لطفا ناظرین اقدام نمایند. آقای عاشق رو تصحیح فرمایید و به بانو عاشق منتقل کنند.
این جمله ای بود که نظرمو جلب کرد یه بار توی جاده خاتون آباد نرسیده به پاکدشت ... خیلی جلوتر از سه راه ورامین بودم ...پشت یه کامیون یه نوشته حکیمانه ای بود....یه روز غضنفر میره تو آشپزخونه میگرده دنبال قابلامه ..نگاه میکنه اینور نیست اونورو نگاه میکنه میبینه هست. یییهیییهیییییههههیی....
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
ویرایش توسط آريانا : 04-19-2010 در ساعت 04:54 PM
|