بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)

[ساقي]

داده فلک عنان ارادت به دست تو
یعنی که مرکبم به مراد خودم بران

[deltang]

نفس برآمد و کام از تو بر نمی​آید

فغان که بخت من از خواب در نمی​آید

[ساقي]

در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما

[deltang]

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

[ساقي]

دل سراپرده محبت اوست

دیده آیینه دار طلعت اوست

[deltang]

تاب بنفشه می​دهد طره مشک سای تو

پرده غنچه می​درد خنده دلگشای تو

[ساقي]

وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست

[deltang]

تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار

که توسنی چو فلک رام تازیانه توست

[ساقي]

تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل
لایق بندگی خواجه جلال الدینی

[deltang]

یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست

جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست