بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > ادبیات طنز

ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #191  
قدیمی 02-10-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض گور بابای چرچیل!



گور بابای چرچیل!

چرچیل روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر بی بی سی برای مصاحبه می‌رفت.
هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت
“آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم.”
راننده گفت: “نه آقا! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچیل را
از رادیو گوش دهم”
چرچیل از علاقه‌ی این فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد
و یک اسکناس ده پوندی به او داد.
راننده با دیدن اسکناس گفت:
“گور بابای چرچیل! اگر بخواهید، تا فردا هم این‌جا منتظر می‌مانم”


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #192  
قدیمی 02-14-2010
EVAZI آواتار ها
EVAZI EVAZI آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
نوشته ها: 14
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
جدید .:: ماجرایی که بر بنده گذشت ::.

ماجرای بنده و بادمجان ( داستان طنز )
رتبه شغلی بنده در اداره چندین سال است که روی چهار Stop کرده و Play نمیکند ، درواقع دوسالی میشود که درانتظار ارتقاء به رتبه پنج هستم ، چون از نظر حقوق ومزایا ، تغیرات زیادی در زندگیمان بوجود می آورد .
ولی متاسفانه تا آقای مدیرکل تائید نفرمایند ، این امر انجام نمی گیرد . تابه حال چندین نامه سرگشاده و سرنگشاده برای جناب مدیر کل نوشته ام ، ولی انگاراین نامه هارا فقط من خوانده ام و عیال ، چون هیچ واکنشی ازطرف جناب مدیرکل دیده نشده است.
دیگر نا امید شده بودم ، تا اینکه روزی در منزل خواهرم موضوع را با شوهرخواهرم آقا منصور در میان گذاشتم ،آقا منصورنام مدیر کل را پرسید گفتم، فلانی ، آقامنصورگفت : - نادر فلانی ؟
گفتم : آره اسمش نادره ، می شناسیش ؟
گفت : همون که صورتش اینطوریه هیکلش اونطوریه ؟
گفتم : آره آره خودشه .
منصور زد زیر خنده وگفت :
- ما بهش می گفتیم ناناز ، چهار سال تو جبهه باهم بودیم ، چه روزهایی رو با هم گذروندیم ، شنیده بودم تو یه اداره مدیر شده ، پس مدیرکل اداره شماست .
قند تو دلم آب شد ، با خوشحالی گفتم :
منصور جان اگرناناز و میشناسی ترو خدا یه کاری برای من بکن ، الان دوساله ترفیع من عقب افتاده .
منصوربا اطمینان گفت :
خیالت راحت باشه کارت ردیفه ، ما با هم خیلی رفیق و نداریم .
دیگه تو پوست خودم نمی گنجیدم . دست وپام از خوشحالی به لرزه افتاده بود ( آّب در خانه و ما گرد جهان می گشتیم ) گفتم :
- منصورجان ، پس یه لطفی درحق ما بکن ، یه نامه ای ، سفارشی ، چیزی بده من ببرم پیشش تا کارمو انجام بده .
آقا منصور گفت :
- نامه و سفارش نمی خواد ، فقط برو بهش بگومنصور گفت «بادمجون » .
حیرت زده پرسیدم :
- چی ؟ من برم به جناب مدیر کل بگم « بادمجون » .
منصور خندید و گفت :
- آره بابا ،ما با هم این حرفهارو نداریم ، تو جبهه انقدر سربه سرش می گذاشتیم که نگو .
گفتم :
- خوب شما با هم ندارید ، من روم نمیشه برم بهشون بگم « بادمجون » .



منصور با خنده گفت :
- آخه ناناز از بادمجون بدش می اومد ، مام هی سر بسرش میگذاشتیم بهش میگفتیم « بادمجون »
گفتم :
- خوب پس یه بادمجون نامه براش بنویس .
آقا منصورمصمم و جدی گفت :
- نیازی به نامه نداره ، شماره مستقیمشو به من بده ، بعد خودت برو دفترش ، هروقت خواستی وارد اتاقش بشی یه پیامک به من بزن ، تا من یه تلفن بادمجونی بهش بکنم و کارت رو ردیف کنم .
از خوشحالی پریدم سروصورت آقا منصور رو غرق بوسه کردم ( بی خیاله آنفولانزای خوکی و مرغی وگوسفندی ) .

** ** ** ** ** ** ** ** **
شماره تلفن مستقیم جناب مدیر کل رو به آقا منصور دادم و خودم بعد از گرفتن وقت در دفتر منشی مدیر کل به انتظار نشستم .
( از شما چه پنهان ، برای بیشترگرم کردن قضییه یه دونه بادمجون هم خریده درجیب بغلم گذاشتم شاید لازم بشه ) .
خانم منشی فرمودند آماده باشید برای رفتن به دفترجناب مدیر کل . فوری یه پیامک به آقا منصور زدم.


چند لحظه بعد وارد دفتر مجلل جناب مدیر کل شدم ، یک سلام و یک تعظیم جانانه نثارشان کردم ، تا آمدم سر صحبت را باز کنم ، تلفن جناب مدیر کل به صدا در آمد، فهمیدم که آقا منصور ه ، با خوشحالی رفتم کنار میز شان و در حالیکه آماده بیرون آوردن بادمجان از جیبم بودم ، منتظر ماندم تا آقا منصور سفارشات لازمه را انجام دهد .
نمیدانم آقامنصور چی به جناب مدیر کل می گفت ، که جناب مدیر کل مدام می گفت :
- نه ... نگو .....نه نه .....نگو نگو .....
فهمیدم قضییه بادمجان مطرح شده ، فرصت را مغتنم شمرده بادمجان را از جیب بیرون آورده وجلوی چشمان از حدقه در آمده جناب مدیرکل به حرکت و چرخاندن آن پرداختم .
( حالا نگو طرفی که با جناب مدیر کل حرف میزد ، آقا منصور نبود ، بلکه شخصی بود که داشت خبر فوت مادر جناب مدیرکل را بهشان میداد ، ومن بعدها فهمیدم )
جناب مدیر کل ناراحت و عصبانی گوشی را گذاشته و به من نگاه کرد و گفت :
- بله آقا ...؟
من هم از همه جا بی خبر در حالیکه بادمجان را در هوا می چرخاندم ، با ریتم گفتم :
بادمجان . . . . بادمجان . . . . بادم........
چشمتان روز بد نبیند ، بادمجان سوم را نگفته ، آنچنان بادمجانی زیر چشمم سبز شد که بعد از دوماه هنوز کبودی آن از بین نرفته ، وارتقاء رتبه نیز به مدت دوسال به تعویق افتاد .
وحالا من مانده ام و آقا منصور . . . . . اگر دستم بهش برسه یک بادم . . . . ( ببخشید یک لحظه عصبانی شدم ) .
طنزنویس قدیمی
پاسخ با نقل قول
  #193  
قدیمی 02-16-2010
من تو ما من تو ما آنلاین نیست.
تازه وارد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
نوشته ها: 1
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

"خب طنز یه مطلب خنده دار و در کل آموزنده"
خب شما با چه هدفی کار را شروع کردی و تا چه اندازه موفق بوده اید ؟چرا؟
پاسخ با نقل قول
  #194  
قدیمی 02-18-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
جدید انواع دماغ (بینی), طنز

انواع دماغ (بینی), طنز





تا حالا با خودتون فکر کردین چند نوع دماغ (بینی) داریم؟




۱. معروف ترین نوع به منقار طولی معروفه

که بعد از مراجعه به متخصص های مهربان نوع دوست و ... تومان پول دادن و ۱۱ ساعت اتاق عمل و کلی سوهان زدن آخرش یه چیزی میشه گفت.


۲. بینی پرانتزی که همیشه چیز مهمی توشه


۳. بعضی ها هم واسه اندازه گرفتن طولی اونا آدم متر کم میاره


۴. بعضی بینی ها کلا قناصن و بعد شونصد تا عمل آدم میبینه فقط دوتا سوراخ رو صورتشه (مرحوم مایکل جکسون) اون وقت آدم مجبوره کلاس بذاره تا آخر عمر ماسک بزنه ، آنفولانزای خوکی هم نمی گیره


۵. بعضی ها هم کلا تیز بینی هستن( که همون بهشون میگن آدم تیز بینیه)


۶. بعضی بینی ها هم کلا به لطف دلسوزان زیبایی پلاستیک یه نموره سر بالا می زنن و تا فرق سر آدم از روبر دید داره

خوبه ها آدم نمی تونه هیچ چیزو اون طوری قایم کنه


۷. و حالا به زیبا ترین نوع بینی ها رسیدیم مثل بینی خودم و همه بچه های انجمن

که آخر نرمال و میزون و عروسکیه


مو لا درزشم نمیره چون اگه بره عطسه میزنه





یه مدل دیگه هم بود که ترسیدم حالتون بد شه
همون مدلی که که بعد عمل می تونن یه دل سیر به اقوام آبگوشت بدن ولی بعد از مدتی قلنبه بر میگرده سر جاش و داستان ادامه داره
پاسخ با نقل قول
  #195  
قدیمی 02-20-2010
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شما خوشه چندین؟

در مراسم خواستگاری
مادر دختر: خوب آقا زاده به سلامی تو خوشه چندن؟
مادر پسر: راستش اس ام اس زده گفتن خوشه3 ولی قراره اعتراض كنه بذارنش توخوشه2
مادر دختر: ما اصلا رسم نداریم داماد تو خوشه پایین تر از سه باشه، از الان گفته باشم...

درصف نانوایی
مشتری به شاطر: خدا بهت بركت بده شاطر!
شاطر: دعا كن تو خوشه یك بذارنم.

در اداره
كارمند خوش شانس به همكاران: آقایون خوشه سومی، حاجی تون تو خوشه یك رفته، خلاصه تعارف نكنین، پول مول خواستین درخدمتیم.

در آرایشگاه زنانه
شمسی خانم: شوهرم به اداره آمار اس ام اس زده، گفتن شما تو خوشه چهارین!
فخری خانم: این كه چیزی نیس. شوهر من اس ام اس زده به اداره آمار كه اگه واسه یارانه پول كم آوردین، عددشو بفرستین تا چكشو بكشم!

در پیاده رو
دستفروش: كوپن، بن كارمندی، عكس، پاسور، خوشه ...
__________________
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
  #196  
قدیمی 02-21-2010
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ظنز

- به نظر شما ، چرا ۹۹در صد آقایان از همسرشان می ترسند ؟!
الف ) چون خانوم ها ناخن بلند دارند ولی آقایان ندارند !
ب ) چون خانوم ها کفش پاشنه ۱۵ سانتی دارند ولی آقایان ندارند !
ج ) چون خانوم ها جیغ دلخراش دارند ولی آقایان ندارند !
د ) چون خانوم ها اگر با استفاده از مهمات فوق هم زورشان به شوهرشان نرسد ، فقط کافیست سرشان را از پنجره بیرون کنند و از مردم کمک بخواهند تا ظرف ایکی ثانیه ، 15 مرد قلچماق به طرف شوهرشان حمله ور شوند ، ولی آقایان اگر بمیرند هم کسی به دادشان نمی رسد !


2- چرا آقایان زمانیکه با همسر خود قصد ورود و یا خروج از دری را دارند ، می گویند خانوم ها مقدمند و اجازه می دهند که اول همسرشان از در عبور کند ؟!
الف ) چون حدس می زنند که پشت در ، یک دره ای ، خندقی ، گودالی ، چیزی باشد !
ب ) چون احتمال می دهند که از لب پنجره بالای در ، یک گلدان سنگی در حال سقوط باشد !
ج ) چون گمان می کنند که پشت در ، یک حیوان درنده و گرسنه باشد !
د ) چون می ترسند که اگر آنها زودتر بروند خانومشان در را پشت سر آنها ببندد و دیگر هم باز نکند !


3 - شما فکر می کنید که اگر روزی همسر مردی از طبقه شصتم ساختمانی سقوط کند و در طبقه پنجاه و هشتم با دست ، میله ای که از دیوار ساختمان بیرون آمده را بگیرد و در هوا معلق بماند ، این مرد برای نجات همسرش چه اقدامی انجام خواهد داد ؟!
الف ) سریعا با استفاده از اره برقی در صدد جدا نمودن میله از ساختمان بر می آید !
ب ) یک عدد سوسک و یا موش را بر روی دست همسرش می گذارد !
ج ) یک طناب پوسیده را برای بالا کشیدن همسرش به طرف او می اندازد !
د ) با به خطر انداختن جان خودش ، هر طور که شده همسرش را نجات می دهد و سپس اینبار طوری او را هل می دهد که دیگر به هیچ عنوان نتواند دستش را به جایی بند کند !


4– چرا معمولا در تصادفات رانندگی ، میزان صدمه ای که به خانوم ها وارد می شود بیشتر از آقایانی است که مشغول رانندگی می باشند ؟!
الف ) چون ۵ دقیقه قبل از وقوع سانحه ، آقا خودش را از خودرو به بیرون پرت کرده است !
ب ) چون قبل از وقوع سانحه ، کمربند ایمنی خانوم دستکاری شده بوده تا عمل نکند !
ج ) چون در اینگونه تصادفات ، راننده حتی الامکان سعی کرده که خودرو اش از سمت راست با خودروی روبرویی برخورد کند !
د ) چون بعد از سانحه مشخص شده که علت تشدید جراحات وارده به خانوم ، مواد محترقه ای بوده که به دلایل نامعلوم توسط فردی ناشناس در زیر صندلی او تعبیه شده بوده تا با کوچکترین ضربه ای منفجر شود !
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
  #197  
قدیمی 02-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض زرنگتر از اصفهانیهای عزیز



زرنگتر از اصفهانیهای عزیز

چند شب پیش در میان مریض ها منشی ام وارد شد گفت یک آقایی که ماهی بزرگی در دست دارد آمده است و می خواهد شما را ملاقات کند.
یک مرد میانسال با یک لهجه شدید رشتی وارد شد و در حالی که یک ماهی حدودا ده کیلویی دریک کیسه نایلون بزرگ در دستش بود و شروع کرد به تشکر کردن که من عموی فلان کس هستم و شما جان او را نجات دادی و خلاصه این ماهی تحفه ناقابلی است و ...
هر چه فکر کردم "فلان کس" را به یاد نیاوردم ولی ماهی را گرفتم و از او تشکر کردم.
شب ماهی را به خانه بردم و زنم شروع به غرغر کرد که من ماهی پاک نمی کنم! خودم تا نصف شب نشستم و ...

ماهی را تمیز کردم و قطعه قطعه نموده و در فریزر گذاشتم.
فردا عصر وارد مطب که شدم دیدم همان مرد رشتی ایستاده است و بسیار مضطرب است.
تا مرا دید به طرفم دوید و گفت آقای دکتر دستم به دامنت...ماهی را پس بده.........من باید این ماهی را به فلان دکتر بدهم اشتباهی به شما دادم...چرا شما به من نگفتی که آن دکتر نیستی و برادرزاده مرا نمی شناسی؟

من که در سالن و جلوی سایر بیماران یکه خورده بودم با دستپاچگی گفتم که ماهی ات الآن در فریزر خانه ماست.

او هم با ناراحتی گفت: پس پولش را بدهید تا برای دکترش یک ماهی دیگر بخرم.
و من با شرمساری هفتاد هزار تومان به او پرداختم.
چند روز بعد متوجه شدم که ماجرای مشابهی برای تعدادی از همکارانم رخ داده است و ظاهرا آن مرد رشتی یک وانت ماهی به اصفهان آورده و به پزشکان اصفهانی انداخته است!


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #198  
قدیمی 02-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض راههای دو باره زن گرفتن (طنز، مخصوص آقایان)



راههای دو باره زن گرفتن (طنز، مخصوص آقایان)


حمایت از خانواده آنچنان وظیفه مهمی است که به زور هم که شده باشد در حال انجام است.
ایسنا از قول سخنگوی كمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی خبر داده است که در جلسه اخیر این كمیسیون ماده 23 لایحه حمایت از خانواده مبنی‌بر اجازه ازدواج مجدد به مردان در موارد زیر تصویب شده است.
براساس همین گزارش رضایت همسر اول، عدم قدرت همسر اول به ایفای وظایف زناشویی، عدم تمكین زن از شوهر، ابتلای زن به جنون یا امراض صعب‌العلاج، محكومیت قطعی زن در جرایم عمدی به مجازات یك‌سال زندان یا جزای نقدی كه بر اثر عجز از پرداخت منجر به یك سال بازداشت شود (مثل جرایم رانندگی)، هرگونه اعتیاد زن، سوءرفتار یا سوءمعاشرت زن به‌حدی كه ادامه‌ زندگی را برای مرد غیرقابل تحمل كند، ترك زندگی خانوادگی از طرف زن به مدت شش‌ماه و عقیم بودن زن از جمله این شرایط که به محض تحقق هر یک از آنها مرد می‌تواند مجددا ازدواج کند.
بنابراین اگر مرد متاهلی هستید و فیل‌تان یاد هندوستان کرده اما نه خودتان و نه فیل‌تان جرات طرح چنین موضوعی با زن‌تان را ندارید؛ می‌توانید با عمل به یکی از راهکارهای زیر که بر اساس قوانین فوق طراحی شده‌اند به‌طور «قانونی» و در راستای حمایت از خانواده مجددا ازدواج کنید.




1‌- یک کاری کنید که زن‌تان قادر به «ایفای وظایف» نباشد. البته مراقب باشید آنقدر زیاده‌روی نکنید که خودتان هم تا آخر عمر از ایفای نقش محروم شوید!!

2‌-یک کاری کنید که زن‌تان تمکین نکند. البته اصولا زن‌های امروزی زیاد اهل تمکین نیستند و این وظیفه به دوش مردان گذاشته شده که از گرفتن نان تا شستن ظرف‌ها و بردن بچه‌ها به مدرسه و البته امرار معاش به ایفای نقش بپردازند اما با توجه به اینکه چنین مردانی اصولا همین یک زنی که گرفته‌اند برای هفت پشت‌شان بس است؛ قاعدتا مردانی نیاز به راهنمایی دارند که زن‌شان واقعا از آنها تمکین می‌کنند.
در این صورت سه هفته جوراب‌تان را نشویید و بعد از زن‌تان در حال خوردن شام بخواهید که فورا آن را بشوید و کارهایی از این قبیل تا عدم‌تمکین کند.

3‌- آنقدر زن‌تان را اذیت کنید تا به جنون یا امراض صعب‌العلاجی مثل سرطان دچار شود. آن وقت در کمال افتخار و مثل یک «مرد» بروید به‌طور «قانونی» مجددا ازدواج کنید.



4‌- سوئیچ ماشین را که مدت بیمه‌اش تمام شده با مهربانی در اختیار زن‌تان بگذارید تا در یک بزرگراه تصادف کند. بعد وقتی که به زندان یا جریمه نقدی معادل آن محکوم شد، فورا بروید زن بگیرید.
ضمنا اگر زن‌تان از آن دسته زن‌هایی است که در بزرگراه حداکثر با سرعت 20 کیلومتر می‌راند، خودتان ترتیب یک تصادف ساختگی را بدهید.

5‌- زن‌تان را معتاد کنید. فراموش نکنید که «هرگونه اعتیاد» شامل اعتیاد به شکلات هم می‌شود.

6‌- آستانه تحمل‌تان را به‌قدری پایین بیاورید که هر رفتار او در حکم سوءرفتار یا سوءمعاشرتی باشد که «ادامه‌ زندگی را برای مرد غیرقابل تحمل كند.» اگر افاقه نکرد یک دوربین مخفی کار بگذارید و سپس مثل یک آدم متمدن و در کمال ادب و احترام به زن‌تان بگویید که قصد ازدواج مجدد دارید، آیا اجازه می‌دهد؟ مطمئن باشید چنان حادثه خشونت‌باری در دوربین ضبط خواهد شد که «سوءرفتار» همسرتان را در هر دادگاهی به اثبات خواهد رساند.



7 - شش ماه زن‌تان را بفرستید مسافرت یا شهرستان پیش خانواده‌اش یا کاری کنید که جان به‌لب شود و شش ماه از دست شما به خانه والدینش پناه ببرد.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #199  
قدیمی 02-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض دخترها ازسال 1230 تا سال 1400 هجری شمسی





دخترها ازسال 1230 تا سال 1400 هجری شمسی



سال 1230
مرد: دختره خیر ندیده من تا نكشمت راحت نمیشم....
زن: آقا حالا یه غلطی كرد شما ببخشید! نامحرم كه خونمون نبود.حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...!!!
مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش...
بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه.

سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده...
مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدونه درد می کشمت...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه

سال1330
مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ...
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کونی...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه

سال1380
مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو... می کشم...
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره...

سال1400
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه !!


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #200  
قدیمی 02-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض روش های شوهر پیدا کردن




روش های شوهر پیدا کردن

شرمنده خانوم دخترها عنوان اشتباهی درج شده ..
همه جا كه نبايد دنبال شوهر گشت !

روش جوادی: یه بار یه جایی که توی دید طرف باشه و بتونه با دو تا شلیک خودشو بهت برسونه یهو غش می کنی و ولو می شی کف زمین.پس از چند دقیقه هذیون گفتن راجع به اینکه پسر پسر اصغر قصاب اومده خواستگاریت اما تو نمی خواهی به اون شوهر کنی. مثلا به ضرب آب قند به هوش می آیی و وقتی چشمت به طرف می افته یهو بغضت می ترکه و د گریه. وقتی خوب گریه هاتو کردی و پاشدی که بری طرف کلی اصرار میکنه که برسونت. اما از اون اصرار و از تو انکار .خلاصه راه می افتی که بری اما یجوری راه می ری که مطمئن بشی طرف می تونه تا خونتون تعقیبت کنه... تا اینجا تو کار خودتو کردی اما از اینجا به بعدش دیگه با اوس کریمه.

روش یاهو مسنجری: این روش اخیرا کاربرد زیادی پیدا کرده و عمدتا هم به خاطر اینه که لازم نیست مستقیم توی چشمای طرف نگاه کنی و این برای آماتورها هم کمک خبلی بزرگیه.از ایکونهای گوگولی مگولی هم می تونی برای رسوندن مفهوم استفاده کنی.اما بدیشم اینه که بعضی وقتها توی چت یه سو تفاهم هایی پیش می آد که خر بیار و باقالی بار کن!!
- نکته:این روش فقط وقتی کاربرد داره که مطلب بطور صریح ادا بشه اما به علت اینکه هیچ موجوداناسی اصولا این کاره نیست پس بهتره که اصلا قیدشو زد!

روش بچه خر خونی: همون داستان جزوه و این که خودت واردی. نکته:متاسفانه از اونجایی که مجموع دو متغیر زیبایی و خر خونی در مورد دختر جماعت همیشه یه مقدار ثابته بنابراین بهتر که روی این روش خیلی حساب نکنی!

روش خرکی: جلوی یکی از این لندکروز سیاهها بوسش می کنی که بدونه بخاطر بد بخت کردنش همه کار می کنی.

روش مذهبی خفن: چهل شب جمعه جلوی در خونتون رو جارو می کنی و آجیل مشکل گشا پخش می کنی . تو ی این مدت به هر چی امامزاده و صاحب کرامات هست متوسل میشی و نذر می کنی که اگه حاجتت روا شد هر شب تو سقا خونه آس مم تقی یه شمع روشن کنی ...ایشالا که حاجتتو میگیری.
- نکته:خواهر التماس دعا(برای زدن مخ علیِ امیر این روش توصیه میشه)

روش از ما بهتران: لازم نیست کاری بکنی. فقط انتخاب کن!

روش بچه مثبت: طرف و به یه کافی شاپ دعوت می کنیو اونجا خیلی معقول و منطقی مساله رو بهش می گی.اونم احتمالا یه فرصتی می خواد که فکر کنه و بعدشم ایشالا که بعله رو می گه.
- نکته:تا حالا چیزی خنده دار تر از این شنیده بودی؟

روش عرفانی: میری لب چشمه که آب بیاری می بینی از قضا اونم انجاست.یه جوری که انگار حواست نیستپات می خوره به کوزه طرف و کوزه خورد و خاکشیر می شه.بعد لپات گل می اندازه و با عجله کوزتو پر می کنی و میری. اینجاست که طرف با خودش فکر می کنه: اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی خلالصه خیالت تخت باشه که کارت درسته!
- نکته: این روش در طی تاریخ امتحانشو بخوبی پس داده و بنا براین بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران معتقدن که بحران امروز ازدواج در اثر لوله کشی شدن آب بوجود اومده .
روش لوس گری: یه دفعه یه سوسک می بینی و بنا میذاری به جیغ! آ ی جیغ نکش کی بکش.طرف هم که وضع و اینطور می بینه به هر قیمتی شده سوسک و به دیار باقی می فرسته. حالا تو همچین تحویلش می گیری که انگار شیر شکار کرده! و بعدشم مثلا از ترس سوسک یه مدتی خودتو بهش می چسبونی و ازش جدا نمی شی! اگه کارا تا اینجا خوب پیش بره ما بقیش تضمین شدست
- نكته: برادارایه عزیزهمیشه سوسك همراتون باشه .

روش شهرستانی: یه بار با چشم گریون و تن لرزون طوری که طرف بشنفه برای دوستت درد دل می کنی که چطوری وقتی داشتی می اومدی یه پسره ی چشم نا پاک تو رو دید زده و بهت متلک پرونده. بعدشم هقی می زنی زیر گریه. اینجاست که دیگه رگ غیرت طرف باد می کنه و حساب یارو با کرام الکاتبینه!
- نکته: اگه کار به خون و خونریزی نکشه می تونی روی موفقییت حساب کنی. اما اوصولا زندگی با این آدم توصیه نمی شه.



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 08:51 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها