی،مرا بس است
تو ترجمان واژه عشق به لحن بغض
ترکیب با سخاوت بغضی،به طعم عشق
ای رمز هر سکوت
ای راز هر سخن
خاری خسیده دیده من
بغض در گلو
هیهات از انکه جز تو ،کسی را خبر دهم
تنها دلیل خنده،
سرودن،
سکوت
اشک
با من بمان
آری بمان،که بی تو تمام است کار من
یکصد هزار "او"
ای خیل پر تراکم "آن"های بی شمار
اما
تنها ،"تو"یی که تویی ،مهربان من
من بی تو بس غریب
و در خویش مرده ام.
کیوان شاهباغی
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
ویرایش توسط ماهین : 06-18-2012 در ساعت 09:55 PM
|
2 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 14 نفر (0 عضو و 14 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 07:16 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|