بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #11  
قدیمی 01-19-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow اسم بهترین کتابی که خوندی + اسم نویسنده اش چیه؟ یه کم در موردش توضیح بده!

بازم سلام
آقا اینجا خوب داره داخ خ خ خ خ میشه ها!!!!!
ای جانمی جان

خوب خانم گندم عمرا رکوردای منو بزنی چون اون رکورد من نبود
تازه من رکوردم خوندن رمان نیست نوشتن رمان هست (از سنبل و دانه کولانه در مورد دست به قلم من در مورد نوشتن خاطرات تو دفتر خاطرات فروم سبز بدرنگ مخرف میخصالحی بپرس)
بعدشم
من که هنوز دستمو رو نکردم میگی رکورد زدی
شایدم بقیه دوستان رکورهایی داشته باشند خفن تر از رکورد ما.... که هنوز نگفتن
پس زیاد عجله نکنیم خانم گندم
کتاب خون ماشالله زیاده... ممکنه کتاب خونهایی پیدا بشن که تندخوانی هم رفته باشند...!!!

کتابی که ایندفعه معرفی میکنم برای شما دوستانایده شو از نوشته لرد کرد گرفتم گفت ادبیات روسی)
کتاب معروف دن آرام چاپ قدیم نوشته میخائیل شولوخوف
که داستانیه در مورد خانواده ای به نام ملخوف که نوعی قزاق روس هستند و دوران قبل و حین و پس از ظهور انقلاب بلشویکی روسیه یا همون اتحاد جماهیر شوروی رو و احوالات شخصیتهای اصلی و فرعی این رمان رو توش به قلم نگارش درآورده
این کتاب یک زمان روسی جذابه و کمی هم مردانه است و جزو آثار ادبی وبسیار معروف دنیاست
میخائیل شولوخوف نویسنده روسی است که سبک قلمش رمان نویسی همراه با چندشخصیتی بودن داستان و همراه شخصیتهای اصلی و فرعی رفتن در داستانهای جنبی در کنار خط سیر داستان اصلی هست
کشش و گیرایی داستان همیشگیه و تا پایان رمان همراهتون هست
خودتون رو برای خوندن چهار جلد کتاب هشتصد صفحه ای چاپ ریز آماده کنید
شخصیت هایی مانند گریگوری ملخوف (گریشا) آکسینیا (آلیوشا) و پیوتر و..... جزو شخصیتهای اصلی کتاب هستند.
ضمنا من این کتاب رو در سال فکر کنم 1369 خوندم ولی الان همشو حفظم:D
خانم گندم اون سال یعنی سال 69 من حدودا دوازده سیزده ساله بودم
شما چندساله بودین؟؟؟
شوخی کردم
موفق باشین
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از امیر عباس انصاری به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #12  
قدیمی 01-20-2009
mary.f آواتار ها
mary.f mary.f آنلاین نیست.
مدیر بخش زمین شناسی
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,674
سپاسها: : 3,194

2,013 سپاس در 491 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

با تشکر از دوستان عزیزم haj_amir, sonbol 2561 و امیرعباس انصاری (که از زمان طفولیت به خواندن کتاب روی آورده!!!)، کتابی رو معرفی می کنم که خیلی مورد توجه من قرار گرفت:
"پانته آ" (بانوی افسونگر شوش) نوشته فواد فاروقی
این کتاب ما رو با سرگذشت کوروش کبیر (اولین پادشاه سلسه هخامنشی) آشنا می کند و بخشی از زندگانی و جنگهای او را در ذهن خواننده به تصویر می کشاند. جوانمردی و بزرگ منشی کوروش و زحماتی که برای ایران و ایرانیان کشیده است چیزی نیست که پس از گذشت قرنها به دست فراموشی سپرده شود. درود بر او که تاریخ ایران را با سرافرازی رقم زد...
در مورد فواد فاروقی فقط همین رو می دونم که نویسنده رمانهای تاریخی است اما اینکه این کتابها تا چه حد با واقعیت مطابقت دارند رو نمی دونم. کتاب دیگه ای هم از ایشون خوندم به نام "حرمسرای خسرو پرویز" که داستان هوسرانی ها و ظلم و ستم خسرو پرویز پادشاه ساسانی و اتفاقاتی که در حرمسرای او رخ می دهد رو بیان می کند. واقعاً جالبه یکی مثل کوروش، یکی هم مثل خسرو پرویز
تا بعد...

ویرایش توسط mary.f : 01-20-2009 در ساعت 10:22 AM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از mary.f به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #13  
قدیمی 01-25-2009
mary.f آواتار ها
mary.f mary.f آنلاین نیست.
مدیر بخش زمین شناسی
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,674
سپاسها: : 3,194

2,013 سپاس در 491 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

کتاب بعدی: "چراغها را من خاموش می کنم" نوشته زویا پیرزاد

داستان از زبان زنی ارمنی است که با همسر و فرزندانش در آبادان در سالهای پیش از انقلاب زندگی می کند. او احساس می کند که در روند زندگی روزمره به عنوان یک زن خانه دار و مادر سه فرزند گیر افتاده است. همچنین از عدم توجه کافی همسرش شکایت دارد. در همین گیر و دار احساس می کند به مرد مجرد همسایه علاقمند شده است. البته این در خیال اوست و هیچگاه این توجه و علاقه خارج از ذهن او جنبه واقعی پیدا نمی کند و ...
به نظر من این کتاب با نثري ساده و روان واقعيت های زنانه را بيان مي كند. افکار و احساسات این زن را تأیید نمی کنم اما شاید مشکل این زن مشکل بسیاری از زنان جامعه باشد که جرأت ابراز آن را ندارند. عدم توجه کافی همسر و روند تکراری زندگی روزمره بعنوان یک همسر خانه دار و همچنین مشغله رسیدگی به فرزندان، جایی برای رشد و بالندگی آنها نمی گذارد...
و اما در مورد نویسنده: زویا پیرزاد در سال ۱۳۷۰، ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷، سه مجموعه از داستان‌های کوتاه خود را به چاپ رساند؛ «مثل همه عصرها»، «طعم گس خرمالو» و «یک روز مانده به عید پاک» مجموعه داستان‌های کوتاهی بودند که به دلیل نثر متفاوت خود مورد استقبال مردم قرار گرفتند. اولین رمان بلند او با نام «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسید که برنده جایزه بهترین رمان سال پکا، جایزه بهترین رمان بنیاد "هوشنگ گلشیری" و لوح تقدیر جایزه ادبی یلدا در سال ۱۳۸۰ شد.
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از mary.f به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #14  
قدیمی 01-28-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

با تشکر از خانم ماری اف بابت این تاپیک مفید و دوستانی که پست زدند و همکاری کردند

راستش من خیلی کتاب نخوندم و هر چی خوندم مال دوران طلایی دبستان منه
چون الان واقعا تمام وقتی که دارم به صورت خالص ودیوانه وار در اختیار اینتر نت و سایت میگذارم و
حتی با وجود اینکه علاقه شدیدی به فیلم و سینما (البته به صورت اماتور) دارم در ماه شاید 1 نیم فیلم بتونم ببینم اونم وقتی که اینترنتم قطع باشه اینه که اصلا فرصتی برای دیدن فیلم یا خوندن کتاب ندارم فقط موسیقی هست که میشه در کنار کار با کامپیوتر ازش استفاده کرد اینه که در روز شاید بالای 10 ساعت موسیقی گوش میکنم چون بالای 10 ساعت به اینترنت کانکت هستم البته موسیقی تکراری گوش میدم چون وقت دانلود و پیدا کردن سی دی هام رو هم ندارم ! در ماه فقط 10 ساعت موسیقی تازه شاید داشته باشم !
اینه که شاید کل کتابهایی رو هم که خونده باشم به اندازه کتابهای مورد علاقه شما دوستان نشه اما چشم عرض خواهم کرد
4 دبستان معلممون وقتی از کار خسته میشدیم چند دقیقه آخر کلاسو برامون از داستانهای مولوی میگفت و من واقعا لذت میبردم و خیلی خوشم میومد دست آقای بنیادی که الان هر روز هم میبینمش درد نکنه با چه شور و شوقی خونه میومدم و برای خانواده داستانهای زیبای مولوی رو باز گو میکردم اینه که بسیار علاقمند شدم به داستان و کتابخوانی
توی 1-2 سال آخر دبستان تموم کتابای خوبی که تا حالا خوندم رو اون موقع خوندم
چندین کتاب داستان و شعرهای شاهنامه رو که مناسب رده سنی من بود گرفتم بسیار بسیار
عالی بود شاهنامه برام خیلیشو خوندم و کیف کردم جتی نشستم داستاتهایی شبیه داستانهای شاهنامه نوشتم ! و بسیار جذب اون کتاب بزرگ شدم
کتابهای داستانها به همراه شعر مولوی رو که برای رده ی سنی من آماده شده بود رو هم گرفتم چند جلد و همه شو خوندم خیلی خوب بود ولی تقریبا همه شو قبلا معلممون برام گفته بود
کمی شعر هاش برام سخت بود و بعضی جاهاشو نمیفهمیدم مخصوصا اینکه خط شکسته رو همین الانم راتحت نمیتونم بخونم اینه که شاهنامه واقعا لذت بخش تر بود برام
چون به شدت به تاریخ و رمانهای تاریخی علاقمند هستم حتی اگر دیوانه وار اغراق توش باشه
کلی کتاب در مورد تاریخ باستان ایران و سایر دوره ها گرفتم و به صورت خلاصه اونو خوندم و خونه هر کدوم از اقوام هم میرفتم اولین کاری که میکردم این بود که میگفتم کتابای تاریخیتونو بدین ببینم تا آخر مهمونی من فقط اونا رو میخوندم
ماشااله عمو جان منبع این چیزا بود و سالها من لذت میبردم از اینکه کتابای قدیمی و جدیدشو زیر رو رو کنم
بهترین کتابی رو که خوندم و بعدا عرض میکنم مال همین دوره هاست

در همون دوران طفولیت ! چیزهایی در مورد بوف کور شنیدم اما جرات نکردم برم بخونم ! بچه مثبتی بودم این بود رفتم سگ ولگرد رو گرفتم چند صفحه ازش خوندم دیدم هیچی حالیم نمیشه فکر کردم کتاب سانسور شده که من چیزی نمیفهمم !ولی ظاهرا ایراد از فرستندده و گیرنده بود !
رهاش کردم و کتاب دیگه ای (توپ مرواری) رو ازش گرفتم اونرو هم حرفه ای نخوندم اما چیزهای خیلی جالبی از دنیای نوشتن ازش یاد گرفتم در بین نوشته های گریزی به مسائلی دیگه میزد مثلا در مورد تاریخچه واژه تهران یا در مورد حواصیل نوشته بود که خیلی برام جالب بود من هم از این به بعهد روی واژه های دقت بیشتری بکنم ببینم آیا میشه رابطه ای براش پیدا کرد یا ببینم چه دلیلی داشته که این اسمو روش گذاشتن
خب به هر حال برای یه دانش آموز 4 دبستان این تفکرات خیلی جالبه
نوشته بود مرغ حواصیل چون غذاشو از آب میگیره و میره بالا میخورش و در هوا سیر میشهشده هواسیر و بعد هواسیل و به خاطر تکرر استفاده حواصیل (حالا به صورت دقیق یادم نیست)
ولی این خیلی برام جالب بود که ااااا ! میشه یه سیری برای واژه ها (البته بعضی) پیدا کرد
چه لذت بخشه وفتی به این چیزا فکر کنی
(مثلا در مورد تهران چندین چیز نوشته بود مثلا ته عوران ! یه عده ای از مردم محلی اونجا
تحصن میکنن و در حالی که نشسته بودن همون طور حرکت میکنن رو به فلان جا خب لباسهاشون پاره پوره میشه میشن ته عوران ! یا طهوران به خاطر اینکه یکی از مناطق تهران
باغهای انگور فوق العاده ای داشته و نتیجتا مشروبات بسیار مرغوی داشته اینه که شده طهوران یا چیزهای دیگه )
خب برای من جالب بود که ببینم آره میشه همچین کارایی کرد
اینه که اخیرا یکی دو سال پیش از نمایشگاه کتاب تهران یه کتاب فوق العاده ش و که اصلا در هیمن باره س (فرهنگ عامه مردم) که بعدها توسط جهانگیر هدایت برادرزاده ش جمع آوری و چاپ میشه رو خریدم و متوجه شدم که تحقیق علمی یعنی چی زجمت کشیدن یعنی چی
که این موجود توی عمر کمش چه کارهای خارق العاده ای کرده حتما اگر به ادبیات و فولکلوریک مردن ایران علاقمندید این کتاب فوق العهاده رو بگیرید بخونین
اینه که تجربه من با هدایت با نوشته های داستانیش ناموفق بوده در کودکی دیگه هم سراغش نرفتم ولی این کارای تحقیقیش فوق العاده س

بعد از این دوره پرارزش و کوتاه سرعت کتابخوانیم کم شد در دوران راهنمایی چند کتاب تاریخ دیگه خوندم که بهترین کتاب (بعد از قبلی ) رو هم در همین دوره خوندم به پیشنهاد دبیر تاریخمون که جلوتر عرض میکنم ....

و باز در دوران دبیرستان بازگشت به علائق سابق ! کارای تحقیقی و اینا ! بیشتر روی فرهنگ لغتا و مطالب تحقیقی بخش تاریخ و فرهنگ وقت نداشته رو گذاشتم
فرهنگ نام های کردی فرهنگ نامهای فارسی
مدت زیادی روی لغتنامه ی بزرگ ماموستا هژار وقت گذاشتم (خیلی سخت بود چون من کردی رو خوب نمیتونم بخونم ! )
پیشتر کلی با نسخه ورقی ! و الکترونیکی دهخدا کار کردم
تاریخ ویلدارنت جلد 4 رو بیشتر مطالعه کردم چون مطالبش برای من کاربردی تر بود و لذت بخش تر
اگه به تاریخ علاقمندید حتما این کتاب و کتاب جواهر لعل نهرو رو بگیرید ! البته ویل درانت بالای 10 چلده چند سال پیش توی نمایشگاه بالای 60-70 تومن بود

یهو فاز عوض شد کتابهای آموزش زبان برنامه نویسی بیسیک و ویژوال بیسیک رو رفتم سراغشون
تمام فعالیتهام تعطیل شد و فقط کتاب بیسیک میخریدم و میخوندم راستش دوران خوب و پر راندمانی بود هرچی میخوندم میفهمیدم نمیدونم چرا سی پلاس پلاس دانشگاه به اندازه اون راحت نیست

کمی سر به سر شعر نو گذاشتم خوشم نیومد شاید تا الان همه ش 20-30 تا شعر امروزی خوب پیدا کردم که باهاش تونستم ارتباط برقرار کنم

کوچه مشیری زمستان اخوان (دلیلش شاید پیدا باشه قبلا گفته باشم)
یکی 2 تا از شاملو و....
خلاصه نچسبید
!
به هر حال ما سنتی کار هستیم
هنوز تاریخ و رمانهای تاریحی رو ترجیح میدم

خب توضیحات کلی دیگه تموم شد اجازه بدید شروع کنم به ذکر نام کتابها
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #15  
قدیمی 01-28-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

بهترین کتابی رو که خوندم والا راستش یه زمانی یه جا دیگه پرسیده بودن گفتم اولیشو نمیگم دومیشو میگم !
چون اولی خطرداره ! بعد دیدیم نه جدیدا تجدید چاپ شده ! پس اولیشم میگم
سالها پیش (همون 4 دبستان)
کتابی به اسم عروس مدائن که خوندم
این کتاب مال حدود سالهای 1300 هست یه رمان تاریحی در مورد ساسانیان و اواحر اون دوره و حمله اعراب و ... هست
که بعدا تحقیق کردم که همون دوره ها در مجله یا روزنامه توفیق (شایدم یادم نیست به خدا)
به صورت پاورقی و به صورت داستان پراگنده چاپ میشده

اسم نویسنده رو سالها دنبالش بودم که اخیرا متوجه شدم آقای ابراهیم مدرسی هست
اون کتاب مال اون سالهاست من یه نسخه کپی شده ی بی کیفت و خرابشو خوندم که بسیار بسیار به نظرم عالی بود و روحیات و خیلی چیزاهای دیگه منو عوض کرد (به صورت نسبی)
کتاب بسیار زیبا نوشته شده بود اون هم برای اون دروه

کتاب در دوره پادشاهی آزرمیدخت دختر خسرو پرویز (بد نیست بدانیم که اون موقع زنان جایگاهی داشتند که حتی حکومت و سلطنت میکردند)
هست که نیروهای نظامی در گوشه ای از کشور در حال مقابله با تجاوزگران هستند که
والی خراسان فرخ هرمز پیر فرتوت و زشت اندامی که سوادی وصال آزرمیدخت رو میکنه به پایتخت تلویحا لشکر کشی میکنه
به هر حال اون موقع خراسان جز بزرگی از ایران بوده هم از لحاظ فرهنگی هم نظامی و موقعیت های استراتژیک اون و به هر حال والی اون لشکر بزرگی رو تحت فرمان خودش داشته
به پایتخت میاد و لشکرش رو هم برای تهدید میاره و پایتخت هم خالی هست چون نظامیان در حال جنک در مرزهای خارجی هستند
فرخ هرمز میخواد به صورت تحمیلی با آزرمیدخت جوان و زیبا رو انچنان که خودتون میدونین چطور توصیف میکنند در کتابها
ازدواج کنه
و قطعا آذرم دخت تن به این ازدواج نمیده
با موبد موبدان مشورت میکنن وتصمیم میگرن که با نیرنگ سپاه فرخ هرمز رو به خراسان بازگردانن و او رو پایتخت نگه دارند و بعدا فکر بهتری بکنند
به فرخ هرمز روی خوشی نشان داده میشه و اونو وادار میکنن که سپاه رو برگردونه
سپاه برگدانده میشه و کمی بعد فرخ هرمز رو از بین میبرند
رستم فرخ هرمز پسر والی خراسان که شخصیت نظامی بسیار بالایی داره به خونخواهی پدر به پایتخت حمله میکنه
گارد سلطنتی رو به راحتی شکست میده و پیروز میشه و دستور میده سر زیبای آذرمیدخت رو در تشتی طلا از تن جدا کنند
و این کار رو میکنند
اینها حقیقت هست بچه ها نه یک داستان پردازی
منتهی رمان تاریخی طلب میکنه که گوشه هایی از اون غیر واقعی باشه اما نه کل داستان
مثلا فلان کس تنها پشت دیوار وایساده بود و ته دل داشت به این قضیه فکر میکرد
خب این حقیقت نداره اما خللی در داستان وارد نمیکته
اما تمام کارکاتر ها وجود داشته اند و این وقایع اتفاق افتاده

خب یک معضل بزرگ پیش میاد
در ایران آنروز سلطنت موروثی بوده
خسرو پرویز پسری نداشته اون موقع و آدرمیدخت هم هنوز ازدواج نکرده بوده
پس سلطنت به خطر میفته چه باید کرد ؟
قبل از اینکه آذرمیدحت رو از بین ببرند موبد موبدان بسیار اصرار میکنه به رستم که از این کار صرف نظر کنه و صلاح مملکت رو در نظر بگیره اما اون اهمینتی نمیده
بعد از اینکه بسیار فکر میکنند و به نتیجه ای نمیرسن
موبد موبدان لب به سخن باز میکنه و پرده از رازی بزرگ بر میداره

و شروع میکنه به گفتن همینطوری که من :

خسرو پرویز هر وقت صاحب فرزندی میشد
ستاره شناسان و طالع بینان بزرگ درباری رو جمع میکنه تا تالع اون فرزند رو بگن

یک بار خسرو پرویز از کنیزی رومی (امیدوارم شتباه نکرده باشم)
صاحب پسری میشه که
تالع بینها تالع اونرو مشاهده میکنن
و در سکوت فرو میرن و چیزی میبینن که هیچ کس جرات نمیکنه که اون رو اطلاع بده
با اصرار فراوان خسرو پرویز اونا شروع به گفتن میکنن
که این پسر در آینده جانشین تو خواهد شد
و سلسله ی ساسانیان در زمان او و توسط مهاجمینی از جنوب و حنوب غربی کشور
سقوط خواهد کرد
خب اون به شدت براشفته میشه
و به موبد موبدان دستور میده که اون بچع رو از بین ببرند
اون هم دلش نمیاد یه بچه کوچولو و بیگناه رو از بین ببره چون همیشه تدبییر داشته و به هر حال بزرگ موبدان بوده
پسر رو به خانواده ای آسیاب بان که صاحب فرزند نمیشدند و این اونا رو میشناخته در شهر استخر که بسیار با مرکز حکومت فاصله داشته میفرسته و چیزی هم نمیگه
به هیچ کس نه به والدین جدید و نه به حسرو
و میگه که بله قربان بچه رو از بین بردیم
و بعد ازاون دیگه خسرو صاحب فرزند پسری که زنده بمونه و بعد از آذرمیدحت حکومت رو به دست بگیره نمیشه
(فرزند پسر داشته
شیرویه که با زن پدر شیرین قصد میکنه که ازدواج کنه و شیرین دشنه ای رو که خسرو سالها پیش به او کادو میده ! اونرو میکشه و بعد از اون خودشو )

خب موبد موبدان این راز رو آشکار میکنه و به امید اینکه طالع بینان اشتباه کرده باشند
برای حفظ حک.مت آدرس میده و نیروهای حکومتی با اعزاز و اکرام میرن به استخر و اون پسر رو که از این به بعد به اون یزدگرد سوم میگیم میارن
اول داستان اصلا در استخر هست و از زاویه دید این پسر
و بعدها چه اتفاقات جالبی میفته .....
خیانت های بعضی افراد خودی
سبکسری هایی
شکست در عشق و نبود مدیریت در عشق
همه و همه دست به دست هم میدن تا وقایع بزرگی بعدا اتقاف بیفته
شرح روزهای آخر نبرد بین نیرواهای ایرانی و اعراب
شرح دلاوری های سردار بهمن جادویه در جنگها قبلی
و دلاورهای رستم فرخ هرمز در جنگ پایانی
بیچارکی و تنهایی و خیانت اطرافیان یزدگرد در سالها و روزهای اخر عمر که در حال تدارک سپاه و نیرو برای حمله محدد و......

خلاصه کتابی بود که من خیلی سریع و هول هولکی و در بچگی اونرو خوندم
وخیلی هم سریع اونو پس دادم
به مدت 10 سال من دنبال این کتاب گشتم
اما پیداش نکردم
کسی که اون کتاب رو داشت باهاش رودربایستی داشتم
دل رو زدم به دریا و چند سال پیش ازش گرفتم و بردم کپی کردم و صحافی کردم
10 سال دنبالش بودم
چند هفته بعد توی خیابان !!!!! دیدم که این کتاب تجدید چاپ شده بعد از 80 سال !
و خود مدرسی اولش نوشته که این کتاب با کتاب اول خیلی زیاد فرق داره
من پشیمونم (فکر کنم) و کتاب سابقم باعث شده بود که کسانی از اون سو استفاده کنن و از این حرفا
خلاصه اون کتاب تجدید چاپ شده !!!!! و موجوده
ولی معلوم نیست توش چی باشه
!
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #16  
قدیمی 01-28-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

و اما کتاب دوم دلاور زند از بانو نصرت نظمی که من آخر فیلم ! فهمیدم ایشون بانو هستند
به هر حال میتونست تاثیر داشت هباشه از درکم از کتاب
یک خانوم داره از مسائل حماسی و تاریخی به این زیبایی مینویسه

شرح زندگانی و دلاوریها و نبرها و روزگار لطفعلی خان زند آخرین بازمانده زندیان
هست که یک رمان تاریخی بسیار بسیار زیباست
حدود 1000 صفحه ست
که اشک رو در صورتتون قطعا جاری خواهد کرد چه حوان باشید چه پیر و چه سنگدل مثل من ...
کتاب فوق العاده نوشته شده مال 15-20 سال اخیره اما چندین بار تجدید چاپ شده
من سوم راهنمایی بودم استادمون داشت میگفت (در مورد طرح جلد! این کتاب) که یه شمشیره و 2 قطره خون زیرش ریخته ....
گفت کتاب خوبیه برین بخونین
من اون 10 سالی که دنبال کتاب قبلیم میشگشتم با کسایی زیادی آشنا شدم کتابخونهای بزرگ کتابفروشهای بزرگ من راحت رفیق میشم با بقیه دیگه میدونین
اینیکی رو تا خواستم رفتم پیدا کردم دسته دومش رو کمی کهنه و شت وشر !!!! بود
حدود 900 صفحه بود و چاپ قدیمیش بود
کتاب رو شروع کردم خوندن شاید 3-4 روزه تمومش کردم
(رکورد شما رو نزدم !!!! )
متاسفانه توی کتاب تاریخ اون سالمون اصلا بحث لطفعلی خان رو داشتیم که کشته میشه
هر کاری میکردم فراموش کنم این قضیه رو طی خوندن این 900 صفحه نمیشد
به هر حال من از اول آخرشو میدونستم

کتاب بسیار عالی بود همینقدر بگم که :

استاد باستانی پاریزی که ابهت او بر هیچ کدوممون در زمینه تاریخ پوشیده نیست
در چاپ جدید این کتاب که چند سال پیش بیرون اومده در مقدمه کتاب مینویسه (نسخه قبلی که من دارم کس دیگه ای مقدمه نوشته)
:
که من همیشه گفتم تاریخ نویسا سایه رمان نویسهای تاریخی رو با تیر میزنن
(به خاطر اغراق هایی که میکنن و بعضا تحریفاتی که انجام میدن برای بالا رفتن فروش کتاباشون)
اما عرض میکنم که نوشته سرکار خانوم نظمی از این قاعده مستثنی است و به طور کامل حق مطلب رو ادا کرده اند
به هر حال همین که باستانی پاریزی میاد مقدمه مینویسه به این کتاب دیگه میشه فهمید که چه کتابیه
الین نسخه جدیدش 2 جلد شده حتما بگیرید بخونید
فوق العاده س
انسانیت خیانیت و بزرگواری دلاوری عشق و ... رو میتونین توی کتاب ببینین

شخصیت منفور و پدر سوخته ! داستان کسی به اسم "سرکش" هست که یه چیزی توی مایه های پزشک احمدی پهلوی اول هست و آمپول هوا و بطور اضافه مغر متفکر و حیله گر اون موقع

شرح نبرد دقائق آخر نیروهای اغا محمد خان قاجار با سپاه لطفعلی خان زندکه پیشتر با خیانت اطرفیان (حاج ابراهیم کلانتر شیراز) مواجه میشن به شهر راهشون نمیدن در حالی که نیرهایی دشمن در تعقیب اونها هستند
و دلاوریهاشون شگفت انگیزه
دوست داری خودت یه شمشیر داشته باشی و به صف جوانمردان لطفعلی خان اضافه بشی و
بهشون کمک کنی

و در آخر داستان لطفعلی خان که دستگیر شده و در نزد اغا محمد خان بوده و اون میاد جلو به لطفعلی خان میگه (لطفعلی حوان 20-22 ساله و اون مردی معمر)
میگه که بهت یاد ندادند که به مردهای بزرگتر از خودت سلام کنی؟
.و لطفعلی خان حرف مشهور و تاریخی خودش رو میزنه که من اینجا مردی نمیبینم ( آغا محمد خان همون طور که از غین آغای اون مشص هست در هردسالی اخته و مقطوع النسل شده بوده )
و اون هم بر آشفته میشه و انگشت میندازه و چشمای اون حوان رعنا و دلاور رو از کاسه چشمهاش بیرون میاره
رسم مزخرف کور کردن دشمنان در دوره نادر شاه که پسر خودشو کور میکنه باب میشه
همین اغا محمد خان
وقتی مردم کرمان به لطفعلی خان پناه میدن و نیروهای آغا ممد خان رو 3-4 ماه علاف میکنن وقتی که بر اثر خیانت دژ شکسته میشه و داخل میشن به شهر دستور میده که 20 هزار جفت چشم رو در بیارن این دیگه یک حقیقت تاریخی متواتره که تمام تاریخنویسها اونرو نوشته اند

و سرانجام لطفعلی خان زیر شکنجه های سنگین آغا محمد خان جان میده و ستاره دختر کولی و شیرزنی که همیشه خودشو در حفظ و جان نثاری این مرد بزرگ موظف میدونسته هم کمی بعد تر در کنار اون جان میده و به خاک سپرده میشن
این رو دیگه توی کتاب ننوشته بود اما من عرض میکنم که از شکنجه های وحشتناکی که اغا محمد خان به روی لطفعلی خان انجام میده این بوده که

سر اون رو خمیرآلود میکردند و روی اون روغن داغ میریختن
میتونین تصور کنین ؟
شکنجه میداده به دلیل اینکه وقتی نادر شاه افشار
به هند حمله میکنه جواهراات بسیار زیادی رو با خود به ایران میاره و گنج های خیلی زیادی جمع آوری میشه که توصیف ناشدنی هستند وبعدها کریمخان که بعد از افشاریه زندیه رو پایه گذاری میکنه این گنچ ها رو فکر کنم جایی مخفی میکنه یا به حایی دیگه میفرسته
و آغا محمد خان اصرار میکنه که لطفعلی خان جای این گنج ها رو نشون بده
البته من اطلاع ندارم و نخوندم که لطفعلی خان میدونسته و مقاوت کرده یا خیر.....



__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #17  
قدیمی 01-28-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

و اما شازده کوچولو رو خیلی کتاب خوب و قوی میدونم در سبک نوشتنش این رو هم اوائل دبیرستان خوندم
ترجمه شاملو بسیار عالیه و روح کودکانگی این کتاب که به ظاهر برای بچه هاست توش هست
ذره ای به ترجمه قاضی نگاه کردم در حالی که خیلی ها میگن مال قاضی بهتره و به هر حال قاضی کرد هست و من باید پارتی بازی کنم اینو بگم ولی راستش کال شاملو کودکانه تر و بهتره به نظر من ارتباط باهاش راحتتره
کتاب خیلی خوبیه از اون قسمت که در مورد عدد و رقم و علاقه ای که ادم بزرگا به عدد و رقم نشون میدن خیلی خوشم میاد
میگه اگه بگی خونه دوستم زیباست بزرگا میپرسن چند متره ؟ چقدر خریده ش ولی کسی نمیپرسه چند تا گلدان گل قشنگ توشه یا...... اینه که به تفصیل شماره اخترکی رو که ازش به داستان ما اومده برای ذوق کردن آدم بزرگا تعریف میکنه که من از اخترک شماره مثلا 123434 امدم که 21323 دورتر از فلان جاست .و.....
(حالا میگی داستان کی اینا توش بود ؟ )

اینجا میتونین بیشتر در این مورد بخونین :


نگاهی دوباره به كتاب شازده كوچولو نوشته آنتوان دو سنت اگزوپری


شازده کوچولو متن و صدا - شاملو - گرگین ... the little prince
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #18  
قدیمی 02-03-2009
lord_kurd lord_kurd آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Dec 2008
نوشته ها: 4
سپاسها: : 0
در ماه گذشته یکبار از ایشان سپاسگزاری شده
پیش فرض

با سلام

«زندگی قصه‌ای است که توسط ابلهی روایت می‌شود، سرشار از خشم و هیاهو ولی پوچ» ويليام شكسپير - مكبث
اگه پيگيره آماتور به بالا و حتي كمي هم از آماتور پايين تره (مثه خودم ) دنياي رمان و ادبيات داستاني باشين حيفه كه از كنار اسم كسي مثه ويليام فالكنر بگذيريم مي خوام چند تا از چيزايي رو كه ازش خوندم و بهم چسبيده رو معرفي كنم
من فالكنر رو با گور به گور شروع كردم رماني كه واقعا آدم وقتي مي خونه در مقابل هوش و قدرت نويسندش احساس حقارت مي كنه با ساختاري پيچيده متقاطع و روايت هاي ذهني از آدم هاي دنياي داستان كه يك خانواده هستن با ..... بقيه شو بريد بخونيد البته ترجمه شاهكاره نجف دريابندري كه زبان عاميانه جنوب آمريكا رو به زبان عاميانه فارسي برگردونده بدون اينكه به اثر ضربه اي بزنه
اما بعد رفتم سراغ يكي از بهترين رمان هاي تاريخ ادبيات خشم و هياهو كتابي كه براي خوندن تو رو با تمام وجودت مي خواد و تو رو تسخير مي كنه رمان باز هم حكايت يك خانواده در حال متلاشي شدنه و البته تكنيك نوشتن و فرمي كه فالكنر براي فصل هاي كتاب اللخصوص فصل اول كه از ذهن يك انسان معلول و عقب افتاده روايت مي شه انتخاب كرده عمقي به اثر مي بخشه كه خواننده رو در يك رابطه ي كشف و شهودي و يك ارتباط احساسي عقلي نگه مي داره واقعا حرف زدن در مورد خشم و هياهو سخته آدم احساساتي ميشه
خسته شدم بقيه شو بعدا مي نويسم
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از lord_kurd به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #19  
قدیمی 07-29-2009
ladan ladan آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jun 2009
محل سکونت: tehran
نوشته ها: 24
سپاسها: : 0

7 سپاس در 7 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

جانمی که بلاخره موضوع مورد علاقم پیدا کردم
فعلا دارم کتاب مقبره ساکارا به نویسندگی پولین گیج میخونم
خود کتاب ذکر کرده که این داستان از کتاب سینوهه جالبتره
من موافقم واین کتاب توصیه میکنم
میدونم نباید قبل از تموم کردن کتاب پیش داوری کرد ولی اگه شمام جای من بودین وبعد خوندن سینوهه دپ میزدین با موضوع این کتاب حال میکردین
موضوع:شاهزاده مصری علاوه بر طبابت سعی میکنه که مقبره های نسل های گذشته رو که غارت شده ترمیم کنه ودرعین حال دنبال طوماری که در اون سحر مربوط به زنده شدن مرده ها اومده .برای بدست آوردن این طلسم حاضر میشه از یه معبد دس نخورده دزدی کنه وطلسم میشه..........
برای فهمیدن کل قصه یه 400 باید صبر کنیدتا من تمومش کنم
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از ladan به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #20  
قدیمی 07-29-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

خب البته کتاب اگه قبل از تمام کردنش خوبیشو نشون بده تا اخرم خوب خواهد بود اما معمولا کتاب یا فیلمهایی هست که تا دقائق اخر هم خوبیشو نمیشه درک یهو با یه دیالوگ عظمت فیلم یا کتاب نمایان میشه...
اما موسیقی به نظر من اینطور نیست
اگه خوب نبود تا اخر هم خوب نمیشه اگه هم خوب بود تا اخر خوب میمونه...

من یه 3-4 صفحه مونده تا مزرعه حیوانات جورج اورول رو تمام کنم ...
خیلی کتاب جالب و قوییه فکر کنم مال 1940 ضد کمونیستیه فکر کنم
و بیشتر از این توضیح نمیدم هر کی خواست خودش بخونه...

کتاب دیگه ای که به زور خواستن ازم که بخونم سمفوتی مردگان عباس معروفیه که هنوز نخوندنم و فکر نکنم وقت داشته باشم.
اگه خوندم خبر میدم
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:25 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها