مشاعره واژه ای

[Motahareh]

در انتظار آن گل فریاد کن چو بلبل
آشفته زلف سنبل، از اشک لاله گون کن

[haj_amir]

زلف آشفته و خوي کرده و خندان لب و مست
پيرهن چاک و غزل خوان و صراحي در دست

[mary.f]

ترك عاشق كش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون كه از ديده روان خواهد بود

[haj_amir]

محتاج قصه نيست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست به يغما چه حاجت است

[mary.f]

امروز كه محتاج توام جاي تو خاليست
فردا كه مي آيي به سراغم نفسي نيست

[haj_amir]

گر چه جاي حافظ اندر خلوت وصل تو نيست
اي همه جاي تو خوش پيش همه جا ميرمت

[mary.f]

حافظ به ادب باش كه واخواست نباشد
گر شاه پيامي به غلامي نفرستاد

[haj_amir]

هزار عقل و ادب داشتم من اي خواجه
کنون که مست خرابم صلاح بي‌ادبيست

[mary.f]

صلاح از ما چه می جویی که مستان را صلا گفتیم
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم

[haj_amir]

دلم ز نرگس ساقي امان نخواست به جان
چرا که شيوه آن ترک دل سيه دانست