مشاعره سنتی

[soha_yt]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟

[کرشمه]

ای که از یار وفا میطلبی یار کجاست
همه یارند ولی یار وفا دار کجاست

[oliyayi]

تو که با ما سر یاری نداری

چرا هر نیمه شو آیی به خوابوم

[آناهیتا الهه آبها]

مرا به صبر و شکیب آن صنم اشارت کرد
خبر نداشت که خود هر چه بود غارت کرد

[oliyayi]

دانی که به دیدار تو چونم تشنه؟

هر لحظه که میرود فزونم تشنه؟

[آناهیتا الهه آبها]

هر نفس آواز عشق می رسد از چب و راست
ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست

[oliyayi]

تا چند همچو شمع زبان آوری کنی؟

پروانه مراد رسید ای محب خموش

[oliyayi]

شرمنده ام از روی تو ای آناهیتای جوان

کان شعر قبلی یاوه بود در پیش تو سرو روان

[yaghot]

نشايد گفتن آن کس را دلي هست که ننهد بر چنين صورت دل از دست

اگر مراد تو اي دوست بي مرادي ماست مراد خويش دگرباره من نخواهم خواست

[آناهیتا الهه آبها]

تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
و گرنه عاشق و معشوق راز داران اند
حافظ