بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > رمان - دانلود و خواندن

رمان - دانلود و خواندن در این بخش رمانهای با ارزش برای خواندن یا دانلود قرار میگیرند

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #11  
قدیمی 01-19-2010
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

بنابراین فریادش به اسمان بلند شد که یکی به کمکم بیاید .دو پسر ترسان از خواب پریده اش با شنیدن صدای پدر در تاریکی به جانب هشتی خانه دویدند که هر دوی انها هم پایشان به هیکل فربه افتاده در هشتی خورد و روی پدر افتادند.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #12  
قدیمی 01-19-2010
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

چون ان حوادث پشت سر هم در تاریکی رخ داد کنیزک رفت و فانوس اورد و پسران هم برخاسته و پدر فربه و چاق خود یا طبیب حاذق شهر را از جا بلند کردند .طبیب تا چشمش در روشنایی نور فانوس به جنازه کوتوله دلقک افتاد او را شناخت و دو دستی بر سر خود زد و گفت :بیچاره شدم زیرا این من بودم که با تنه گنده خود روی دلقک در بار افتادم و او را خفه کردم .وای بر من که اگر سلطان بفهمد دلقک لوس و ننر را من کشته ام یقینا سرم را از تنم جدا می کند زیرا او دایم ادایم را نزد سلطان در می اورد و من هم عصبانی می شدم و گاهی به او بد و بیراه می گفتم .یقینا سلطان گمان خواهد کرد من از روی عمد و قصد او را کشته اکم .انگاه از کنیزک خود پرسید :انها که این دلقک را اوردند کجا رفتند ؟اصلا کی بودند به تو چه گفتند ؟کنیزک پاسخ داد :انها خودشان را پدر و مادر این بچه معرفی کردند ولی وقتی دیدند شما روی بچه شان افتادید و او را کشتید رفتند داروغه خانه تا شکایت کنند و مامور بیاورند .طبیب باز هم دو دستی بر سرش زد و گفت:حالا که این دلقک دیوانه مرد این همه صاحب پیدا کرد؟پس چرا تا زنده بود همه می گفتند دلقک بی پدر و مادر است.
پاسخ با نقل قول
  #13  
قدیمی 01-23-2010
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

بالاخره طبیب و دو پسر و همسرش و کنیزک بعد از چند دقیقه مشورت تصمیم گرفتند جنازه دلقکرا از روی پشت بام به خانه همسایه پرت کنند زیرا در همسایگی مرد طبیب مباشر سر اشپز دربار و مامور خرید اشپزخانه سلطان سکونت داشت.همسر مرد طبیب اضافه کرد چون مباشر گوشت دامها و پرندگان را در حیاط خانه اش بعد از خرید از بازار و برای بردن به اشپزخانه دربار تمیز می کندلذا همیشه از لای در پشت حیاط تعدادی گربه و سگ برای خوردن خرده گوشت های بی مصرف و استخوانهای پس مانده می ایند.
پاسخ با نقل قول
  #14  
قدیمی 01-23-2010
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

پس ما اگر جنازه مزاحم این دلقک را از پشت بام به حیاط خانه مباشر بیندازیم به طور حتم و یقین خودمان را از شر عواقب بعدی این ماجرا خلاص خواهیم کرد.
پاسخ با نقل قول
  #15  
قدیمی 01-23-2010
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

همگان و بخصوص طبیب با ان پیشنهاد موافقت کردند و دو پسر جنازه دلقک را به پشت بام خانه بردند و برای انکه فرو انداختن جنازه ایجاد سرو صدا نکند از دو طرف هر کدام یک دست جنازه را گرفتند و به اهستگی او را سرازیر کردند .در نتیجه جنازه با دو پا رو به دیوار جلو در انباری به زمین رسید و دو دستش به در انبار برخورد کرد و در همان حالت ایستاده در حالی که دو دستش چسبیده به در انبار بود قرار گرفت به ترتیبی که هر کس جنازه در ان حالت می دید تصور می کرد شخصی می خواهد با فشار دو دست در انبار را باز کند .
پاسخ با نقل قول
  #16  
قدیمی 01-23-2010
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

پپسران طبیب چون از ان کار فارغ شدند شتابان به نزد پدر برگشتند و وی را مژده دادند و گفتند :برو و اسوده بخواب زیرا دیگر هیچ وقت و هیچ کس به سراغ تو نخواهد امد و هرگز هم به جرم کشتن دلقک دربار محاکمه و قصاصت نخواهند کرد.
پاسخ با نقل قول
  #17  
قدیمی 01-23-2010
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

و اما ای سلطان بشنوید از مباشرکه شب دیر وقت به خانه امد و در حالی که ظرف روغنی در دست داشت داخل حیاط شد تا ظرف روغن را در انباری گوشه حیاط جای دهد .از اتفاق مباشر هم بدون فانوس در حال فشردن در انبار و باز کردن ان بود که ناگهان با عصبانیت چوبدستی خود را از کنار حیاط برداشت و فریاد کشان گفت:به به سگ و گربه کم داشتیم که سر و کله اقا دزده هم پیدا شد.
پاسخ با نقل قول
  #18  
قدیمی 01-23-2010
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

الان حساب تو دزد جسور را می رسم تا هوس امدن خانه مباشر سلطان از سرت بیفتد و بعد بی رحمانه و با غیظ سه ضربه محکم با چوبدستی بر سر جنازه در ان حالت ایستاده زد که جنازه نقش زمین شد و بعد مباشر با خود گفت :بروم فانوس بیاورم تا قیافه نحس این بچه دزد چیره دست را ببینم من تا به حال بچه به این فسقلی و این قدر زبر و زرنگ را ندیده بودم .مرد مباشر به اشپزخانه گوشه حیاط رفت و با فانوس برگشت و چون بالای سر جنازه دلقک رسید و چهره او را دید فانوس از دستش افتاد و دو دستی محکم به سرش زد و ناله کنان گفت :خدایا به دادم برس که بیچاره شدم .ادم نکشتم نکشتم تا اینکه دلقک مخصوص شاه را کشتم.بعد از گفتن این جمله مرد مباشر از حال رفت و چون بعد از ساعتی به حال عادی برگشت با خود اندیشید که چه کار کند و بر سر جنازه چه بلایی بیاورد.
پاسخ با نقل قول
  #19  
قدیمی 01-23-2010
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

زیرا اولا باورش شده بوددلقک را خودش کشته و ثانیا شنیده بود که سلطان بعد از ساعتی پشیمان شده و فراشان را برای یافتن دلقک در شهر مامور کرده است لذا با خود گفت:اگر پادشاه بفهمد که من دلقک او را کشته ام بدون درنگ دستور می دهد سر از تنم جدا کنند .به این جهت جنازه دلقک را به دوش گرفت و انچنان که مردی کودک خواب الود خود را به خانه می برد با عجله به سوی کوی خراباتیان به راه افتاد و در ان محله او را در مسیر راه مردمان مست از خرابات برگشته نهاد با این خیال و تصور که اگر کسی چشمش به جنازه بیفتد فکر می کند وی مردی است که در خوردن شراب زیاده روی کرده و مرده است.مباشر بعد از نهادن جنازه کوتوله در ان محل نفسی به راحتی کشید .
پاسخ با نقل قول
  #20  
قدیمی 01-23-2010
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

و اما ای شوهر دانای من باید به عرض سرور خود برسانم که مباشر و مامور خرید اشپزخانه در بار سلطان چین پسری داشت شرور بیعار و ولگرد بیکار که اوقات روزش با معاشرت دوستان ناباب صرف می شدو هنگام شبش به انجام اعمال ناصواب و گاهی نشستن پای صحبت نقالان می گذشت که خروارها نصیحت پدر به اندازه ارزنی در ذهن الوده او اثر نکرده بود و هرگز هم رعایت حال پدر و وضع و موقعیت او را نمی کرد.مباشر تقریبا از هر حیث مرفه سلطان تنها غصه اشوجود ان پسر نا اهل بود که همیشه مست به خانه می امد از جمله ان نیمه شبی که مباشر جنازه کوتوله را به کوی خراباتیان برد د.
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:42 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها