بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد > تاپیکهای سریالی > تالارهای آزاد

تالارهای آزاد در این تالار پستهایی که شمارش نمیشوند ارسال میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #2091  
قدیمی 07-12-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Cool سلاااااااااااااام

سلاااااااااااااااام.. چقد دلم براتون تنگ نشده بود ..
بچه ها امروز شمال بارونی
و دوست داشتنی بود ... خیلی ....
وای اینقده خنکه ه ه ه ه ه ه ه ه .. من عاچق ولایتمونم م م م م م م م م م م
منو از اینجا جدا کنن دق می کنـــــــــــــم ...


نقل قول:
نوشته اصلی توسط Mina110 نمایش پست ها
ولی من دلم میخواد امسال هر چی زودتر تموم بشه...
چقد به این جمله فک کردم , من هم همینو می خوام آیا ؟!

نقل قول:
نوشته اصلی توسط Mina110 نمایش پست ها
غزل بانــــــــــــــــــــــــو هم که حتما رفته نیمه شب شعر
اهوم ! چرا می خندی .. با دوستام گاهی تا خود صبح درمورد شعرامون حرف میزنیم
گاهی چت گاهی تلفنی ...

نقل قول:
نوشته اصلی توسط SHeRvin نمایش پست ها

همگی خوبید؟
اهوم ..

نقل قول:
نوشته اصلی توسط Mina110 نمایش پست ها
غزل اینجا بیاد من کشتمش
همینجا صادقانه اعتراف می کنم , من ... من .... من غزل نیستم ! روح غزلم ...

نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهدی نمایش پست ها
دیدم بدون عینک دودی نمیشد بیایی تو این تاپیک از بس نورانی شده بگو
من که هنوز نیومده بودم اینجا فقط چنتا قدم نزدیک شده بودم ..
واقعا بخاطر من چشاتون اذیت شد ؟
معذرت می خوام

نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهدی نمایش پست ها
من موندم مینا خانوم و شکوفه خانوم همیشه بهم پاس میدن ی بحث شروع کنند ولی آخرش هم هیچکدوم بحث رو شروع نکردند
مگه بدون منم می تونن بحث کنن ؟ یه حرفا می زنیا

نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهدی نمایش پست ها
مثلا چرا میگن زنبور نمیگن مرد بور؟
زن + بور
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهدی نمایش پست ها
روزها به تندی میگذرن و خاطرات میمونن ولی معمولا خاطرات تلخ بیشتر به ذهن میمونه تا خاطرات شیرین
من که جفتشون خوب یادمه.. خاطره هامو از سه سالگی یادم می آید ...
هرچند گاهی مبهم ..
هوووووووووم .. واسه من تلخاش الان خیلی شیرینه ...

بچگیام خیلیییییییی سختی کشیدم.. خیلی خیلی زیاد ولی الان برام خیلی شیرینه .. اینقد رفاه نبود !
روزایی که خیلییییییی کوچولو بودیم بابا هر غروب پنج شنبه منو خواهرمو سوار دوچرخه ش می کرد می برد پارک
اه اه مانی (خواهرم) اینقد لوس بود همیشه جلو می نشست !
بابا گاهی پول بستنی هم توی جیبش نبود ولی بازم میبردمون و ما با اینکه خیلیییی کوچولو بودیم چقد می فهمیدیم , که هیچی ازش نمی خواستیم ...
هوووووووووووم یادش بخیر ... چقد الان که بش فک می کنم , دوست داشتنی اند اون روزها ...

نقل قول:
نوشته اصلی توسط Mina110 نمایش پست ها
غزل خانوم هم کم پیدا شده دعوت مینا خانوم 110 هم جالبه
از علاقشه خوب ! بچه م اینقد دوسم داره , نمیدونه چجوری ابراز کنه ....


__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از GhaZaL.Mr به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2092  
قدیمی 07-12-2011
هـلن هـلن آنلاین نیست.
عضو ثبت نام کرده
 
تاریخ عضویت: Jul 2011
نوشته ها: 0
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام به همگی
من اولین نوشتمه
امیدوارم لحظه های خوبی با هم داشته باشیم
یه سوال دارم
نمیدونم ایجا جاشه یا نه
اما خواهشا کمک کنید

چطور میشه تالار ایجاد کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

قبلا از دوستان ممنونم
پاسخ با نقل قول
  #2093  
قدیمی 07-13-2011
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Talking

شروین جان من کم پیدام! من که همیشه هستم

فکر کنم این غزل بانو هم عضو خوبی برا این تفنگداران بشه

هلن گرامی تالار درست کردن جز اختیارات مدیر سایت است و شما میتونیذ تو تالارهای موجود (تالار مرتبط) تاپیک ایجاد کنید یا می توانید به مدیر سایت نامه بزنید و درخواست ایجاد تالار نمایید که بنا به صلاحدید ایجاد شود.


چرا ما ابرو داریم؟ چع کارایی داره؟
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !

پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از مهدی به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2094  
قدیمی 07-14-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خوبییین



اقا مهدی ، من این همه بحث خوب راه می اندازم شما کجایین


خوب دیر میاین سایت همین میشه دیگههه




چه شکلک های با مزه ی پیدا کردم
تازه ادمین اینو فیللتر کرده ببینید


..

شکوفه جان کجایی... حس نوشتنت باید تقویت کنیم



شکلک در بیارم




شروین آره خیلی زود میگذره...ولی بعضی وقتا خیلی چیزا را هم در همین زمان از دست میدی ...خیلی چیزا هم یاد میگیری ..
شروین اومدی باید عینک جوشکاری بزارم


اینم شروین هست در حال اومدن به قهوه خونه داره زنگ میزنه که چشمامون نسوزه



اینم واسه بچه هایی که میان تنکس یه جورایی میزارن


غزل من بلتم ابراز احساسات کنم ..یه عکس دو نفره از من و غزل



ترنم بیا اینجا ادامه بحث داشته باشیم ..شاید بعضی جمله های کلیدی کتاب اینجا نوشتم ...برای ترنم هست



اینم واسه اقا مهدی (drared) که بزاره تو امضاش



بچه ها بوج بوج

__________________

پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از GolBarg به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2095  
قدیمی 07-14-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

راستی یادم رفت اینو بگم..اقا مهدی ما ابرو داریم تا خشکل تر بشیم بقیه شو یادم رفته

اینم یه پست اسپم..............

آخ جوووووووووون

__________________

پاسخ با نقل قول
  #2096  
قدیمی 07-14-2011
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام
خوشمان امد مینا شکلکای قشنگی بودن
اون عکس دونفره تو غزل اینقد همو فشار دادین و ابراز محبت کردین من اون پشت له و خرد شدم


^
کپی رایت از نوشته مینا
=====================
مینا متاسفانه بلت نیستم بحثی شروع کنم اما همین که چیزی بگی حتما همکاری میکنم باهات

اما یه سوال تو اون پست حرف از خلاص شدن از دست میخا بود اما چه طوری فقط فقط کلی گویی بود که تلاش خودمون از این حرفا
اما چطوری ؟؟؟؟؟؟
بعد مینا یه سوال دیگه احساس دمیان در مورد داستان نوشته یا مثلا فکرای دمیان و ؟؟

=============
دو جا رفتم کتاب و نداشت

فعلا بای کسیم نیست
__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
  #2097  
قدیمی 07-14-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهدی نمایش پست ها
فکر کنم این غزل بانو هم عضو خوبی برا این تفنگداران بشه
منو میگه هااااااااااااااااااااااااااااا

نقل قول:
نوشته اصلی توسط Mina110 نمایش پست ها

غزل من بلتم ابراز احساسات کنم ..یه عکس دو نفره از من و غزل



مینا وایسا اون ورتر خوب ! همش که تو توو عکسی

دیروز دختردایی م به دنیا اومد

الان داریم میریم ملاخات اونو مامانیــــــــــــــــــــــــ ـــش

آها دیروز توو عصر شعر یچی هم فهمیدم!!
یکی از بچه های انجمن ادبی دانشگاه که همیشه می رفتم وبلاگش و با اسم مستعار ساحل شعر می ذاشت ,
دیروز فهمیدم پسره ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
همیشه پیش خودم فک می کردم این کدوم یک از دختراس ؟ چه باسلیقه س .. وبلاگش چه نازه
وااااااااااااایییییییییی هنوزم باورم نمیشه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
دیروز کلا یه روز خاص بود برام
شال آبی مو که خیلی دوسش دارم سرم گذاشته بودم و با این که دلم گرفته بود
می گفتم وای من چقد حالم خوبه امروز

--------------------------------
انگاری منو ترنم همزمان پست گذاشتیم , من تازه پستشو دیدم
ترنم برا عکس غصه نخور. مینارو می زنم کنار فخط خودم فخط خودت ! (آدم فروشی توی شب روشن
)
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.

ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 07-15-2011 در ساعت 01:53 AM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از GhaZaL.Mr به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2098  
قدیمی 07-14-2011
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام، سلام و بازم سلام
وای اگه ما مینا رو نداشتیم چی؟؟؟؟؟
مینا خیلی شکلکای خشملی گذاشتیاااااا کلی حال وکردم
الهی که تو چقدر مهربونی

........

غزل هم که جای خودش رو خیلی زود تو دل همه باز کرده و تازشم رنگی هم شده خیلی خوش بحالش شده
راستی دختر عمه شدنت مبارک

.............

به به ترنم خانم مهربون و سرحال هم که هست

.............

از دست مهدی با این بحثش اونم از نوع خنده دار
ابرو؟؟؟؟؟؟
دقیقا" با نظر مینا موافقم برای زیبایی ابرو داریم اگه میخوای به جوابم مطمئن بشی به اونایی که ابرو ندارن یه نیگا بنداز در ضمن اخه اینم شد بحث؟؟؟؟؟؟

یاد قدیما بخیر که چه بحثی راه مینداختیم و سه تفنگ دار بودیم و جفت(رزی) داشتیم هی روزگار چه دلم گرفت دارم این حرفا رو میزنم یعنی بازم مثل قبلنا میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟
نه این که الان بد باشه هاااا ولی کاش بهترتر بشه و حوصله ها هم بیشتر تر تر بشه و درسا کمتر بشه و همه عروس و داماد بشن و خلاصه ایام به کام همه باشه
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از shokofe به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2099  
قدیمی 07-14-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلااااااممم از کلاس تازه اومدم با اینکه خیلی خسته م ولی پست های شما منو به هیجان آورد

ترنم گاهی اوقات که پست میدی چند باری باید بخونم تا متوجه بشم چی میگی : دی شونسد طا

اول اینکه خوب در مورد اینکه داستان کلی گفته بود..اره خوب میگم داستان های کوتاهی هستن که خودمون میتونیم با زندگیمون بسنجیم و ارزیابی کنیم..مثلا خودت چه وقت هایی میگی نه من نمی تونم..نه این کار انجام بشو نیست..من نمی تونم از احساساتم بهش بگم...وخیلی چیز های دیگه

ولی هر داستانی که میخواد شروع بشه با یک مشکل دیمان اغاز میشه
مثلا همین داستان در ابتداش دمیان میگه نه من نمی تونم حرفامو بهش بزنم
خوب دمیان ترس داره..ترس بهش اجازه صحبت کردن نمیده..چند بار شده با اون فرد صحبت کرده و موفق نبوده و دیگه باور کرده هیچوقت نمیتونه از احساساتش بگه ...

بطور دقیق متوجه منظور این سوالت نشدم
نقل قول:
بعد مینا یه سوال دیگه احساس دمیان در مورد داستان نوشته یا مثلا فکرای دمیان و ؟؟
ترنم به غزل هم گفتم...توی شهرستان ها این کتاب فعلا موجود نیست..تازه به بازار اومده..واسه نشر آراسته هست ..و فعلا بصورت اینترنتی هم نمیشه خرید کرد...تنها اینکه از تهران کسی خرید کنه..فکر کنم تو انقلاب هم نباشه و خیابان سهروردی باشه....در اولین فرصت اگه دیدم بصورت اینترنتی خرید شو گذاشتن خبرتون میکنم یا اگر شخصی در تهران دارین واستون کتاب تهیه کند.

غزل تبریک میگم

بیا بعدا بگو اسم دختر دایی تو چی گذاشتن

شکوفه جان ...مرسی...
اصن این کره کوچولو با وجود من داره می چرخه ..به به ....چه دخمل نازی

نگران نباش..همه چیز به دست خودت هست ...هیچکس به اندازه ی خودت نمیتونه بهت کمک کنه میدونم خیلی سخته..من بعضی وقتا حس میکنم دیگه بیشتر از این نمی تونم..ولی این طور نیست....
همون میخی هست که سالها بهش نگاه کردیم و ازش ترسیدم ..
و یک بار هم از جای خودمون بلند نشدیم ببینیم که میشه ازش رها بشیم یا نه؟
البته در کنار این تلاش های ما حتما نیاز به همراه های صمیمی داریم

اقا مهدی ابرو فواید دیگه ی هم داره یادم رفته نمره م چند میشه 18؟
__________________

پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از GolBarg به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2100  
قدیمی 07-15-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدای مهربون بخاطر فرشته کوچولویی که دیروز بهمون هدیه دادی یه عالمه ایییییییییییی مچکرم

وای مینا رفتم دیدمش .. چخد ناز بووووووووووووووووود
اسم دایجون و لیلا جون رو سرهم کردم شد "سارا" .. گفتم اسمشو بذار سارا
ولی دایجون گف اسمشو گذاشته تینا ....

وایییییییییییی
تینا کوچولو خیلی دوست دارم
فرشته کوچولو خوش اومدی ... تولدت مبارک .....

[IMG]http://*****************/images/7rycn4rhs7zky79yirf7.jpg[/IMG]
وختی یه عالمه ای گلیه کرد بخلش کردم .. باورم نمیشه توو بخلم آروم گرف ...
وایییییییییییی چخد خودم آروم شدم وقتی بخلش کردم .................

مادر شدن چه حس لطیف و دوست داشتنی می تونه باشه ........................

چه مامانی بشم م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م مـــــــــــــن

__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.

ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 07-15-2011 در ساعت 01:46 AM
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 10 نفر (0 عضو و 10 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:42 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها