مشاعره سنتی

[Nur3]

اي غايب از نظر به خــدا مي سپـارمت

جانم بسوختي و به دل دوست دارمت

[NeGin]

تا کي به تمناي وصال تو يگانه
اشکم شود از هر مژه چون سيل روانه
خواهد که سرآيد غم هجران تو يا نه
اي تيره غمت را دل عشاق نشانه

[Nur3]

نه هر كه چهره بر افروخت دلبري داند

نه هر كه آينــه ســـازد ســكندري داند


ببخشيد دوست عزيز

از " ه" :

هر آنكه جـانب اهـل خــدا نگه دارد

خدايش در همه حال از بلا نگه دارد

[NeGin]

دوست خوبم شما باید با حرف "ه" شعرتون رو شروع می کردید .

دل گشت چون دلداده‌ای جان شد ز کار افتاده‌ای
تا ریخت پر هر باده ای از جام دل در جام ما

[ساقي]

الا ای روی تو صد ماه و مهتاب
مگو شب گشت و بی​گه گشت بشتاب


..

[Nur3]

بر نيامد از تمنــاي لبت كــــامم هنوز

براميد جام لعلت دردي آشامم هنوز

[NeGin]

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را


اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را

[Nur3]

افسـر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن

مقدمش يا رب مبارك باد بر سرو و سمن

[NeGin]

نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا
نیست بی‌گفتار تو در دل توانایی مرا
در وصالت بودم از صفرا و از سودا تهی
کرد هجران تو صفرایی و سودایی مرا

[Nur3]

از من جدا مشو كه توام نور ديده اي

آرام جـــان و مــونس قلب رميده اي