بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #11  
قدیمی 01-29-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

گلخانه‌ای

در اختلاط ِ گلخانه‌ای‌ام
سرگیجه‌های عطر
آن‌قدر
آن‌قدر
درست لحظه‌ای که باید می‌بوییدی‌ام...
شاپرک به شاپرک برایت دانه‌ی گرده خواهم فرستاد؛
اینجا
یک سبد
منتظرِ چیدن است.



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #12  
قدیمی 01-29-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


رنگ رنگ

نَرمْ نَرم می‌آیی
و در دورنمایت گروهِ خونت جا می‌ماند...
سربْ سرب
داغْ داغ
صدایت می‌چکد؛
گلویت کاغذی‌ست...
خشکْ خشک
نگاهت
لبم را پوستْ پوست می‌کُند
و دستت ریاکار دستْ دست می‌کُند؛
نوازشْ سپید است
نوازشْ قرمز است
رنگْ رنگ می‌شوی.

پاسخ با نقل قول
  #13  
قدیمی 01-29-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

رويارويي

اين پرده‌ها كه كنار مي‌روند
از اين رويا‌رويي بزرگ كه در پيش است
هول نمي‌كنند
آن كه مي‌خواست در گور نفسي عميق بكشد
و در بوسه‌هاي خدا به خواب رود
به من پشت كرده است

اجازه دهيد من صورت ين روح را ببوسم
و به تنها كليد موجود بسنده كنم
شما از آن رويارويي بزرگ كه در پيش است
نمي‌ترسيد؟‌
من در هجوم وزش وحي ايستاده‌ام
و پشتم از كنار رفتن پرده‌ها مي‌لرزد.

پاسخ با نقل قول
  #14  
قدیمی 01-29-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

حكمي كه به بازنشستگي نزديك مي‌شود

از حقي كه نمي‌تواند
جز براي تو باشد
چه شكايتي مي‌شود، داشت؟

من شاهدي
براي حكمي كه به بازنشستگي نزديك مي‌شود
ندارم
تو نشسته‌اي كه خودت را تبرئه كني
قانوني كه آب از سرش گذشته باشد
همه چيز را غرق خواهد كرد
جلوي اين تبصره‌ها مي‌شود
نقطه‌ چين‌هاي ديگري گذاشت
من از دادگاه گريخته‌ام
و به لو دادن عشق
لب باز نمي‌كنم.

پاسخ با نقل قول
  #15  
قدیمی 01-29-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

سهراب رحیمی



لحظه ويرانی


نشسته‌ام همين‌جا

در عُمقِ صندلی

و نگاه می‌کنم به تو

که پنهان شده‌ای

در اوجِ سايه‌ها.

نگاه کن!

اين‌جا لحظه انهدامِ زمين است

زيرِ پای من.

نگاه کن

اين‌جا زمان از زيرِ پايم می‌گُريزد.

خيلی وقت است شعری ننوشته‌ام.

از همين‌جا که هستم

آوازِ تو را در قلبم تکرار می‌کنم.

اگر نگاه کنی

اسکلتِ جوانی‌ام را

پُشتِ ميزهای عادت می‌بينی.

اين‌جا لحظه ويرانیِ من است.

پاسخ با نقل قول
  #16  
قدیمی 02-04-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


آن قدر كشيده‌تر از من است
اين درخت
كه به ياد مي‌آورم
همه ي جهان نبوده ام
و نبض باد مي‌تواند
آكنده از نفس‌هاي تو باشد

چند ساله مي‌تواند باشد
كه زمين سر بر پايش گذاشته است؟
و برگ‌هايش
بركوچكي دلتنگي‌هايم مي‌وزد

نبض باد مي‌تواند
آكنده از نفس‌هاي تو باشد
و اين درخت شايد
گوشه‌اي از چشم‌اندازي پهناور ...

پاسخ با نقل قول
  #17  
قدیمی 02-05-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

شاعر يوگوسلاو

یکی در آغوشم می‌گیرد
دیگری با چشم‌های گرگ به من نگاه می‌کند
یکی کلاهش را بر می‌دارد
تا او را بهتر ببینم
همه از من می‌پرسند
می‌دونی ما با هم فامیلیم؟
زنان و مردان پیر ناشناس
با اسم‌های زنان و مردان جوان خاطره‌ام
از یکی می‌پرسم
تو رو خدا بهم بگو
جورج گرگ هنوز زنده است؟
می‌گوید : منم
با صدایی از جهان دیگر
صورتش را با دستم لمس می‌کنم
و با چشم‌هایم از او می‌خواهم
تا به من بگوید که آیا من هم زنده‌ام؟

پاسخ با نقل قول
  #18  
قدیمی 02-05-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم
حتی اگر به دیده رویا ببینیم
من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینم
شاعر شنیدنی ست ولی میل توست
آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم
این واژه ها صراحت تنهایی من اند
با این همه مخواه که تنها ببینیم
مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی
بی خویش در سماع غزل ها ببینیم
یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم
در خود که ناگزیری دریا ببینیم
شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست
اما تو با چراغ بیا تا ببینیم

پاسخ با نقل قول
  #19  
قدیمی 02-05-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

می پرسد از من کسیتی ؟ می گویمش اما نمی داند
این چهره ی گم گشته در ایینه خود را نمی داند
می خواهد از من فاش سازم خویش را باور نمی دارد
ایینه در تکرار پاسخ های خود حاشا نمی داند
می گویمش گم گشته ای هستم که در این دور بی مقصد
کاری بجز شب کردن امروز یا فردا نمی داند
می گویمش آنقدر تنهایم که بی تردید میدانم
حال مرا جز شاعری مانندمن تنها نمی داند
می گویمش ‚ می گویمش ‚ چیزی از این ویران نخواهی یافت
کاین در غبار خویشتن چیزی از این دنیا نمی داند
می گویمش ‚ آنقدر تنهایم که بی تردید می دانم
حال مرا جز شاعری مانند من تنها نمی داند
می گویم و می بینمش او نیز با آن ظاهر غمگین
آن گونه می خندد که گویی هیچ از این غمها نمی داند

پاسخ با نقل قول
  #20  
قدیمی 02-05-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


هرصبح باشنیدن یک عطسه
می ایسیتم که حادثه از خانه بگذرد
آنگاه دنبال آن به راه می افتم.


پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:19 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها