بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1981  
قدیمی 12-16-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

از چلچله خوانیِ کلاغ وُ
نرگسنمایی ِ خرزهره ... خسته ام
خسته ام از آوازهای ناخوشِ خولیابن یزید
از تقسیم نور
به سیاهی ، خاکستری ، سپید

اینجا ؛ وقتی حشرات
راه به رؤیای سیمرغ و ستاره میبَرَند
نگفته پیداست که عنکبوت
چه تاری برای تحملِ پروانه تنیده است

خسته ام
خیلی خسته ام ...


"سید علی صالحی"
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #1982  
قدیمی 12-24-2012
مستور آواتار ها
مستور مستور آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207

2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مستور به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

شنیدم چون دل من
دل تو بی قراره
تو هم در انتظاری
که برگردم دوباره
شنیدم هر کجایی به دردم آشنایی
نه از یاد تو رفتم نه از یادم جدایی
شنیدم هر بهاری
دلت همچون پرستو
به دنبال دل من
کشیده پر به هر سو
بنفشه بازم اومد
بیا بس کن جدایی
امید آخرینم
دلم تنگه کجایی

شنیده ام عزیز من که هر کجایی

تو هم ,چو من به درد این دل آشنایی
شنیده ام عزیز من که هر کجایی
تو هم ,چو من به درد این دل آشنایی
بازآ با هم دنیایی بسازیم
از این شبها فردایی بسازیم
بازآ با هم دنیایی بسازیم
از این شبها فردایی بسازیم

شنیده ام عزیز من که هر کجایی

تو هم ,چو من به درد این دل آشنایی
شنیدم چون دل من
دل تو بی قراره
تو هم در انتظاری
که برگردم دوباره
شنیدم هر کجایی به دردم آشنایی
نه از یاد تو رفتم نه از یادم جدایی
شنیدم هر بهاری
دلت همچون پرستو
به دنبال دل من
کشیده پر به هر سو
بنفشه بازم اومد
بیا بس کن جدایی
امید آخرینم
دلم تنگه کجایی
دلم تنگه کجایی

حمیرا بانوی آواز
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #1983  
قدیمی 12-25-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بر آبی چین افتاد سیبی به زمین افتاد
کامی ماند زنجره خواند

همهمه ای خندیدند ، بزمی بود برچیدند
خوابی از چشمی بالا رفت
این رهرو تنها رفت بی ما رفت

رشته گسست
من پیچم من تابم
کوزه شکست ؛ من آبم

سنگ پیوندش با من کو ؟
آن زنبور پروازش تا من کو ؟
نقشی پیدا آیینه کجا ؟
این لبخند لبها کو ؟
موج آمد ؛ دریا کو ؟

می بویم بو آمد ؛ از هر سو هو آمد
من رفتم او آمد او آمد ...

*سهراب سپهری*

ویرایش توسط افسون 13 : 12-25-2012 در ساعت 08:07 AM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #1984  
قدیمی 12-25-2012
مستور آواتار ها
مستور مستور آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207

2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مستور به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

وقتي که تو رفتي
خورشيد نمرده
دريا و بيابان خدا دست نخورده
وقتي که تو رفتي
قلبي نشکسته
اشکم نشده سيل و مرا سيل نبرده

وقتي که تو رفتي
وقتي که تو رفتي
انگار که هرگز تو را ديده نديده
انگار که تشنه به دريا نرسيده
انگار که شمعي در جمع نبوده
پروانه پرش را به آتش نکشيده

وقتي که تو رفتي
وقتي که تو رفتي
انگار که عشقي به دل نطفه نبسته
انگار که مستيم و سبوحي نشکسته
انگار که عمري بر باد نرفته
بيمار به اميد طبيبي ننشسته
وقتي که تو رفتي
چشم من خسته
بيخواب نمانده بيخواب نمانده
وقتي که تو رفتي
در سينه دل من
بي تاب نمانده بي تاب نمانده

وقتي که تو رفتي
خورشيد نمرده
دريا و بيابان خدا دست نخورده
وقتي که تو رفتي
قلبي نشکسته
اشکم نشده سيل و مرا سيل نبرده
دريا و بيابان خدا دست نخورده
اشکم نشده سيل و مرا سيل نبرده
اشکم نشده سيل و مرا سيل نبرده


حمیرا بانوی آواز ایران
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #1985  
قدیمی 12-25-2012
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض حافظ

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم

جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم


اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز
که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم

شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم



حافظ



__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #1986  
قدیمی 12-26-2012
مستور آواتار ها
مستور مستور آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207

2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مستور به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا
از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا
آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است
آنچه از عمر سبک‌رفتار می‌ماند به جا
کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گلچین ز گلشن، خار می‌ماند به جا

جسم خاکی مانع عمر سبک‌رفتار نیست
پیش این سیلاب، کی دیوار می‌ماند به جا؟
هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش کزو آثار می‌ماند به جا
زنگ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل
از شمار درهم و دینار می‌ماند به جا
نیست از کردار ما بی‌حاصلان را بهره‌ای

چون قلم از ما همین گفتار می‌ماند به جا
عیش شیرین را بود در چاشنی صد چشم شور

برگ صائب بیشتر از بار می‌ماند به جا
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #1987  
قدیمی 12-26-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آرام باش ، حوصله کن
آب های زودگذر
هیچ فصلی را نخواهند دید

از ریگ های ته جویبار شنیده ام
مهم نیست که مرا
از ملاقات ماه و گفت و گوی باران
بازداشته اند

من برای رسیدن به آرامش
تنها به تکرار اسم تو
بسنده خواهم کرد

حالا آرام باش
همه چیز درست خواهد شد !!


"سید علی صالحی"
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #1988  
قدیمی 12-26-2012
مستور آواتار ها
مستور مستور آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207

2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مستور به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همی‌کردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #1989  
قدیمی 12-26-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دنگ ... دنگ ....
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من
لحظه ام پر شده از لذت
یا به زنگار غمی آلوده است
لیک چون باید این دم گذرد
پس اگر می گریم
گریه ام بی ثمر است
و اگر می خندم
خنده ام بیهوده است ...

دنگ ... دنگ ....
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت ، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز
مثل این است که یک پرسش بی پاسخ
بر لب سر زمان ماسیده است
تند برمی خیزم
تا به دیوار همین لحظه که در آن همه چیز
رنگ لذت دارد ، آویزم
آنچه می ماند از این جهد به جای
خنده لحظه پنهان شده از چشمانم
و آنچه بر پیکر او می ماند
نقش انگشتانم ...

دنگ ...
فرصتی از کف رفت
قصه ای گشت تمام.
لحظه باید پی لحظه گذرد
تا که جان گیرد در فکر دوام
این دوامی که درون رگ من ریخته زهر
وا رهاینده از اندیشه من رشته حال
وز رهی دور و دراز
داده پیوندم با فکر زوال ...

پرده ای می گذرد
پرده ای می آید
می رود نقش پی نقش دگر
رنگ می لغزد بر رنگ
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ
دنگ ... دنگ ....

دنگ ...


"سهراب سپهری"
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #1990  
قدیمی 12-26-2012
مستور آواتار ها
مستور مستور آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207

2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مستور به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی می خواهد
وارد خانه ی
پر عشق و صفای من گردد
یک سبد بوی
گل سرخ
به من
هدیه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوی
دلهاست
شرط آن داشتن
یک
دل بی رنگ و ریاست
بر درش
برگ گلی می کوبم
روی آن با
قلم سبز بهار
می نویسم ای
یار
خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دگر
خانه دوست کجاست؟


پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها