شما نمی ترسی ؟؟؟
------
اهوم
می ترسم
زندگی رو با همه ی سختیاش دوست تر دارم انگاری !
اونقدی باورم قوی نیس که از مرگ ترسی نداشته باشم ...
چیکار کنیم اسیر مادیات این دنیا شدیم رف !
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 05-01-2011 در ساعت 08:23 PM
|