شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

12-11-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یاد یار
مرا هر گه بهار آید به خاطر یاد یار آید بخاطر یاد یار آید مرا هر گه بهار آید
چو پیش خنده ی گل ابر آذاری کند زاری مرا در سر هوای ناله های زارزار آید
چوفریاد هزار اید شود دردم هزار ای گل شود دردم هزار ای گل چوفریاد هزارآید
مرا جان دگر بخشد دم باد سحر گاهی که از باد سحر گاهی نسیم زلف یار آید
چو لاله سر خوش و دلکش دمد در دامن هامون دل خونین من دوراز تو ای گل داغدار آید
بحسرت یادم آید نقش نوشین نگارینم چمن چون از گل و نسرین پر از نقش و نگار آید
ببار آید نهالان چمن سرسبز شد گیتی نهال ارزوی من الهی کی ببار آید
چه خوش باشدآن خورشیدرخ با چشم خواب آلود شب هجران به بالین من شب زنده دار آی
دل چون غنچه پژمرده ی من وا نخواهد شد اگر صد بار گل روید وگر صد ره بهار آید
به خاطر یاد یار آید مرا هر گه بهار آید خدارا شهریار آن نغمه ی شیرین مکرر کن
ویرایش توسط مستور : 12-12-2012 در ساعت 10:54 PM
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|

12-12-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم
مرده ام ، دارم خوراک جانورها می شوم
بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند
باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم
با زبان لال خود حس میکنم این روزها
همنشین و هم کلام کور و کرها می شوم
هیچ کس دیگر کنارم نیست ، می ترسم از این
این که دارم مثل مفقود الاثرها می شوم
عاقبت یک روز با طرز عجیب و تازه ای
می کشم خود را و سر فصل خبرها می شوم!!
"نجمه زارع"
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-12-2012
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شاد بودن هنر است
شاد کردن هنری والاتر
گر به شادی تو دل های دگر باشد شاد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد .ژاله اصفهانی
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
2 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-12-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مشنو که مرا از تو صبوری باشد یا طاقت دوستی و دوری باشد لیکن چه کنم گر نکنم صبر و شکیب
خرسندی عاشقان ضروری باشد
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-13-2012
|
 |
تازه کار
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2012
نوشته ها: 5
سپاسها: : 0
19 سپاس در 8 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نگاهی به ارش کردم ارش باریدن گرفت یک نگاه به یارکردم یارنالیدن گرفت تکیه بردیواردادم خاک بر فرقم نشست خاک برفرقش نشیندهرکه یارازمن گرفت میکنم دیوانگی تابرسرم غوغاشود تاشایدبهرتماشاان پری پیداشود
|

12-13-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من پذ یرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-13-2012
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
ان ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیمحسین پناهی
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
کاربران زیر از ماهین به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-13-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هرشب دیر می رفتم به خانه
اعتراض داشتم
به حکومت پدر
به تفنگ برنو
به قل قل قلیانها
و روز را بلندتر میخواستم
او یک شب عصبانی شد
و فردای آن شب
مرا صبح خیلی زود از خواب بیدار کرد
که نباید میکرد
حالا من ، سالهاست
در خواب راه میروم ...
"رسول یونان"
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-13-2012
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دیگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هوشیارو چه مست
همه جا خانه عشقست چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکده ها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو چه دانی که پس پرده که خوبست و که زشت
نه من از پرده تقوی بدر افتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یکسر از کوی خرابات برندت به بهشتحافظ
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
کاربران زیر از ماهین به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-13-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست
می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست
می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند
از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است
راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو
تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست
طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود
روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 09:05 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|