بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1931  
قدیمی 11-30-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عشق آمد و میدانم در خویش نمی مانم
در تابش جاویدش ، گم می شود ایمانم

از من خبری از«من»اینک زچه می پرسی
چون قطره ی بارانی حیران و پریشانم

در اشک نمیگنجم ، در شعر نمی پایم
پُر شور تر از اینم ، شفاف تر از آنم

هم وزن شکوفایی ، بر شاخه ی شیدایی
دیوانگی دل را بر گوش که بر خوانم؟

این پنجره ی عادت ، آبی شو از این فرصت
تا مژده ی سرخش را در شهر بگردانم

عشق آمد و میدانم در سینه نمی ماند
پرواز خیال است او بر پهنه ی حرمانم

چون حادثه ی رؤیا ، مهتابی و بی پروا
زیباست عبور او از گوشه ی کتمانم

عشق آمد و می دانم وقتی که گذشت از من
از شعر شوم جاری در خاطره می مانم

"ویدا فرهودی"
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #1932  
قدیمی 11-30-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چوپان راستگو

برایم قصه می گفتی بخوابم،
من نخوابیدم
یکی بود و نبودت را که میگفتی
نگاهم بر لبان ساده اما مهربانت بود
نمی دانم چرا هرگز نفهمیدی ،
که چوپان راست می گوید
که گرگ در کمین ، زیرک
به ترفندی
تلاش این امین چوپان صادق را
به چشم مردمان ، وارونه می سازد
که گرگ با سیاست ، با دغل
هر بار، در هر حمله می آمد
ولی بر اعتماد مردمان می تاخت
اگر او ساده ، با یک حمله ی بی فکر ، بی تدبیر
میزد پنجه بر گله
شاید سهم او از حمله ی بی فکر ، بی تدبیر
می زد پنجه بر گله
شاید سهم او از حمله ، کوچک بره ای با زحمت بسیار
که گرگ اما ،
تمام گله را می خواست
و باید مهربان چوپان صادق را
میان مردمان کذاب می خواندی
و با حیله ، حقیقت را خیال محض میگفتی
پس آنگه مردمان در خانه می ماندند
و چوپان یکه و تنها
میان گله ، بی یاور
عجب ترفند نازیبای دلگیری
و صد افسوس
گرگ قصه با مکرش ، تمام گله در چنگال خواهد داشت
هزاران صید در فصل زمستان یک به یک
در خون خود غلطیده در چنگال بی رحمش
هلا ای قصه گو اینک
به هنگامی که گرگ باور این مردمان
هر روز و شب بیدار می ماند
تا به تزویری بگیرد اعتماد از ما
پس آنگه او بتاراند بساط باور این مردمان از هم
رها گردانده ، دور از هم
بداند گرگ ، این نامهربان دشمن
که صادق ، مهربان چوپان
بسان تک تک این مردمان
در باور اندیشه هاشان
پلک نا بسته
نخواهد خفت
برایم قصه می گویی بخوابم ؟
دگر خاموش
نگو لالایی خفتن
زمانه ، وقت بیداریست
برایم قصه ای را گو ، که بیدارم نماید
بدان تا گرگ بیدار است
من هرگز نخواهم خفت
کیوان شاهبداغی
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #1933  
قدیمی 12-01-2012
Islander آواتار ها
Islander Islander آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Apr 2012
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 209
سپاسها: : 1,112

795 سپاس در 201 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Islander به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن

خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن

بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن

دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن

گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد
از برق این زمرد هی دفع اژدها کن

بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی
تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن

__________________

پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از Islander سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #1934  
قدیمی 12-01-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نه از افسانه می ترسم ، نه از شیطان
نه جنگی با کسی دارم ، نه کس با من
نه از کفر و نه از ایمان
نه از دوزخ ، نه از حرمان
نه از فردا ، نه از مردن
نه از پیمانه مِی خوردن
خدا را می شناسم از شما بهتر
شما را از خدا بهتر
خدا را می شناسم من
خدایا بیم از آن دارم
مبادا رهگذاری را بیازارم ...
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #1935  
قدیمی 12-01-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض عاشقی را دریاب

عاشقی را دریاب

من به آرامی یک شب پره
شاید به سبکبالی یک خاطره ،
باید بروم
نامه رفتن من را روزی ،باد خواهد آورد
بعد از آن رفتن من
باز خورسید طلوع خواهد کرد
یاس گل خواهد داد
عید خواهد آمد
خواهرم بعد سه روز ، خواهد خندید
و فراموش کند کوچه ، قدم مرا
خاطر خسته ی ایام ، دگر یاد مرا خواهد برد
و چه بسیار پس ار آن که دگر
شمع ها فوت شوند ، کیک ها خورده شوند
جای خالی مرا ، آیینه خواهد فهمید
کفش آویخته ام ، حجم خالی قدم های مرا
و تو ، هم ،
بعد دو بار آمدن چلچله ها
پیرهن آبی گلدار به تن خواهی کرد
و نسیم ، رد پایم ز کف کوچه ایام ، به در خواهد برد
باز تقویم ورق خواهد خورد
رود دنیا ، جریان خواهد داشت
من به این جاری ونیا که نمی اندیشم
و نمی اندیشم ، که پس از رفتن من
تو به آن چشم پر از پرسش راز،
چه می خواهی گفت ؟
که تو هم می دانی
بعد از این رفتن
جریان دارد رود
سرخی داغ شقایق در دشت
شوق پرواز پرستو در باغ
رد یک خاطره در باور قاب
و دلت می شکند
از غم حسرت نادیدن من
قطره اشکی چکد از گونه عشق
مهربانم امروز
قبل از آنی که رسد
پیک ناخوانده باد
قدر این مانده نفس را تو بدان
عاشقی را دریاب
کیوان شاهبداغی
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #1936  
قدیمی 12-01-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

در جستجوی انصاف
تا پشت کوه قاف سفر کردم
معدوم بود آنچه گمان کردم
مکتوم مانده است
اما مروت این گهر نایاب
یالامحاله کمیاب
در هر کتاب ، گر چه کتابی نیست
منسوخ گشته بود
و کاخ عدل از جور بانیان ستم کوخ گشته بود
ایمان مگر به معجزه می ماند
ورنه به روی هیچ جز هیچ
هیچ بنایی را ، بنیان نمی توان کرد
این معجزه است معجزه ایمان
که ایمان را با صد هزار ترفند
ویران نمی توان کرد


"حمید مصدق"
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #1937  
قدیمی 12-01-2012
fatemiii آواتار ها
fatemiii fatemiii آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: May 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 486
سپاسها: : 797

987 سپاس در 452 نوشته ایشان در یکماه اخیر
fatemiii به MSN ارسال پیام fatemiii به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به fatemiii
پیش فرض

پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی؟
گفت: فردی بی خیال و فارغ و آزاده ام

گفت : از بهر چه می رقصی و بشکن می زنی ؟
گفت : چون دارای شور و شوق فوق العاده ام

گفت : اهل خاک پاک اصفهانی یا اراک ؟
گفت : اهل شهر آباد و خوش آباده ام

گفت : خیلی شاد هستی ، باده لابد خورده ای
گفت : هم از باده خور بیزار ، هم از باده ام
گفت : از جام وصال نازنینی سرخوشی ؟
گفت : از شهوت پرستی هم دگر افتاده ام

گفت : پس شاید قماری کرده ، پولی برده ای
گفت :من در راه برد و باخت پا ننهاده ام

گفت : پولی از دکان یا خانه ای کش رفته ای ؟
گفت : دزدی هم نمی چسبد به وضع ساده ام

گفت : آخر هیچ سرگرمی نداری روز و شب ؟
گفت : سرگرم نمازو سجده و سجاده ام

گفت : لابد ثروتی داری و دلشادی به پول ؟
گفت : من مستضعف و مسکین مادر زاده ام

گفت : آیا راستی آهی نداری در بساط ؟
گفت : خود پیداست این از وصله ی لباده ام

گفت : گویا کارمند ساد ه ای یا کارگر ؟
گفت : بیکارم ولی از بهر کار آماده ام

گفت : بیکاری و بی پولی ؟ پس این شادی ز چیست ؟!
گفت : یک زن داشتم ، اینک طلاقش داده ام
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از fatemiii سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #1938  
قدیمی 12-01-2012
fatemiii آواتار ها
fatemiii fatemiii آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: May 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 486
سپاسها: : 797

987 سپاس در 452 نوشته ایشان در یکماه اخیر
fatemiii به MSN ارسال پیام fatemiii به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به fatemiii
پیش فرض

ماه من غصه چرا؟؟

ماه من غصه چرا؟؟

آسمان را بنگر، که هنوز

بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر به ما می‌خندد…

یا زمینی را که،

دلش از سردی شب‌های خزان

نه شکست و نه گرفت!

بلکه از عاطفه لبریز شد و

نفسی از سر امید کشید!

و در آغاز بهار،

دشتی از یاس سپید،

زیر پاهایمان ریخت

تا بگوید که هنوز،

پر امنیت احساس خداست…

ماه من غصه چرا؟؟

تو مرا داری و من هر شب و روز،

آرزویم همه خوشبختی توست…

ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخن‌ها گفتن

کار آنهایی نیست که خدا را دارند.

ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی،

مثل باران بارید

یا دل شیشه‌ای‌ات

از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا

چتر شادی وا کن

و بگو با دل خود

که خدا هست، خدا هست هنوز…

او همانیست که در تارترین لحظه‌ی شب،

راه نورانیِ امید نشانم می‌داد
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از fatemiii سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #1939  
قدیمی 12-02-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دانه میدهم گنجشکهای صبحگاهی را
پشت پنجره ام
از خرده شعرهایی که شب
از دستهای تو میریزد
بر بی خوابی ها و بالش لبریز از امیدم ...

"سید علی صالحی"
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #1940  
قدیمی 12-06-2012
مستور آواتار ها
مستور مستور آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207

2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مستور به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


مرا هر گه بهار آید به خاطر یاد یار آید
بخاطر یاد یار آید مرا هر گه بهار آید

چو پیش خنده ی گل ابر آذاری کند زاری
مرا در سر هوای ناله های زارزار آید

چوفریاد هزار اید شود دردم هزار ای گل
شود دردم هزار ای گل چوفریاد هزارآید

مرا جان دگر بخشد دم باد سحر گاهی
که از باد سحر گاهی نسیم زلف یار آید

چو لاله سر خوش و دلکش دمد در دامن هامون
دل خونین من دوراز تو ای گل داغدار آید

بحسرت یادم آید نقش نوشین نگارینم
چمن چون از گل و نسرین پر از نقش و نگار آید

ببار آید نهالان چمن سرسبز شد گیتی
نهال ارزوی من الهی کی ببار آید

چه خوش باشدآن خورشیدرخ با چشم خواب آلود
شب هجران به بالین من شب زنده دار آید

دل چون غنچه پژمرده ی من وا نخواهد شد
اگر صد بار گل روید وگر صد ره بهار آید
خدا را شهریار آن نغمه شیرین مکرر کن
به خاطر یاد یار آید مرا هر گه بهار آید



ویرایش توسط مستور : 12-06-2012 در ساعت 11:56 PM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 5 نفر (0 عضو و 5 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها