مشاعره واژه ای

[NeGin]

بر خوان تو استاده هر گوشه سلیمانی
وز غایت مستی تو همکاسه مسکینی

بس جان گزین بوده سلطان یقین بوده
سردفتر دین بوده از عشق تو بی​دینی

[haj_amir]

گفتم اي سلطان خوبان رحم کن بر اين غريب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکين غريب

[kalantar48]

غریب

در جام لاله و قدح گل غریب بود
در دور عارض تو به مصرف رسید رنگ
بال و پر همند حریفان سست عهد
بو می‌رود به باد چو از گل پرید رنگ

[haj_amir]

گر طمع داري از آن جام مرصع مي لعل
اي بسا در که به نوک مژه‌ات بايد سفت

[Motahareh]

با خداوندی نگردید از طمع این بنده ، قانع
خواجه ی ما تا بخواهی حرص دارد، آز دارد

[haj_amir]

خواجه دانست که من عاشقم و هيچ نگفت
حافظ ار نيز بداند که چنينم چه شود

[kalantar48]

عاشق

دل عاشق ز گلگشت چمن آزرده‌تر گردد
که هر شاخ گلی دامی است مرغ رشته برپا را

[haj_amir]

شراب خورده و خوي کرده مي‌روي به چمن
که آب روي تو آتش در ارغوان انداخت

[kalantar48]

شراب

نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است
شراب خوردن ما شیشه خوردن است اینجا

[haj_amir]

نشاط و عيش و جواني چو گل غنيمت دان
که حافظا نبود بر رسول غير بلاغ