|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| تاپیکهای سریالی در این بخش تاپیکهایی قرار خواهند گرفت که پست های آن شمارش نمیشود . و تاپییک هایی مانند "یک آرزوی خیر برای نفر بعدیت بکن" و ... قرار میگیرد. |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#2141
11-29-2009
|
||||
|
||||
من كركس وفسنجون و پيف و پاف رو دوست دارم
 اصغر_جاكوب_آرياناجاكوب اهل كجايي؟
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#2142
11-29-2009
|
||||
|
||||
|
نقل قول:
اصغر و اکبر و جاکوب و هوشنگ و اریانا با هم الویه با نوشابه میخورن گشنیز پاراگوئه تفنگ پلاستیکی
__________________
and the roads becomes my bride
|
|
#2143
11-29-2009
|
||||
|
||||
|
نقل قول:
 گشنيز و پاراگوئه وتفنگ پلاستيكي هيچ ربطي بهم ندارند... فرانسه_ايران_كاپلو
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
|
|
#2144
11-29-2009
|
||||
|
||||
|
کاپلو قرار نیست به ایران و فرانسه سفر کنه.
عشق فوتبال چمن
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست 
|
|
#2145
11-30-2009
|
||||
|
||||
|
عشقش فوتبال روی چمنه
سبک ساده زیبا
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#2146
11-30-2009
|
||||
|
||||
|
او دارای یه چهره ساده و زیبا و خیلی سبک وزن بود.
کیف دفتر زیپ
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|
|
#2147
11-30-2009
|
||||
|
||||
|
دفترم توی کیفم مونده بود وقتی اقا معلم(یادش به خیر) گفت مسقتو ببینم گفتم زیپ کیفم خراب شده...
 کالباس گرگ قلیون
__________________
and the roads becomes my bride
|
|
#2148
11-30-2009
|
||||
|
||||
|
دفترو گذاشت تو کیف و زیپشو کشید
سردفتر منشی رئیس
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#2149
11-30-2009
|
||||
|
||||
|
من رییسی دیدم که هم منشی بود و هم سر دفتر
مهدکودک آن مرد نگران
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 11 نفر (0 عضو و 11 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 04:28 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.