بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > ادبیات طنز

ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #201  
قدیمی 02-22-2010
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هاها سرکاری خوبی بود
ولی زیاد از این چیزها دیدم
نمی دونم چرا ما ملت دوست نداریم خودمون باشیم
نام خودمون
عکس خودمون
چت یعنی گپ دوستانه
آیا اصلا ما گپ زدن دوستانه بلدیم؟؟؟
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #202  
قدیمی 02-23-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض فقیر و ثروتمند



فقیر و ثروتمند


روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.
آنها یک روز یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند.

در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید:
نظرت درباره مسافرتمان چه بود؟
پسر پاسخ داد: عالی بود پدر...

پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟
پسر پاسخ داد: فکر کنم. پدر پرسید: چه چیز از این سفر یاد گرفتی؟
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت:
فهمیدم که ما در خانه، یک سگ داریم و آنها ۴ تا. ما در حیاط مان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند.
حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی نهایت است.

در پایان حرف های پسر زبان مرد بند آمده بود،
پسر اضافه کرد:
متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعا چقدر فقیر هستیم...

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #203  
قدیمی 02-23-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض پسرای مشکل پسند عاقبتشان!!!


پسرای مشکل پسند و عاقبتشان!!!


پسر جوان و زیبارویی بود که فکر می کرد باید با زیباترین دختر جهان ازدواج کند.
اوفکر می کرد به این ترتیب بچه هایش زیباترین بچه های روی زمین می شوند.
پسر مدتی بااین فکر در جستجوی همسر یکتایی برای خودش گشت.
طولی نکشید که پسر با پیرمردی آشنا شد که سه دختر باهوش و زیبا داشت.
پسر ازپیرمرد درخواست کرد که با یکی از دخترانش آشنا شود.
پیرمرد جواب داد: هیچ یک ازدخترانم ازدواج نکرده اند و با هر کدام که می خواهید آشنا شوید.
پسر خوشحال شد.
دختر بزرگ پیرمرد را پسندید و باهم آشنا شدند.

چند هفته بعد، پسرپیش پیرمرد رفت و با مِن و مِن گفت: آقا، دخترتان خیلی زیبا است، اما یک عیب کوچک دارد.
متوجه نشدید؟!
دخترتان کمی چاق است.
پیرمرد حرفش را تایید کرد و آشنایی با دختر دومش را به پسر پیشنهاد داد.
پسر بادختر دوم پیرمرد آشنا شد و به زودی با یکدیگر قرار ملاقات گذاشتند.
اما چند هفته بعد پسر دوباره پیش پیرمرد رفت و گفت:

دختر شما خیلی خوب است.
امابه نظرم یک عیب کوچک دارد. متوجه نشدید؟!
دخترتان کمی لوچ است.

پیرمرد حرف او را تایید کرد و آشنایی با دختر سومش را به پسر پیشنهاد کرد.
به زودی پسر با دختر سوم پیرمرد دوست شد و با هم به تفریح رفتند.
یک هفته بعد پسر پیش پیرمرد رفت و با هیجان گفت:

دختر شما مثل یشمِ بی لک است . همان کسی است که دنبالش می گشتم.
اگر اجازه دهید،
به رویایم برسم و با دختر سوم تانازدواج کنم!
چندی بعد پسر با دختر سوم پیرمرد ازدواج کرد.
چند ماه بعد
همسرش دختری به دنیاآورد.
اما وقتی که پسر صورت بچه را دید، از وحشت در جایش میخکوب شد. این زشت ترین بچه ای بود که به عمرش می دید. پسر بسیار غمگین شد

و پیش پدر همسرش رفت و با گِله گفت: چرا با این که هر دوی ما این قدر زیبا و خوش اندام هستیم،
ولی بچه ما به این زشتی است؟
پیرمرد جواب داد: دختر سوم من قبلا دختر بسیار خوبی بود.
اما او هم یک عیب کوچک داشت. متوجه نشدی؟! او قبل از آشنا شدن با تو حامله بود!!!

هی اقایون اینقد خوب و بد نکنید این دخترای بدبختو هم ترشیده نکنید.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 02-23-2010 در ساعت 10:24 AM
پاسخ با نقل قول
  #204  
قدیمی 02-23-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض چند تجربه شخصی مناسب برای پسرها



چند تجربه شخصی مناسب برای پسرها

- اگر دختری را دیدی که خیلی خوش‌اندام بود پیش از هر چیز مطمئن شوکه قهرمان تکواندو نباشد. -

اگر کسی از توی ماشینش به تو فحش مادر داد تا پیاده نشده و قد و
قامتش را ندیده‌ای جوابش را نده.

- پیش از آنکه توی خیابان پس گردن دوستت بکوبی و فحش‌های رکیک به او
بدهی مطمئن شو خودش است.
- دختر همسایه که می‌گوید «تشریف میارین تو» شاید پدرش با تو کار دارد
گاگول! .

- پس از مدت‌ها که رفیق‌ات را می‌بینی پیش از آنکه با او شوخی دستی
خرکی بکنی بپرس بواسیرش را دیروز عمل نکرده باشد.

- مستراحی که سنگش خیلی دور از در است و دراش هم قفل نمی‌شود
خطرناک‌ترین جای دنیا است.

- توی مستراحی و در که می‌زنند نباید بگویی «بفرمایید!»


- اینکه صدای دوستت شبیه پدرش باشد طبیعی است پس تا مطمئن
نشنیدی نگو «چطوری ولدزنا؟!»

- دستت را که بالای آکواریوم می‌بری و ماهی‌ها بالا می‌آیند الزامن به این
معنی نیست که تو را می‌شناسند یا دوستت دارند؛ بسیاری از ماهی‌هاگوشت‌خوارند اسکول!

- بعد از سالیان که با رفیق‌ات توی رستوران قرار گذاشته‌ای اگر دختری دیدی
که از در تو آمد یکهو نگو «جووون، عجب چیزی‌یه» چون شاید بیاید و سر میز شما بنشیند و رفیق‌ات که کبود شده معرفی‌اش کند «نامزدم!»

- وقتی با زنت لب ساحل قدم می‌زنی و زیرلب می‌خوانی «خوشگل زیاد پیدا
می‌شه تو دنیا» باقی‌اش را هم بخوان گیج‌خان!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط GolBarg : 02-25-2010 در ساعت 07:07 PM دلیل: کلمه نامناسب
پاسخ با نقل قول
  #205  
قدیمی 02-23-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض خانوم اول نسخه !


خانوم اول نسخه !


زنی وارد داروخانه می شه و به دکتر داروساز میگه که به سیانور احتیاج داره! داروسازه میگه واسه چی سیانور می‌‌خوای؟
خانمه توضیح می ده که لازمه شوهرش را مسموم کنه.
چشم‌های داروسازه چهارتا می شه و میگه: خدا رحم کنه، خانوم من نمی‌تونم به شما سیانور بدم که برید و شوهرتان را بکُشید!
این بر خلاف قوانینه! من مجوز کارم را از دست خواهم داد...
هر دوی ما را زندانی خواهند کرد و دیگه بدتر از این نمی شه! نه خانوم، نـــه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید و حداقل من به شما سیانور نخواهم داد.
بعد از این حرف خانمه دستش رو می بره داخل کیفش و از اون یه عکس میاره بیرون؛ عکسی که در اون شوهرش و زن داروسازه توی یه رستوران داشتند شام می‌خوردند.

داروسازه به عکسه نگاه می کنه و می گه: چرا به من نگفته بودید که نسخه دارید؟!
نتیجه‌ی اخلاقی:
وقتی به داروخانه می‌روید، اول نسخه‌ی خود را نشان بدهید !
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #206  
قدیمی 02-23-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض ده خاصیت پوشیدن مانتوی تنگ

ده خاصیت پوشیدن مانتوی تنگ

۱-تغییر کاربری دستمال سفره و دم کنی به روسری و صرفه جویی در پول و پارچه!!

۲-بچه مطرح شدن خروس و دارکوب به علت مد شدن مدل موی خروسی و بالا رفتن قیمت خروس در حد گاو!

۳-بالا رفتن بی سابقه فروش گن های لاغری سونا بلت در حد کمپانی مایکروسافت به علت پوشیدن مانتوهای بدن نما و خوش هیکل بودن ۹۰٪ دخترای ایرانی (روم به دیوار مورچه خاک به گور)!!

۴-تولید نیروی برق و الکتریسیته و از راه اشعه تولید شده زلف دختران ایرانی در حد نیروگاه بوشهر!

۵-قوی شدن چشم مردان ایرانی در حد تلسکوپ و گسترش زبان فارسی خصوصا این ضرب المثل : ((یه نظر که حلاله))

۶-کاهش نرخ بیکاری افراد شاغل در شغل های شریف خفاش شب...جغد روز...عنکبوت بامداد...اسي دريده...اتو زنی...تاکسی مرسی و .....

7-پر شدن اوقات فراغت برادران همیشه در صحنه و برخورد با خانمها!!


8-پیداش شدن خیل عظيم و میلیونها جنیفر لوپز که استعداد آنها سالها زیر مانتوی گشاد به هدر میرفت!!


9-افزایش فروش انواع گریس و متعلقات به علت نیاز دختران برای پوشیدن و درآوردن مانتوهای چسبان!!


10-تکامل چشم مردان ایرانی و قابلیت چرخش در
۳۶۰ درجه!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #207  
قدیمی 02-27-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نقشه جغرافیایی هدایای روز پدر در مقایسه با روز مادر

نقشه جغرافیایی هدایای روز پدر در مقایسه با روز مادر
در این تصویر تراكم نقاط هدایا با رنگ سفید مشخص گردیده که خود نشانگر مظلومیت مردان است. البته در بعضی مواقع اگر طرف مقابلشون در این حد هم اونها را تحویل بگیرند که خیلی خوبه!
__________________
پاسخ با نقل قول
  #208  
قدیمی 02-27-2010
روناک آواتار ها
روناک روناک آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 400
سپاسها: : 37

66 سپاس در 36 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نتیجه گیری سرخ پوستی!

مردان قبليه سرخ پوست از رييس جديد مي پرسن: «آيا زمستان سختي در پيش است؟»

رييس جوان قبيله که هيچ تجربه اي در اين زمينه نداشت، جواب ميده «بريد هيزم تهيه کنيد» بعد ميره به سازمان هواشناسي کشور زنگ ميزنه: «آقا امسال زمستون سردي در پيشه؟»

پاسخ: «اينطور به نظر مياد».

پس رييس به مردان قبيله دستور ميده که بيشتر هيزم جمع کنند و براي اينکه مطمئن بشه يه بار ديگه به سازمان هواشناسي زنگ ميزنه: «شما نظر قبلي تون رو تاييد مي کنيد؟»

پاسخ: «صد در صد»، رييس به همه افراد قبيله دستور ميده که تمام توانشون رو براي جمع آوري هيزم بيشتر صرف کنند. بعد دوباره به سازمان هواشناسي زنگ ميزنه: «آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردي در پيشه؟»

پاسخ: بگذار اينطوري بگم؛ سردترين زمستان در تاريخ معاصر!!!

رييس: «از کجا مي دونيد؟»
پاسخ: «چون سرخ پوست ها ديوانه وار دارن هيزم جمع مي کنن
__________________
از جور قد بلند و موی پستت
از سرکشی نرگس بی می مستت
ترسم به کلیسای رومم بینی
ناقوس به دستی و به دستی دستت...
پاسخ با نقل قول
  #209  
قدیمی 02-28-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض چرا.....




چرا...


چرا روي آدرس اينترنت به جاي يك دبيليو، سه تا دبيليو مي‌گذارند؟ چون كار از محكم‌كاري عيبنمي‌كنه

چرا مار نمي‌تواند به مسافرت برود؟ چوندست ندارد كه براي خداحافظي تكان دهد

براي قطع جريان برق چه بايد كرد؟ بايد قبض آن را پرداخت نكرد

آخرين دنداني كه در دهان ديده مي‌شود چه نام دارد؟ دندانمصنوعي

چطور مي‌شود چهارنفر زير يك چتر به‌ايستند و خيس نشوند؟ وقتي هوا آفتابي باشد اين كار را انجام دهند

اگر سر پرگار گيج برود چه مي‌كشد؟ بيضي

اگر كسي قلبش ايستاده بود چه مي‌كنيد؟ برايش صندليمي‌گذاريم

چرا لك‌لك موقع خواب يك پايش را بالا مي‌گيرد؟ چون اگر هر دو را بگيرد، مي‌افتد

چرا دود از دودكش بالا مي‌رود؟ چون ظاهرا چاره ديگري ندارد

چرا دو دوتا مي‌شود پنج تا؟ چون علم پيشرفتكرده

اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده چيست؟ طلاق

ناف يعني چه؟ناف نمره صفرياست كه طبيعت به شكم بي‌هنر داده است



خط وسط قرص براي چيه؟ براي اينكه اگه با آب نرفت پايين با پيچ‌گوشتي بره

چرا فيل از «سوراخ سوزن» رد نمي‌شه؟ براي اينكه ته دمش «گره» داره



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #210  
قدیمی 02-28-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض زندگی روی دور كُند


زندگی روی دور كُند


پاورچین «مجموعه داستان كوتاه طنز»
نوشتهٔ رفیع افتخار
انتشارات طاق‌بستان
چاپ اول، 1387

«پاورچین» اسم خوبی نیست. اسم خوبی برای عنوان یك مجموعه داستان كوتاه نیست. اسم خوبی نیست چون بیش‌تر داستان‌های كتاب طنز‌آمیزند و این نام بی‌اختیار مخاطب را به یاد یكی از سریال‌های 90 شبی «مهران مدیری» می‌اندازد. عنوان كتاب اگرچه چنگی به دل نمی‌زند اما بعضی از داستان‌های كتاب از اسم‌های بدون كلیشه‌ای برخوردارند. اسم‌هایی مانند «كوچك‌سازی»، «پشت خاكی» و «سفر ایام نوروزی همراه وراث» كه مخاطب را برای خواندن این داستان‌ها كنجكاو می‌كند. نویسندهٔ داستان‌های پاورچین از آن دسته نویسندگانی است كه برای سوژه‌یابی حتی از نوشتن دربارهٔ شیر‌مرغ هم دریغ نمی‌كند! سوژه‌هایی كه دور و برمان را پر كرده‌اند ولی ما بدون توجه به آن‌ها، هنوز برای نوشتن داستان، به دنبال سوژه می‌دویم! مثل سوژهٔ داستان «روزی كه پایم شكست» كه روایت شكستن پای كارمندی است كه مجبور است دو ماه به مرخصی استعلاجی برود اما رئیس اداره‌اش به هیچ وجه زیر بار غیبت دو ماههٔ او نمی‌رود و به جای دكتر او تصمیم‌گیری می‌كند كه چه مدتی برای استراحت او در منزل كافی است! پاورچین شامل ده داستان كوتاه است كه در میانشان البته به سوژه‌های كلیشه‌ای و شعار‌زده هم برمی‌خوریم. مثل سوژهٔ‌ داستان «سفر به قفس» كه دربارهٔ سفر یك خواهر شهرستانی ـاز بهشت شهرستان خودش در واقع!ـ به پایتخت كشور یعنی تهران ـ‌همان قفس!ـ است؛ سوژه‌ای كه تا به حال دستمایهٔ نوشتن داستان‌های زیادی توسط نویسندگان شهرستانی شده است و در همهٔ آن‌ها به جای آنكه با یك روایت داستانی روبه‌رو بشویم؛ با بیانیه‌هایی متعصب و توهین‌آمیز بر ضد تهران و تهرانیان رو‌به‌رو هستیم. بیانیه‌های كه از منطق و توجیهات منسجمی هم برخوردار نیستند.
به نظر من بهترین داستان طنز كتاب، همان داستانی است كه عنوان روی جلد كتاب را هم به خودش اختصاص داده. داستانی كه از مهم‌ترین خصیصهٔ طنز یعنی تضاد برخوردار است و از زن و شوهری به نام «شكلات» و «ضربت» حرف می‌زند كه به نوعی جایشان در بنیاد خانواده عوض شده یعنی شكلات خانم سركار می‌رود و پول در‌می‌آورد و آقا ضربت توی خانه می‌ماند و كهنهٔ بچه می‌شوید! نویسنده در این داستان به نوعی مردان بی‌عرضه و بی‌كار امروزی را به نقد كشیده و در مقابل زنانی را كه مثل مرد كار می‌كنند و زحمت می‌كشند؛ تحسین كرده است. تازه انتقاد نویسنده از مردان به همین جا ختم نمی‌شود بلكه در ادامهٔ داستان خود، رفتار و منش زنانهٔ بعضی از مردان را نیز با استفاده از ویژگی بزرگنمایی، به سخره می‌گیرد: «ضربت از خوشحالی جستی زد. زنش قول داده بود؛ برایش یك گردنبد و یك دستبند طلا بخرد. شكلات دوست نداشت؛‌ ناخن‌های شوهرش بلند باشد اما در مقابل خرید گردنبد و دستنبد طلا سر تعظیم فرود ‌آورده بود. ضربت مردهای زیادی را نشانش داده بود كه گردنبد به گردن و دستنبد به دست در كوچه و خیبابان قدم می‌زدند. وی شادمان از برآورده شدن آرزویش خود را به آینه رساند. با آن پاهای كوتاه، شلوار جین پت و پهن و دماغ عقابی خود را با گردنبد و دستبند مجسم می‌كرد. چه ماه می‌شد!‌ـ‌ص 70ـ» از دیگر نكات مثبت قلم نویسندهٔ كتاب پاورچین، كشش و جذابیتی است كه در بیش‌تر داستان‌های او با مخاطب همراه می‌شود. كششی كه مخاطب را به خواندن ادامهٔ داستان‌ها تشویق و او را با تك‌تك شخصیت‌های داستان درگیر می‌كند. داستان «سفر ایام نوروزی‌ با وراث» شاهد مثال خوبی برای این ادعاست. داستان مردی كه با اهل و عیال راهی یك سفر نوروزی می‌شود اما پیشاپیش به خاطر خرج و مخارج زیاد سفر از نظر روحی به هم می‌ریزد و حتی سر صد تا تك تومان با یك مسافر‌كش بیچاره گلاویز می‌شود! بزرگترین مشكلی كه با كتاب داشتم اما نام‌های عجیب و غریب و در عین حال بی‌مزهٔ شخصیت‌های داستان بود. نام‌هایی كه به نظر می‌رسد نویسنده برای نمك‌دار شدن داستان‌هایش از آن‌ها استفاده كرده اما با توجه به اینكه همهٔ داستان‌های كتاب از موضوعات رئال برخوردارند؛ حسابی توی ذوق می‌زند. نام‌هایی مثل: «صندوق»، «نمانده»، «بازمانده» و «بمانده» كه حتی اگر به درد شخصیت‌های داستان‌های فانتزی بخورند؛ مناسب داستان‌های این مجموعه نیستند. با این همه به گمانم در قحطی انتشار مجموعه داستان‌های طنز، پاورچین جرقه‌ای است كه می‌تواند سوزن بزرگی به طنزپردازان ژورنالیست بزند تا آنها نیز برای دوام بیش‌تر آثار خودشان هم كه شده، به طنز در قالب داستان نیز روی بیاورند.



__________________
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها