بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #191  
قدیمی 04-09-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نانم مده , آبم مده , آسایش و خوابم مده
ای تشنگی ِ عشق ِ تو , صد همچو ما را خونبها

هر هستییی در وصل خود , در وصل اصل اصل خود
خنبک زنان بر نیستی , دستک زنان اندر نما

العشق مصباح العشا و الهجر طباخ الحشا
و الوصل تریاق الغشا , یا من علی قلبی مشا

جمله خیالات جهان پیش خیال او دوان
مانند آهن پاره‌ها , در جذبه آهن ربا

می ده گزافه ساقیا , تا کم شود خوف و رجا
گردن بزن اندیشه را , ما از کجا , او از کجا !!

پیش آر نوشانوش را , از بیخ برکن هوش را
آن عیش بی‌روپوش را از بند هستی برگشا

در مجلس ما سرخوش آ , برقع ز چهره برگشا
زان سان که اول آمدی , ای یفعل الله ما یشا

دیوانگان جسته بین , از بند هستی رسته بین
در بی‌دلی دل بسته بین , کاین دل بود دام بلا

زودتر بیا هین دیر شد , دل زین ولایت سیر شد
مستش کن و بازش رهان , زین گفتن زوتر بیا

امروز مهمان توام , مست و پریشان توام
پر شد همه شهر این خبر , کامروز عیش است الصلا

یا سایلی عن قصتی العشق قسمی حصتی
و السکر افنی غصتی یا حبذا لی حبذا

مولانا
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear

ویرایش توسط آريانا : 04-09-2010 در ساعت 01:59 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #192  
قدیمی 04-10-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض چند جمله با خدا


چند جمله با خدا

--------------------------------
گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم …

گفتی: فانی قریب


.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش می‌شد بهت نزدیک شم …

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال


.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.

--------------------------------
گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم


.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

--------------------------------
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی …

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه


.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.

--------------------------------
گفتم: با این همه گناه… آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده


.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.

--------------------------------
گفتم: دیگه روی توبه ندارم ...

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب


.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.

--------------------------------
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا


.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.

--------------------------------
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله


.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! … توبه می‌کنم

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین


.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

--------------------------------
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفتی: الیس الله بکاف عبده


.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.

--------------------------------
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم

من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

.::
ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش

بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن .
خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #193  
قدیمی 04-11-2010
فرگل آواتار ها
فرگل فرگل آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541

1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خداوندا تو میدانی ...

منم ، دلتنگ دلتنگم

منم ، یک شعربیرنگم

منم ، دل رفته ازچنگم

منم ، یک دل که ازسنگم

منم ، خواهم کسی همدم

منم ، آواز طولانی

منم ، شبهای بارانی

منم ، انسانی فانی

منم ، از عشق گویانم

منم ، دردست درمانم

منم ، آمد به لب جانم

خداوندا ! بمیرانم !

پاسخ با نقل قول
  #194  
قدیمی 04-11-2010
topic_sun آواتار ها
topic_sun topic_sun آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش ادبیات
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: بوشهر
نوشته ها: 836
سپاسها: : 0

2 سپاس در 2 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تو آن ابتدایی که هیچ انتهایی ندارد
ِِّ«از این جا»ی آغاز تو،«تا کجا»یی ندارد

تمام جهان خلق شد،کم کم اما خدا دید
زمین،خالی از عشقبازی،صفایی ندارد!

خدا دید دریای شب خاک را قبضه کرده
ولی کشتی نور و گل ناخدایی ندارد

خدا دید شیپور مستی وشور جنون نیز
به سودا،سری دارد اما صدایی ندارد

خدا دید نیزارها سرد و خاموش وزردند
یقین شد که بی نینوا،نی،نوایی ندارد

وتنها همین ماند کز خود ملایک بپرسند:
مگر این زمین_این خرابه_خدایی ندارد؟!

...زمان می گذشت وخدا دید سنگ وگل نیست
زمینی که یک گوشه اش کربلایی ندارد!

خدا در شب غربت خاک می گشت و می دید
بجز تو کسی،یاوری،آشنایی ندارد

خدا عاشقی کرد و قرعه به نام تو افتاد
مسلم که این قرعه چون وچرایی ندارد!

بهار جنون_کربلا_سبز شد،تا نگویند
که جمهوری زخم،ام القرایی ندارد

تو خود محور داستان دل انگیز دردی
بدون تو جریان غم ماجرایی ندارد

اگز اشک ما قیمتی دارد از برکت توست
که گریه به جز در غم تو،بهایی ندارد

شبی زایر قبر شش گوشه ات میشدم کاش
که این عمر،این پنج روزه،وفایی ندارد

تو یک آسمان کمتر از ابتدای خدایی
همان ابتدایی که هیچ انتهایی ندارد
__________________
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.

ویرایش توسط topic_sun : 04-11-2010 در ساعت 12:33 PM
پاسخ با نقل قول
  #195  
قدیمی 04-12-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Unhappy

خدا ذات گل و ذات قناریست

خدا اثبات باران بهاریست

خدا در گل خدا در اب و رنگ است
خدا نقاش لین جمع قشنگ است
خدا را می توان از خلسه فهمید
خدا را در پرستش می توان دید
خدا در باطن اباد شراب است
خدا در قعر چشمان تو خواب است
خدا در هر نظر ایینه ماست
همین حالا خدا در سینه ماست
__________________

پاسخ با نقل قول
  #196  
قدیمی 04-12-2010
T I N A آواتار ها
T I N A T I N A آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,337
سپاسها: : 0

66 سپاس در 58 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدايا به همه ي ما كه به وجودت -يادت نياز داريم كمك كن تا درست زندگي كنيم
سلامتي بده كه بتونيم لذت ببريم از زندگي.
عقل و شعور بده تا كامل باشيم و درك كنيم.
خوشبختي و موفقيت رو از آن همه كن تا شاد باشيم.
خدايا با اينكه آدما دورمون زيادن ولي بازم به تنهايي ميرسيم
كه فقط تو توش حضور داري .كمكمون كن
تا نه فقط تو اين تنهايي يا مشكلات و رنجها بلكه در همه حال
از يادت غافل نشيم.
__________________
زندگي با صدا شروع ميشه بي صدا تموم ميشه، عشق با ترس شروع ميشه با شك تموم ميشه، دوستي هر جايي ميتونه شروع بشه اما هيچ جا تموم ميشه.
پاسخ با نقل قول
  #197  
قدیمی 04-13-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مهربانا

سایبانی از جنس اشک و نیاز می خواهم

تا سجاده دلم را در آن بگسترانم

و با دستان خسته قنوتم

از تو بخواهم

که بر وجود سردم

نور نگاهت را بتابانی

و گل های زیبای عشق و ایمان را

بار دگر در من تازه گردانی ...
__________________

پاسخ با نقل قول
  #198  
قدیمی 04-15-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض والله نگویم بعد از این هشیار شرحت ای خدا

آن کس که بیند روی تو مجنون نگردد کو بگو
سنگ و کلوخی باشد او او را چرا خواهم بلا

رنج و بلایی زین بتر , کز تو بود جان بی‌خبر
ای شاه و سلطان بشر لا تبل نفسا بالعمی

ای آفتابی آمده بر مفلسان ساقی شده
بر بندگان خود را زده باری کرم باری عطا

گل دیده ناگه مر تو را بدریده جان و جامه را
وان چنگ زار از چنگ تو افکنده سر پیش از حیا

نی‌ها و خاصه نیشکر بر طمع این بسته کمر
رقصان شده در نیستان یعنی تعز من تشا

این جان پاره پاره را خوش پاره پاره مست کن
تا آن چه دوشش فوت شد آن را کند این دم قضا

حیفست ای شاه مهین هشیار کردن این چنین
والله نگویم بعد از این هشیار شرحت ای خدا

یا باده ده حجت مجو , یا خود تو برخیز و برو
یا بنده را با لطف تو شد صوفیانه ماجرا
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #199  
قدیمی 04-16-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض یارب کمکم کن

یارب کمکم کن



آشفته زمانی ست، یارب کمکم کن
افت زندگانی ست، یا ربکمکم کن
یک لحظه دلم بی عشق، آسوده نباشد
عشقی که به ناپاکی، آلودهنباشد
ای چشم امید من، بر لطف و عطای تو
گر من هنری دارم، باشد به رضای تو
یارب یارب یارب
آه، خوبی و بدی بر همه، تاثیر گذار است
راهی بکشانم کهبه خوشنامی قرار است
از نیک سرشتی، منو بی بهره نگردان
این بنده درمانده، به درگاه تو زار است
یارب منه من را بستان و تهی ام کن
طوطی صفت و آینه وار همچونی ام کن
کان عرصه ندارد به خود، بار منیت
بی خود زخود از مستی آنگونه می امکن
یا رب یارب یارب
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری

ویرایش توسط رزیتا : 04-16-2010 در ساعت 11:39 PM
پاسخ با نقل قول
  #200  
قدیمی 04-16-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ناب تویی

ناب تویی



ناب تویی

جعل منم

اصل تویی

بدل منم

ای تن تو، خاک بهشت

مضطرب از ازل منم

جنس تو از قصیده هاست

سفسطه گر ، دغل منم

ای حس خوش یمن غزل

آواز مبتذل منم

جای تو روی چشم همه ست

افتاده از چشا منم

نایاب مرمر تنت

تن زخمیه بلا منم

حضور تو یه حادثه ست

درگیر انزوا منم

تو اول هر آیه ای

تفسیر انتها منم

بالغ تویی

عاقل تویی

صوفی و اهل دل تویی

مشکل منم

غافل منم

درمان هر مشکل تویی

خاک تویی

زمین تویی

غبار رو هوا منم

منزه و پاک تویی

به حیله مبتلا منم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:49 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها