بازگشت   پی سی سیتی > هنر > فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie > سینمای ایران > اخبار سینمای ایران

اخبار سینمای ایران اخبار فیلم و سینمای ایران در این تالار قرار خواهد گرفت

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #11  
قدیمی 10-17-2010
fada آواتار ها
fada fada آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: قم
نوشته ها: 120
سپاسها: : 1

3 سپاس در 3 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سریال جذابی است فقط از بیگ بنگ جان یه سوال دارم آیا معنی واقعی طنزرو میدونید ؟؟؟؟
این فیلم کاملا طنزه خواهش میکنم طنز رو با دقک بازییه بعضی از هنر پیشه هامون (البته معضرت میخواهم که توهین کردم) فرق داره
طنز :گفتن معضلات جامعه در قالب خنده است که ببیننده وقتی میبینه خنده ای از روی تاسف به لب بیار که من فکر میکنم تاحالا آقای مدیری تو این مجموعه خوب پیشرفته
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #12  
قدیمی 10-17-2010
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من كه خيلي از بابا شاه خوشم مياد

با فافا موافقم
اين دست گذاشته روي معضلات جامعه
همين پول كه از رعيت بگيرين دوباره بهشون بدين يكي از نكات جالب اين سرياله
مهران مديري تا حالا تو قهوه تلخ موفق شده اين كارو به درستي انجام بده
ومن مطمئنم تا آخرش هم همين طوره
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
پاسخ با نقل قول
  #13  
قدیمی 11-08-2010
nae آواتار ها
nae nae آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش سینما
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: بهشهر
نوشته ها: 1,694
سپاسها: : 1

31 سپاس در 27 نوشته ایشان در یکماه اخیر
nae به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض انتقاد شدید روزنامه جمهوری اسلامی از سریال مهران مدیری؛

روز نامه جمهوری اسلامی در یادداشتی با عنوان “سیاه نمایی با بوی قهوه تلخ “از سریال قهوه تلخ مدیری انتقاد کرد . جمهوری اسلامی نوشت :مجموعه قهوه تلخ شايد اين روزها سخن سازترين و پربحث‌ترين مقوله فرهنگي از درآمد و سود گرفته تا قرعه كشي‌هاي وعده داده شده باشد؛ هرچند به حركت زيرپوستي فرهنگي آن كمتر و چه بسا توجهي نشده است.
مهران مديري به عنوان مجموعه ساز طنزپرداز از "ساعت خوش" به بعد همزمان يا پس از نمايش هر مجموعه خود مورد نقد قرار گرفته و سپس به فراموشي سپرده شده است.
كارنامه هنري مديري و گروه نويسندگانش شايد بيش از ديگر هنرمندان و سناريونويسان عرصه تلويزيوني قابل نقد باشد، زيرا افزون بر حساسيت سوژه‌ها در جمع پركارترين‌ها نيز قرار گرفته است.
تلويزيون به عنوان سكوي پرتاب اين هنرمند و گروه تقريبا هميشه همكار وي نقش ايفا كرده است و در موضوع قهوه تلخ نيز با افت و خيزهاي فراوان پخش يا پخش نكردن آن، زمينه گفت وگوها و توجه مردمي در اين زمينه را هر چه بيشتر فراهم كرد.
اين نقد نمي‌تواند ناظر بر تمامي كارنامه مهران مديري از ساعت خوش تاكنون باشد بلكه بيشتر نگاهي گذرا به سير دگرگوني كاري وي از "شب‌هاي برره" به بعد است كه تقريبا در قهوه تلخ نيز مي‌توان نشانه‌هاي قوي آن را يافت.
در 'شب‌هاي برره' جامعه روستايي بالا و پايين دستي در زماني نه چندان دور به تصوير كشيده مي‌شود كه در هيچ جاي آن نشاني از فرهنگ ايراني و اسلامي نيست اما با نام بردن مكرر از شهري در استان فارس براي واقع نمايي هر چه بيشتر تلاش مي‌شود.
در اين مجموعه، روابط حاكم و كاملا نكوهيده‌اي در جامعه روستايي ايران نمايانده شد كه تمامي عرصه‌هاي زندگي آنان را دربرگرفته بود در حالي كه هيچ نشاني از واقعيت نداشت.
در حالي كه روستاييان بي دفاع برره با لباس محلي از نگاه مديري و گروه نويسندگانش برخوردار از مجموعه صفات قابل سرزنش بودند، سيامك انصاري كت و شلوار پوش آنكادر شده در نقش منطق نگر، جلوه خرد اجتماعي و نگرش عقلي به مسائل به ميدان آمد تا مهر محكوميت روستاييان را به بهانه برره بر صفحه تلويزيون و فهم بينندگان بكوبد.
تمامي عادات و روابط و طنزهاي گفتاري و كرداري غير موجه نسبت داده شده به برره نشينان با توسل به الگو و روش‌هاي مورد نظر مديري نفي و رسوا اعلام مي‌شود در حالي كه در هيچ جامعه روستايي ايران نمي‌توان نشاني از اين كوته رفتارها پيدا كرد.
در قهوه تلخ نيز سيامك انصاري با همان كت و شلوار بدون كراوات و تيپ و رفتاري كه حتي براي تغيير جدي آن كوچكترين زحمتي كشيده نشده فقط با تعويض عنوان روزنامه نگار و روشنفكر در برره با مستشار، به دوران دربار منقرض شده منتقل مي‌شود تا مانند قبل رفتارهاي نسبت داده شده كارگردان به مجموعه هدف را باز هم از زبان كارگردان تقبيح كند.
هرچند مديري در اين مجموعه مي‌خواهد رفتارهاي منفي را كه خود و نويسندگانش به مردم نسبت داده بودند، تكرار نكند اما بر روال ماندگاري عادت كهنه، موفق نبوده و باز هم فرهنگ ايراني را هدف قرار داده است.
كت و شلوار پوش برره اين بار با رفتارهاي متمدن نمايانه غليط‌تر پاپيون بر گردن نشان مي‌دهد كه نسبت به مردم عصر قهوه تلخ بسيار بيشتر از دوران شب‌هاي برره مي‌فهمد و رفتارهاي غربي و نگاه‌هاي تحقير آميزش به شخصيت‌ها و رفتارهاي اين مجموعه هم بيانگر اين موضوع است كه مستشار ماموريت دارد همه را سياه ببيند و سياه‌تر اعلام كند.
كارگردان قهوه تلخ باز هم همچون برره، اما اين بار به بهانه نمايش زشتي‌هاي دربار، با اطلاق رفتارهاي نكوهيده به جامعه هدف، از اين رويه براي خنده سازي استفاده كرده است. در قسمتي از اين مجموعه كه زنان ايراني شاه در حرمسرا با كاترين وارادتي در ماراتن براي تصاحب هر چه بيشتر اوقات 'پيرشاه' وقت مي‌گذرانند، فلاش بك يكي از اين زنان همراه خواهرش به عنوان رختشور و چهره‌اي كاملا زشت به نمايش درمي آيد.
در همين زمان 'شاه جهان بعدها' در شغل غازچران وارد محل مي‌شود و اين زن با رفتار عجيبي كه سعي شده حتي در آواها و فرياد كمك خواهي از بستگانش نيز كاملا روستايي نمايانده شود، غازچران را وادار به ازدواج با خود مي‌كند كه در نهايت هر دو به دربار راه مي‌يابند.
اين واقعيت كه در هنرها بويژه فيلم و تئاتر، سوژه قرار دادن جزء بهانه تعميم عمومي مي‌شود و براي نمايان‌تر كردن آن، واقعيت‌هاي كمرنگ برجسته‌تر مي‌شود، يك ضرورت است؛ اما نسبت دادن رفتارهايي كه هيچگاه مردم ايران از آن خاطره‌اي در ذهن خود ندارند، در چارچوب اين قانون مجازي نمي‌گنجد.
براساس همين ديدگاه، رفتارهايي مانند تن پروري، مفتخوري، اخاذي، كلاهبرداري، چندرويي و نفاق بين اعضاي خانواده در برره عادي نمايانده مي‌شود و سپس در قهوه تلخ روستاييان بعدا به دربار راه يافته هدف قرار مي‌گيرند تا روشنفكر چند سال پيش برره اين بار با عنوان مستشار و توسل به دانش و فهم فرا زماني خود، آنان را محكوم كند.
البته اين مجموعه مانند شب‌هاي برره يا باغ مظفر كه كمتر از رويكرد محكوم كردن عموم مردم استفاده كرده بود، ارزش‌هاي رواني بيان، ساختار شكني هنري، نفي چاپلوسي و توانمندي در بازي گرفتن از بازيگران را دارد و محورهاي موفقيت در ايجاد ارتباط با بينندگان است كه به خنده گرفته مي‌شوند.
البته هر چند هنوز شش بخش (18 قسمت) قهوه تلخ بيشتر پخش نشده و همچنان فرصت براي نقد نقائص يا بيان قوت‌ها باقي است كه شايد با آمدن كارگردان در نقش بازيگر، حساسيت بيشتري پيدا كند اما برداشت پايه‌اي نشان مي‌دهد مقوله طنازي در مسائل اجتماعي و مردمي شايد بي مسئول باشد، اما بي اهميت نيست.
اين سخن نغز كه 'با هم نه بر هم بخنديم' شايد اشاره‌اي به اين موضوع باشد كه نبايد خودزني كنيم و رفتارهاي ارزشمند ريشه‌مند در سنت و زبان‌هاي محلي، بازيچه خنده آفريني هنري شود. از آن فراتر رفتارهايي جعلي را به مردم بويژه روستاييان زحمتكش و كاملا قانع و عزتمند نسبت داده تا با نگاه نقد مسلط و تحقيرآميز يك كت و شلوار پوش پاپيون بر گردن به قيمت خنده سازي محكوم شود.
__________________
ما خانه به دوشیم
ما خانه به دوشیم
تیم اس اس به دو عالم نفروشیم
سال 89 تو دربی 69
شیث رضایی دنبال فرهاد بدو
آی بدو آی بدو
آی بدو آی بدو
پاسخ با نقل قول
  #14  
قدیمی 11-08-2010
sharareh1 آواتار ها
sharareh1 sharareh1 آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: مشهد
نوشته ها: 964
سپاسها: : 1,827

1,432 سپاس در 313 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چرا همیشه هر کی موفقه سرزنش میشه؟
__________________
سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران ، گرفتن خودت از آن ها باشد
پاسخ با نقل قول
  #15  
قدیمی 11-11-2010
nae آواتار ها
nae nae آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش سینما
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: بهشهر
نوشته ها: 1,694
سپاسها: : 1

31 سپاس در 27 نوشته ایشان در یکماه اخیر
nae به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض منصور ارضی از سريال مهران مديري انتقاد كرد؛سريال "قهوه تلخ" مقدسات را هدف قرار داده است

منصور ارضی در مراسمي در بخشي از سخنانش گفت كه سريال "قهوه تلخ" مقدسات را هدف قرار داده است. ابتکار نوشت: حاج منصور ارضی از مداحان حامی دولت در مشهد مقدس مطالبی در خصوص مسائل روز کشور بیان کرد.
وی در قسمتی از سخنان خود گفته است : باید حواسمان باشد با توزیع فیلم‌های سینمایی در خوار بار فروشی‌ها و دیگر فروشگاهها دارند کجا را نشانه می‌گیرند دارند ریشه بسیاری از مقدسات را هدف قرار می‌دهند مانند فیلم قهوه تلخ و ...
__________________
ما خانه به دوشیم
ما خانه به دوشیم
تیم اس اس به دو عالم نفروشیم
سال 89 تو دربی 69
شیث رضایی دنبال فرهاد بدو
آی بدو آی بدو
آی بدو آی بدو
پاسخ با نقل قول
  #16  
قدیمی 11-11-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

به نظر شما برای دو خط ایجاد تاپیک درسته؟
چند بار باید تذکر داد؟
به تاپیک اصلی منتقل شد
http://p30city.net/showthread.php?t=29025&page=2
__________________

ویرایش توسط SonBol : 11-11-2010 در ساعت 08:14 AM
پاسخ با نقل قول
  #17  
قدیمی 11-11-2010
nae آواتار ها
nae nae آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش سینما
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: بهشهر
نوشته ها: 1,694
سپاسها: : 1

31 سپاس در 27 نوشته ایشان در یکماه اخیر
nae به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آره به نظرم اگه دو خط باشه ولی خیلی خیلی خبر مهمی باشه باید تاپیکی ایجاد کرد
__________________
ما خانه به دوشیم
ما خانه به دوشیم
تیم اس اس به دو عالم نفروشیم
سال 89 تو دربی 69
شیث رضایی دنبال فرهاد بدو
آی بدو آی بدو
آی بدو آی بدو
پاسخ با نقل قول
  #18  
قدیمی 11-24-2010
nae آواتار ها
nae nae آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش سینما
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: بهشهر
نوشته ها: 1,694
سپاسها: : 1

31 سپاس در 27 نوشته ایشان در یکماه اخیر
nae به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

«قهوه تلخ» رونوشتي ضعيف از «شب‌هاي برره» است
مجموعه «قهوه تلخ» ساخته مهران مديري رونوشتي ضعيف از سريال «شب‌هاي برره» است. مجموعه «قهوه تلخ» به كارگرداني «مهران مديري» در زمان ساخت خود با حواشي بسياري روبرو شد. ابتدا بحث سر پخش تلويزيوني آن بود كه پس از عدم توافق سازندگان با شبكه سه، پخش سريال از تلويزيون منتفي شد و تهيه كنندگان سريال خود را براي توزيع آن در شبكه نمايش خانگي آماده كردند و با صرف هزينه‌هاي هنگفت و حتي قراردادن جوايز ميلياردي طوري برنامه‌ريزي كردند تا مخاطبان آثار تلويزيوني مديري، لوح‌هاي فشرده آن را هر هفته در قبال پرداخت 2500 تومان پرداخت كنند و در نهايت با پرداخت 75 هزار تومان بتوانند اثر تازه مديري را به تماشا بنشيند.
برنامه‌ريزي‌هاي سازندگان «قهوه تلخ» با واسطه قرار دادن جان مديري و تبليغات هنگفت مجموعه جواب داد و سري اول مجموعه با استقبال خوبي روبرو شد و تهيه‌‌كنندگان اين مجموعه دلگرم شدند كه تا قسمت نود اين برد را كرده‌اند، اما پس از توزيع سري‌هاي بعدي، ورق برگشت و دست مديري در قهوه تلخ رو شد.
مجموعه «قهوه تلخ» رونوشتي ضعيف و تكراري از مجموعه «شب‌هاي برره» بود كه در زمان پخش خود از تلويزيون مخاطبان بسياري را جذب كرده بود. اين سريال كه ماجراهاي آن در شهري خيالي مي‌گذشت قصد داشت تلويحا به نقد جامعه بپردازد و البته در اين ميان گاهي اغراق به حدي زياد مي‌شد كه لودگي جاي آن را مي‌گرفت.
اين اتفاق در «قهوه تلخ» نيز افتاده است، با اين تفاوت كه در «شب‌هاي برره» جامعه مردمي مورد نقد بود اما در «قهوه تلخ» حاكمان بخشي تاريخي كه معلوم نيست چه دوره‌اي است، نقد مي‌شوند. البته اين نقد معلوم نيست كه سر به كجا مي‌برد و از كجا سر بر مي‌آورد. چون آدم‌هاي قهوه تلخ هركدام هر كاري دوست دارند انجام مي‌دهند و هرچه دوست دارند بر زبان مي‌آورند تا مخاطب را پاي اثرشان نگه دارند.
شخصيت‌هاي قهوه تلخ از جهانگير خان دولو تا بانوي اول دربار و نوچه‌هايي كه دارند، هر كدام به سهم خود دريچه‌اي از بي‌ادبي و لغات من درآوري به روي مخاطب باز مي‌كنند تا او را بخندانند و استفاده از برخي لغات دو پهلو و گنگ نيز چاشني اين اثر است.
همچنين علي‌رغم تلاشي كه مديري داشته، پس از توزيع سري ششم «قهوه تلخ» بسياري از مخاطبان اين اثر به خاطر طولاني شدن و افت كيفي كار، از ادامه آن صرف‌نظر كردند و بايد ديد مديري مخاطبان باقيمانده خود را براي ديدن ادامه كار با چه برنامه‌ريزي نگه مي‌دارد.
از نكات قابل توجه ديگر در اين مجموعه توجه ويژه مديري به جايگاه زنان است. علي‌رغم بازي بسيار زيباي اليكا عبدالرزاقي در نقش بانوي اول دربار، زنان اين دربار كه مشت و نمونه‌اي از زنان ايران هستند، همه زن‌هايي فاقد شعور و ادب و متانت هستند و تنها دغدغه‌شان آوردن فرزند پسر است و در اين ميان كاترين، همسر فرنگي پادشاه اين دربار، الگويي براي زنان ايراني قرار مي‌گيرد تا با توجه به نظر او لباس بپوشند، غذا بخورند و حتي ياد بگيرند كه از عطر استفاده كنند!
شايد قصد مديري در تصوير اين دربار و حوادثي كه در آن مي‌گذرد، نشان دادن بي‌لياقتي برخي پادشاهان ايراني بوده است كه مثلا پادشاه در ازاي علاقه به قطاب بخشي از سرزمين خود را به باد مي‌دهد و يا اطرافيان او فقط به فكر چاپلوسي و به دست آوردن منافع خود هستند. شايد اين داستان كه البته نسخه اصل‌تر آن در شب‌هاي برره خرج شد، قصد دارد برخي موارد را كه در تاريخ بوده است، نقد كند، اما چه بهايي در قبال اين نقد پرداخت مي‌شود؟
آيا همه مخاطبان اين اثر فقط آن را از وجهه تاريخ نگاه مي‌كنند و يا جذب ساير بخش‌هاي سريال نيز مي‌شوند؟ آيا مخاطبان نوجوان اين اثر بيشتر به موقعيت‌هاي طنز كه پر از لودگي و الفاظ زشت است، بيشتر توجه دارند يا آنچه كه مديري قصد دارد در لابلاي ديالوگ‌هاي غير مستقيم آنها را به مخاطب برساند؟
چرا در سريال مهران مديري شخصيت‌هاي مثبت اثر كه قرار است تاثير اين هجويات را كم كنند، وجود ندارند و مخاطب فقط بايد از طريق زل زدن‌هاي سيامك انصاري به دوربين متوجه اين امر شود؟
علي‌رغم اين كه در مجموعه «قهوه تلخ» به برخي از رويدادها و حوادث تاريخي و يا بلاهت پادشاه و اطرافيان آن به خوبي پرداخته شد، اين مجموعه با الگوگيري از «شب‌هاي برره» ساخته شده و مديري تلاش كرده است اين بار رنگ و لعاب بيشتري به كار ببخشد و با استفاده از دكورهاي عظيم و چشمگير مخاطبان خود را خارج از تلويزيون حفظ كند.
__________________
ما خانه به دوشیم
ما خانه به دوشیم
تیم اس اس به دو عالم نفروشیم
سال 89 تو دربی 69
شیث رضایی دنبال فرهاد بدو
آی بدو آی بدو
آی بدو آی بدو
پاسخ با نقل قول
  #19  
قدیمی 01-29-2011
sharareh1 آواتار ها
sharareh1 sharareh1 آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: مشهد
نوشته ها: 964
سپاسها: : 1,827

1,432 سپاس در 313 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

گفتگو با بازیگر و دستیار کارگردان مجموعه قهوه تلخ

میعادگاه ما لوکیشن مجموعه قهوه تلخ است،

تاریخ می نویسم تا آیندگان بدانند که بود و چه شد
کاتب دربارم، گنجشک خان دیلمی برادر بیخودی، فرزند اعتماد السلطنه و اختر الملوک، تنها کارم نوشتن تاریخ است برای آیندگان تا بدانند که بود و چه شد، کاتبی که هیچ اطلاعی از آینده و سرنوشت خود ندارد.

میعادگاه ما لوکیشن مجموعه قهوه تلخ است، پس از هماهنگی وارد می شوم ، اتاق بازیگران با آن فضای دست ساز ابداعی خود، اولین اتاقی ست که وارد آن می شوم، گنجشک خان دیلمی با لباسی امروزی و بدون کلاه معروف خود در حال هماهنگی با عوامل است، پس از سلام از او برای دقایقی گپ و گفت دعوت می کنم، که با لبخندی حاکی از رضایت و سری که به نشانه تایید تکان می دهد، کنارم می نشیند.
شایان احدی فر بازیگر و دستیار کارگردان مجموعه قهوه تلخ در گفتگو با "دی نا" نکته سنجی و ریز بینی مهران مدیری و همدلی و همراهی عوامل این مجموعه را دلیل استقبال گسترده مخاطبان عنوان کرد.

همکاری شما با مهران مدیری که سالهاست پابرجاست از کجا آغاز شد؟
اولین بار سر لوکیشن پاورچین حضور پیدا کردم و با مهران مدیری و گروه ایشان آشنا شدم، اولین سکانس بازی من در مجموعه های مهران مدیری در همان مجموعه اتفاق افتاد، پس از آن در مجموعه نقطه چین نیز علاوه بر بازیگری دستیاری را نیز تجربه کردم و این همکاری تا به امروز ادامه پیدا کرد که بسیار از آن خوشحالم.

علت ادامه فعالیتهایتان با این گروه چیست؟
تهیه کنندگان این مجموعه برادران گلیان هستند که دایی های بنده اند، بعد از ورود به این گروه و ایفای نقش در مجموعه پاورچین، و دستیاری در مجموعه نقطه چین نسبت به این گروه کشش پیدا کردم، بعد از فعالیت در پشت صحنه به عنوان دستیار بر شدت علاقه ام به این حرفه افزوده شد و تصمیم گرفتم که در این زمینه ادامه بدهم.

بازیگری سخت تر است یا دستیاری کارگردان؟
هر کدام به نوبه خود سخت است، اما در کل با توجه به علایق شخصی و دلبستگیهای موجود به هرکدام از آنها سخت یا آسان بودنشان تغییر پیدا می کند، بنده به بازیگری نسبت به دستیاری بیشتر علاقه مندم.

مشخصه بارز مهران مدیری چیست؟
ریز بینی و نکته سنجی مهران مدیری زبانزد همه عوامل گروه است، مدیری در کار انسان بسیار دقیقی است و در همه مسایل نکات ریز و درشت کار را زیر نظر دارد، این مساله باعث هدایت بهتر و جامع تر عوامل می شود و نتیجه آن مورد پسند واقع شدن مجموعه است.

نقش تان را چگونه یافتید؟
من کاتب دربارم، گنجشک خان دیلمی برادر بیخودی، فرزند اعتماد السلطنه و اختر الملوک، تنها کارم نوشتن تاریخ است برای آیندگان تا بدانند که بود و چه شد، کاتبی که هیچ اطلاعی از آینده و سرنوشت خود ندارد.

با واژه های سنگین و گویش گاها کتابی چه کردی؟
روزهای اول با کمی مشکل روبرو شدم، اما با دوستان تمرین کردیم تا به زبان آوردن واژه های سنگین و گویش کتابی برایم آسانتر گردد، به مرور زمان به این نوع گویش عادت کردم.

فرق مجموعه قهوه تلخ با دیگر ساخته های مهران مدیری چیست؟
سوال سختی است، عادتا کارهای مهران مدیری با استقبال مخاطبان مواجه می شود، قهوه تلخ نیز از این قاعده مستثنی نبود، شاید دلیل اصلی این موفقیت، همدلی و همراهی کل عوامل گروه اعم از پشت صحنه و بازیگران و... بیشتر از گذشته است که باعث جذب مخاطب شده است.
__________________
سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران ، گرفتن خودت از آن ها باشد
پاسخ با نقل قول
  #20  
قدیمی 10-06-2011
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

۳۰ دیالوگ برتر “قهوه تلخ”




سمت سی ‌و یکم:
داموس: ببینید آقایان، ببینید برای یک لقمه نان حساب چند جا را باید بکنیم؟!
اعتمادالملک: بله. بله. به همین علت بنده طرحی را آماده کرده‌ام که به طور دقیق تمامی اموال قابل تصاحب و مناصب قابل تسخیر را در آن فهرست‌بندی کرده‌ام. البته حوزه عملیاتی هر کدام از آقایان هم در این‌جا مشخص شده که اصطکاکی پیش نیاد. هر کس وظیفه خودش را به نحو احسن انجام بدهد، عملیات با موفقیت انجام خواهد شد.
اقبال: من مخالفم. با عرض معذرت. چون بر خلاف اصول رقابت آزاد است!
بلدالملک: خب راست می‌گوید جناب اعتماد. هر کسی باید بر اساس لیاقتی که دارد پیشرفت کند. نباید برای او محدوده تعیین کرد.
اعتماد: یعنی چی؟ پس حالا باید چی کار کنیم؟
اقبال: خب برود هر کسی می‌تواند، هر چقدر می‌تواند از قبله عالم بکند!
قرقی:‌ تا سه می‌شمرم، می‌ریم. ولی جوانمردانه!
قسمت سی ‌و دوم:
مستشار: می‌گم که شما مثل این که خیلی پادشاهی رو دوست دارید.
جهانگیر شاه: بله. بله.
مستشار: اونوقت چیِ پادشاهی رو دوست دارید بیشتر؟
جهانگیر: این که هر کاری دلمان بخواهد می‌کنیم. تو سرتان می‌زنیم. همه خاک‌برسرمان هستید. همه پول‌ها مال ماست. تازه بازی‌هایش را هم دوست داریم!
قسمت سی ‌و سوم:
مخبرالدوله: جناب داموس! من نمی‌دانم شما چرا هر وقت دیر می‌آیید، من انگار قند در درون دلم آب می‌کنند.
داموس: چطور؟
مخبرالدوله: خب به هر حال ببینید. آدم یا باید وجود زود آمدن داشته باشد، یا پول دیر آمدن!
قسمت سی ‌و چهارم:
قیصرالسلطنه:‌ حال بگو ببینیم. برای خودت پادشاه درست و حسابی شده‌ای یا نه؟
جهانگیر: ‌بله خیلی. خیلی.
فخرالتاج: راست می‌گوید ها!
جهانگیر: مستبد و زورگو و خونخوار!
فخرالتاج: وقتی زور می‌گوید آدم قند تو دلش آب می‌شود.
جهانگیر: اصلاً حرف حساب توی کله‌مان نمی‌رود. حیوانی شده‌ایم برای خودمان. بسیار آدم عوضی شده‌ایم.
قیصر: اگر این‌طور نبود که برادر ما نمی‌شدی!
قسمت سی ‌و پنجم:
داموس: همیشه بوده‌اند کسانی که از مهربانی و عطوفت قبله عالم سوءاستفاده کرده‌اند. ما کار کردیم، عرق ریختیم، دود چراغ خوردیم. اما یک عده‌ای (اشاره به مستشار) راه رفتند دست در جیب و مواجب گرفتند. (رو به مستشار) ای بشکند آن دستی که نمک ندارد. گاگول!
مستشار: من از اول که اومدم تو این کاخ هی می‌گم ایشون شبیه چیه!
برزو خان: شبیه چیَن؟
مستشار: سنگ پا!
قسمت سی ‌و ششم:
اقبال: این چه وضعی است راه انداخته‌اید جناب مستشارالملک؟ ‌یک روز می‌گویید بر اساس ساعت کار مواجب می‌گیریم، یک روز می‌گویید بر اساس میزان سواد؟
برزو: حالا این‌قدر عصبانی نشو دیگه خب معلومه این اصلاً شخصیت نداره مرتیکه حیوون.
داموس:‌ اصلاً کدام بوزینه به تو گفته که این غلط‌ها را بکنی؟
قیصرالسلطنه: ما گفتیم!
داموس (یکه می‌خورد): چه فرمایش متینی. چه تصمیم خردمندانه‌ای.
(صدای تحسین و احسنت اطرافیان بلند می‌شود).
مستشار: باشه بسیار خب فهمیدم! از میان شما کسی هست که سواد داشته باشه؟
(همه دستشان را بلند می‌کنند)
مستشار: یعنی بتونه بنویسه و بخونه.
(دست همه کماکان بلند است)
مستشار: ‌امتحان می‌گیرما!
(همه دستشان را پایین می‌آورند)
مستشار: خب ایراد نداره. ولی فکر می‌کنم تو شماها کسی باشه که بتونه به من در تدریس دروس کمک کنه. مثلاً کی می‌تونه ریاضی درس بده؟
(همه دستشان را بلند می‌کنند)
مستشار: علوم؟
(همه دستشان را بلند می‌کنند)
مستشار: تاریخ؟
(همه دستشان را بلند می‌کنند)
مستشار: جغرافی؟
(همه دستشان را بلند می‌کنند)
مستشار: فارسی؟
(همه دستشان را بلند می‌کنند)
مستشار: ورزش؟
(همه دستشان را بلند می‌کنند)
مستشار (با کمی مکث): ‌تعمیر تلسکوپ فضایی هابل؟
(همه دستشان را بلند می‌کنند)!
قسمت سی ‌و هفتم:
داموس‌الملک: جناب بلدالملک. خوب دقت کنید. دو سکه به اضافه دو سکه می‌شود چند سکه؟
بلدالملک: دو سکه با دو سکه می‌شود سه سکه!
برزو خان (زیر لب با حالت تحسین): بارک‌الله!
داموس‌الملک: ‌آفرین! احسنت! دست! (همه دست می‌زنند)
بلدالملک: سپاس‌گزارم!
مستشار: یعنی چی؟‌ دو به اضافه دو که می‌شه چهار! شما میگی سه سکه! اون یه سکه چی شد؟
داموس: چرا حساب و کتاب سرت نمی‌شود گاگول؟ آن یک سکه دیگر می‌رود به جیب مبارک!
قسمت سی ‌و هشتم:
مستشار:‌ با توجه به این که رشته‌تون تاریخ هست، یک انشای تاریخی برامون بخونید.
گنجشک: خواهش می‌کنم. موضوع انشا: نقش تاریخی قیصرالسلطنه در سقوط دربار زندیه.
مستشار: خب اینو بی‌خیال شین. می‌شه یه خانوادگی ارائه بدین به من؟
گنجشک: قیصرالسلطنه…
مستشار: یه‌دونه علمی – تخیلی
گنجشک: قیصرالسلطنه…
مستشار: یه‌دونه جنایی.
گنجشک: قیصرالسلطنه…
مستشار: کلاً بدون موضوع می‌تونی یه انشا بخونی؟
گنجشک: قیصرالسلطنه…
مستشار: شما می‌خوای از جلوی چشمای من دور شو من دیگه شما رو نبینم. متشکرم!
قسمت سی ‌و نهم:
فخرالتاج: مگر شوهرهای قبلی‌اش (قیصرالسلطنه) چه تحفه‌هایی بودند؟ یک مشت دزد و قاتل و جانی!
جهانگیر شاه: فخری! باز پشت سر فامیل من حرف زدی؟ ‌بابا شوهرهای قبلی قیصر همه شاه و والی بودن که.
فخرالتاج: ما هم که همین را گفتیم!
قسمت چهلم:
احترام‌الملک: شما اجازه بفرمایین این عروسی سر بگیره. ما مملکت از دست رفته را با قهوه‌ای، دوغ مسمومی، چیزی، پس می‌گیریم.
جهانگیر: یعنی می‌خواهی خواهر من و مستشار را مسموم کنی؟
احترام‌الملک: بله قربان. طبق شیوه‌های مرسوم.
جهانگیر: مرتیکه پدرسوخته هیچی‌ندار! می‌خواهی خواهر ما را مسموم کنی؟ این تخت را بدهیم بکنن تو حلقت؟
احترام‌الملک: قربانت گردم! من جهت قوام و استحکام سلطنت همایونی عرض کردم.
جهانگیر: تو غلط کردی! خواهر من و می‌خوای مسموم کنی؟
احترام‌الملک: نخیر قربان. ما سگ کی باشیم؟
جهانگیر: آفرین. تو حق نداری خواهر ما را مسموم بکنی. تو فقط مستشار را مسموم کن، ما خودمان خواهرمونو مسموم می‌کنیم!
قسمت چهل‌ و یکم:
اخترالملوک:‌ بخور اتی جان. دیشب هم شام نخوردی. پوست و استخوان شدی مرد.
صدر اعظم: باز هم تو اختر جان. در هر فراز و نشیبی تنها تو یار و یاور من بودی همسرم.
اخترالملوک:‌ این‌قدر فکر و خیال نکن. چیزی نشده. فقط هر تازه از راه آمده‌ای؛ آمد هر بلایی خواست سر ما آورد. ما هم جیک نزدیم!
صدر اعظم: بخوریم؟
اخترالملوک:‌ بخور اتی جان. بخور که دختر شاه را بردند، خواهر شاه را از راه به در کردند. مانده‌ایم با این سحر و جادوی جدیدشان چه بلایی می‌خواهند سر ما بیاورند.
صدر اعظم: می‌ذاری کوفت کنیم یا نه؟!
اخترالملوک:‌ کوفت کنید صدراعظم! شما که جز خوردن و خوابیدن کار دیگر بلد نیستید!
قسمت چهل ‌و دوم:
بلوتوس: آه نمی‌دانی این روزهای دوری از شما به چه میزان دلتنگی داشتیم. هر روزش یک سال و هر سالش یک روز گذشت!
لعبت الملوک: یک کمی بیشتر!
بلوتوس: آه! هر جا که نگاه می‌کردم جای خالی شما، هر صدایی که می‌شنیدم صدای شما بود؛ و کلاً هر کاری که می‌کردم شما بود!
لعبت الملوک: خب! حالا اظهار ندامت و پشیمانی کنید.
زندانی: خودتو کوچیک نکنیا! تو مردی سلامتی!
بلوتوس: (رو به زندانی) خیالت راحت باشه! (رو به لعبت) غلط کردم! پشیمانم! نادمم!
قسمت چهل ‌و سوم:
اعتمادالملک: قربانت گردم. رعیت جماعت همینجوریشم که بی‌سواده، هر از گاهی جفتک واسه ما می‌پرونه. وای به روزی که خوندن و نوشتن یاد بگیره.
بلدالملک: قربان پس‌فردا هم که توی سرشان بزنی، حتماً می‌گویند چرا!
قسمت چهل‌ و چهارم:
اخترالملوک: عشق و علاقه بعد از ازدواج به وجود می‌آید. عین من و پدرت.
صدراعظم: البته بعضی وقت‌ها هم بعد از ازدواج از بین می‌ره. عین من و ننت!
قسمت چهل‌ و پنجم:
مستشار: من بریدم دیگه.
بابا شاه: آه. فهمیدم پسرم. پسرم! دنیا سرتاسر مبارزه هست. در زندگی برد و باخت اصلاً ‌اهمیت ندارد. آن چیزی که مهم است،‌ وظیفه توست.
مستشار: چه جمله خردمندانه‌ای. تا به حال بهش فکر نکرده بودم.
بابا شاه: خودم هم بهش فکر نکرده بودیَم! (می‌خندد)
قسمت چهل‌ و ششم:
فخرالتاج: (به الیزه) بالاخره یکی باید باشد که بزند توی سرتان!
جهانگیر شاه: همه که امکانات تو را ندارند فخری جان!
قسمت چهل‌ و هفتم:
قرقی: شما چی میل دارید قربان؟
باباشاه: برای من یک قهوه مسموم بیاوریه!
قرقی: می‌خوای بخوری؟
باباشاه: (با تحکم): نه پس! (متوجه حرفش می‌شود) بیار برای کلاسش می‌خوام. لطفاً بدون شیر و شکریه بیارید!
قرقی: شما چی میل دارید؟
بابا اتی: من؟ یه مرگ موش دوبل بیار! روشم کف بکنه!
قرقی: برای چی آخه؟!
بابا اتی: بابا ضایع است دیگه. این (اشاره به بابا شاه) گفته، منم باید کم نیارم دیگه!
قسمت چهل ‌و هشتم:
بلوتوس: بلد؟
بلدالملک: بله قربان.
بلوتوس: می‌دانی کسی که دارد در چاه می‌افتد، باید چه کرد؟
بلدالملک: خوب قربان دستش را می‌گیریم.
بلوتوس: نچ نچ نچ! باید لگد محکمی بر فرق سر او بکوبید تا سریع‌تر برود تو! (کنفوسیوس)!
بلدالملک: (زیر لب): ‌آه! عجب پدرسوخته‌ای بوده این کنفوسیوس!
قسمت چهل و نهم:
نازخاتون: می‌گویم می‌خواهید یک کاری بکنیم؟ ‌قبض روح شدیم ما اینجا؟
مستشار: من چه کار بکنم؟
نازخاتون: نمی‌دانم. وقتی بقیه شوهر می‌کنند چه کار می‌کنند خب؟
مستشار: من تا حالا شوهر نکردم! نمی‌دونم.
قسمت پنجاهم:
بلوتوس: خاک بر سرت مستشار با این مثال زدنت.
جهانگیر شاه: خیلی بد مثال می‌زنه. بذار ما یه چند تا مثال بزنیم یاد بگیره.
بلوتوس: بله بفرمایید قبله عالم.
جهانگیر شاه: مثلاً همین بلوتوس.
مستشار:‌ بلوتوس چی؟
جهانگیر شاه: بلوتوس دیگه.
بلوتوس: آه چه قدر مثال زیبایی زدید قبله عالم. باز هم مثال بزنید!
جهانگیر شاه: نفهمید؟ (بعد از چند لحظه مکث) آسمون.
بلوتوس: آه خدای من. چه مثال‌های زیبا شاعرانه‌ای. باز هم مثال بزنید برایش جا بیفتد.
جهانگیر شاه: مثلاً حرفای تو، کاش می‌شد قند و عسل!
قسمت پنجاه و یکم:
بابا اتی: قیصر تویی؟ چقدر عوض شدی؟
قیصرالسلطنه: شما کمی شکسته شده‌اید. ما که تکان نخورده‌ایم.
بابا اتی: زر نزن بابا! اصلاً یه شکل دیگه بودی! من اینو می‌شناسم بابا. اصلاً یه شکل دیگه بودی. خوبی؟
قیصرالسلطنه: (با عصبانیت): بله ما خوبیم. شما چطورید؟
بابا اتی: به تو ربطی نداره دیگه! دخالت نکن! اینقده بچه بود ها! اینقد بچه بود! یادته با بابات می‌اومدی بازار؟
قیصرالسلطنه: آخی!
بابا اتی (پس از خندیدن و یادآوری خاطرات گذشته): همیشه دماغش اینجاش آویزون بود! همیشه هم همینجوری وق می‌زد به آدم! وق بزن!
قسمت پنجاه و دوم:
فخرالتاج: به نظر من ما الآن یک مشکل اساسی داریم که لاینحل باقی مانده و کم‌کم دارد تبدیل به معضل می‌شود. باید برای آن راهکاری بیندیشیم.
مستشار: بارک‌الله سناتور فخری مثل این که یه قدم‌هایی دارند برمی‌دارند. شما بفرمایید که همه مطلع بشن. بفرمایید.
فخرالتاج: بله! این ماجرای عشق و عاشقی بابا اتی و قیصرالسلطنه بدجوری ذهن قبله عالم را مغشوش کرده. البته ذهن همه را درگیر کرده.
همه: آفرین. آفرین.
دواءالملک:‌ به نظر من فخری خانم درست می‌گوید. این دو جوان به هم علاقه‌مندند. قصد ازدواج دارند. اما (به بابا شاه نگاه می‌کند)‌ ظاهراً موانعی وجود دارد.
بلدالملک: ‌آقایان اگر قانون تصویب کنیم دیگر کسی نمی‌تواند جلوی قانون بایستد. اگر هم بایستد ما برخورد می‌کنیم.
داموس‌الملک: دوستان! پس متن قانون به این صورت تنظیم می‌شود که پدر صدراعظم موظف است با خواهر اعلی‌ حضرت زمان خودش ازدواج کند!
همه:‌ آفرین. آفرین.
قسمت پنجاه و سوم:‌
کبوتر: اینجا چه غلطی می‌کردی؟
مستشار: خانم خواهش می‌کنم درست صحبت کنید. من اینجا با سناتورهای مملکت جلسه خصوصی داشتم.
کبوتر: چرا بهشون سکه دادی؟
مستشار: یعنی شما اینجا بودین؟
کبوتر: چرا بلوتوس خودش نیومد؟
مستشار: آها پس اونجا هم بودین!
کبوتر: حالا مثل قبل خراج می‌گرفتین چی می‌شد؟!
مستشار: کلاً در جریان همه چیزها هستین از قرار معلوم! ها؟!
قسمت پنجاه و چهارم:
مستشار: ببینید من حرفم اینه که شما به عنوان رأس هرم اگر بیایید داراییتون رو اعلام بکنید، من می‌تونم از بقیه دوستان بپرسم چی دارن، چی ندارن.
بلوتوس: مستشار! تو هندسه در دبیرستان چند شدی؟
مستشار: ۱۶، ۱۵، ۱۰! نمی‌دونم.
بلوتوس: همین! همین! کلاً هرم گویا نمی‌دانید چه شکلی است
لعبت‌الملوک: شاید هم این که رأس را نمی‌داند چیست.
بلوتوس: به هر حال نادان است لعبت بانو! من بدبخت داماد سر خانه، قاعده هذلولی هم نیستم مستشار! چه برسد به هرم!
قسمت پنجاه و پنجم:
(مستشار ماجرای سفرش در زمان به وسیله یک فنجان قهوه را به عنوان بزرگ‌ترین راز زندگی‌اش برای بلوتوس تعریف می‌کند و حالا منتظر شنیدن بزرگ‌ترین راز بلوتوس است)
بلوتوس: من هم از زمان تو آمدم مستشار.
مستشار: (با حیرت) شوخی می‌کنی!
بلوتوس: من آهن‌فروش بودم مستشار
مستشار: کجا؟
بلوتوس: در بازار آهن‌فروشان!
مستشار: ها؟ خب بعدش چی؟
بلوتوس: برای تفریح آمدم اینجا!
مستشار: واقعاً؟
بلوتوس: بله.
مستشار: چه‌جوری؟
بلوتوس (آشکارا مستشار را به بازی گرفته): مستشار! من رفتم یک اسپرسوی دوبل خوردم. رفتم به چهارصد سال قبل. بعد اونجا خیلی درگیری بود. دیدم خیلی ناجوره! یک میلک‌شیک وانیل خوردم اومدم اینجا!
مستشار: چطوری ممکنه این؟
بلوتوس: همونجوری که مال تو ممکنه این!
قسمت پنجاه و ششم:
مستشار: بسیار خب. کاری ندارین با من؟
صدراعظم: کجا؟ مرحله بعدی نقشه رو بگو.
مستشار: مرحله بعدی باید غوله رو بکشی! خب؟‌ شما تا همین جا سیو کن من برم پهلوی قبله عالم ببینم چه خاکی باید تو سرم بکنم!
صدراعظم: الآن پیش اون نرو. اون غول مرحله آخره!
قسمت پنجاه و هفتم:
مستشار: ببینید. در سال نو شکوفه‌ها می‌شکفند، غنچه‌ها باز می‌شند و پرستوها به لانه بازمی‌گردند و می‌خونند.
جهانگیر شاه: آو! اینایی که گفتی پسرزان؟!
مستشار: کیا؟
جهانگیر شاه: همین غنچه و پرستو و بچه‌ها دیگر!
قسمت پنجاه ‌و هشتم:
داموس: قبله عالم. قربانتان گردم. رؤیایتان را تعریف کنید تا تعبیر آن را تفهیم کنم. این پسری که می‌گویید چه ابعادی داشت؟
جهانگیر شاه: ابعاد دیگر چیست؟
داموس: منظورم این است که چقدر بود؟ ‌نوزاد بود؟‌ پسر بود؟ ‌خردسال بود؟‌ چه وضعی داشت؟
جهانگیر شاه: نه داموس بزرگ بود. نره‌خری بود برای خودش. دو تای فخری بود!
قسمت پنجاه‌ و نهم:
نازخاتون: پختیم از گرما.
بابا اتی: اوه گرمشه. یه بادی بوزوون. (بابا اتی و به دنبال او نیما فوت می‌کنند)
بابا اتی: بارک‌الله
نازخاتون: یخ زدیم مستشار.
بابا اتی: اِ سردشه سردشه. ها کن. (مستشار ها می‌کند).
نازخاتون: شوهرمان است. ببینید چقدر به من توجه می‌کند شوهرمان. بچه را بدهید به من (کودک فرضی را از نیما می‌گیرد). چقدر رطوبت دارد این جان. (رو به نیما) رطوبت.
مستشار: ها؟
نازخاتون: رطوبت.
مستشار: ببخشید شما که در زمینه گرمایی سرمایی وارد هستید، برای رطوبت من باید چی کار کنم؟
بابا اتی: برای رطوبت. بله بله. با تشکر از نیمای عزیز! خواهش می‌کنم منو تو این موقعیت قرار نده!
قسمت شصتم:
دواءالملک: در عجبم که چگونه حرف می‌زنند. بمیرم برای آن همایونیتان!
مستشار: دوا. دوا! منو نگاه کن. یعنی غده؟
دواءالملک: برو بالاتر.
مستشار: سرطان؟
دواءالملک: بازم بالاتر.
مستشار: ایدز؟
دواءالملک: یه کم پایین‌تر!
__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:00 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها