وقتي واقعيت ها , آدم را فريب بدهند چه کار مي شود کرد ؟
روزگاريست که حقيقت هم لباسي از دروغ بر تن کرده است
و راست راست توي خيابان راه مي رود
عشق نشسته است کنار خيابان , کلاهي کشيده بر سر و دارد گدايي مي کند
و مرگ , در قالب دخترکي زيبا , گلهاي رز زرد مي فروشد