بیوگرافی شیطان...مصاحبه ای با شیطان ... خیلی جالبه!!!
مصاحبه اي با شيطان
روزي كه شيطان تلفني تماس گرفت و بي مقدمه گفت: "حاضرم رؤياي تو را تبديل به واقعيت كنم"، به ناگاه شوكه شدم! باورم نمي شد! تنم خيس عرق شده بود! وحشت و ترس سرا پاي وجودم را فرا گرفته بود! به هر زحمتي كه بود خودم را جمع كردم و بالاخره قراري براي مصاحبه گذاشتم.
روز مصاحبه:
جناب شيطان با دو ساعت تاخير حاضر شد. وقتي هم كه رسيد عذرخواهي كرد و گفت:
مأموريت خطيري پيش اومد كه از دوستان ساخته نبود و مي بايست خودم انجام مي دادم.
پيش از انجام مصاحبه گفتم:
با چه تضميني باور كنم كه در جريان مصاحبه بر مبناي صداقت در گفتار سخن خواهي گفت؟
خنديد و گفت: دليلي ندارد دروغ بگويم. چون من به حربه اي مجهزم كه اگر پرده از تمام اسرار من برداشته شود باز هم مي توانم به خواسته هاي خود دست يابم.
گفتم: چه حربه اي؟
جواب داد: غفلت؛ انسانها را به خواب نوشين غفلت مي برم و آن وقت نقشه هايم را عملي مي كنم.
سوگند ياد مي كنم كه تا انتقامم را باز نستانم شما آدميان را لحظه اي آسوده نخواهم گذاشت، پيوسته بر سر راهتان در كمين مي نشينم و راهزن راهتان مي شوم. اكنون ببينيد چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست.
متن مصاحبه:
عبدالله: خودتان را معرفي كنيد.
شيطان: فردي هستم از طايفه جن. مسمي به اسم خاص "ابليس" و مشهور به اسم عام "شيطان"؛ البته اسامي و اوصاف ديگري هم دارم كه چندان معروف نيستند نظير وسواس، خنّاس، عزازيل، عفريت، شيصبان، حارث، مارد، غوي، رجيم، ابو مره، ابولبين، مذموم، مريد و…(1)
عبدالله: پيشه و شغل شما چيست؟
شيطان: مشاغل فراواني دارم؛ گاهي مسافر كشم؛ سر دو راهي حق و باطل مي ايستم و مسافران را در جاده گمراهي در بست به سفر جهنم مي برم. گاهي كشاورزم و بذر كينه و نفاق را در زمين دلها مي افشانم. گاهي نقاشم؛ رنگ بطلان به چهره حقيقت مي زنم و جامه كژي برقامت راستي مي پوشانم. گاهي هم خلبانم؛ با بالهاي وسوسه و القاء آنقدر بر فراز قلب آدمي چرخ مي زنم تا باند مناسب براي فرود بيابم.(2)
عبدالله: دشمني ديرينه ات با آدمي زاد از كجا سرچشمه مي گيرد؟
شيطان: ماجرا از آن روزي شروع شد كه صحنه آراي خلقت، دست به كار آفرينش آدم شد.(3) ملائك نه از روي اعتراض كه از روي كنجكاوي گفتند: اين موجود خاكي كه مي آفريني بر روي زمين فسادها خواهد انگيخت و خونهاي بسيارخواهد ريخت.اگر قصد تو طاعت بردن است كه ما در فرمانبري مطاعيم. واگر مقصود تو تسبيح و تقديس است كه ما پيوسته در اين كاريم.(4)
با ما بگوحكمت اين كار در چيست؟ او در جواب فرمود:
در اين كار رازهاييست سر به مهر؛ من آنچه را كه در خشت خام مي بينم شما در آينه هم نخواهيد ديد.(5)
اينچنين بود كه خالق به واسطه اين مخلوق نوپاي دو پا به خود باليد و بر ما فخر فروخت؛ آنگاه فرمانمان داد كه: "در مقابل اين مخلوق خاكي به خاك سجده فرو افتيد!"
تمامي فرشتگان بي درنگ برآدم سجده بردند.
اين فرمان اما بر من بسيار گران آمد؛ چه آنكه من سوابقي درخشان داشتم، تنها 6000هزار سال(6)(با حساب شما البته صد و نه ميليارد و پانصد ميليون سال دنيا(7))، خالصانه خداي را در آسمانها دوشادوش فرشتگان پرستيده بودم، آنقدر مستغرق در عبادت بودم كه فرشتگان گمان مي كردند كه من نيز چون آنها فرشته ام، من نتوانستم بار اين خفت را به دوش كشم. هر چه باشد آفرينش من از آتش بود وخلقت او از خاك، برتري من بر او چون آفتاب روز، روشن بود، من كجا مي توانستم بر انساني خاكزاد سجده برم.
آري، آن روز گستاخانه در برابر خالق ايستادم و متكبرانه از اين فرمان سر باز زدم.
اين شد كه از درگاه ربوبي اش رانده شدم. از آن زمان به بعد كينه آدم را سخت به دل گرفتم و هر روز آتش اين كينه در دلم شعله ورتر مي شود.
عبدالله: اين عبادتهاي خالصانه كه گفتي چگونه ترا از اين تكبرورزي بازنداشت؟
شيطان: من به زعم خود از روي خلوص خداي را مي پرستيدم حال اينكه از ابتدا شائبه شرك و نفاق در خداپرستي ام راه داشت و اين امتحان، شرك و نفاقم را آفتابي كرد.
عبدالله: با چه شيوه و شگردي انسانها را به دام مي افكني؟
شيطان: با روش منحصر به فرد " گام به گام". (8) من به طور معمول كارم را در چند مرحله انجام مي دهم؛ نخست از طريق وسوسه هاي تحريك آميزخود، افكاري پليد را بر قلب انسان القا مي كنم، آنگاه آن انديشه زشت را نيك جلوه مي دهم، سپس در مرحله عمل با تزيينات گوناگون، اشتياق فرد را براي ارتكاب گناه برمي انگيزم.
اين را هم اضافه مي كنم كه در مقام روش اساساً با حصر گرايي مخالفم؛ بر اين باورم كه هميشه نمي توان با روشي واحد به صيد شكار رفت. وسوسه، تزيين و حتي تسويل، شايد براي اغلب انسانها سودمند افتد، اما حريم دفاعي برخي انسانها گاهي نفوذ ناپذير است؛ اينجاست كه ناگزيرم به حربه هاي ديگري چون وحي، نسيان و ايجاد فراموشي متوسل شوم.(9) البته هنرمنديهاي ديگري هم دارم؛ مثلا در هيئت و قالب اجسام، تمثل و تجسم مي يابم و از اين رهگذر، ابناي آدم را به سراشيبي سقوط در پرتگاه تباهي و عصيان، سوق، كه چه عرض كنم، هل مي دهم.(10)
عبدالله: بزرگترين آرزوي شيطان چيست؟
شيطان: گفتن ندارد اما اغواي تمامي آدمييان در همه ادوار و اعصار تنها آرزوييست كه در سر مي پرورانم.
عجبا! من فقط شما را سوي گناه خواندم؛ شما اما به سوي گناه دويديد، اگرطعم گناه در ذائقه شما شيرين افتاد ديگر چرا مرا مقصر و مسوول اين تباهي و گمراهي مي انگاريد؟
عبدالله: كدام عمل انسانها بيش از همه تو را خشمگين مي كند؟
شيطان: هر چند خوش ندارم از ابرازش اما برخي انسانها برحسب عادت، با سجده هاي طولاني، مدام مرا آزار مي دهند و بيني مرا به خاك مذلت مي مالند.
عبدالله: كدام عملشان تو را بيشتر خوشحال مي كند؟
شيطان: براي من بسي مسرت بخش است اينكه آدمي پشت سر هم گناه كند و توبه را مدام به تاخير بياندازد.
عبدالله: عجيبترين عمل انسانها كدام است؟
شيطان: برسر سفره گناه مي نشينند و از هر گناهي لقمه اي بر مي گيرند، آنگاه معترضانه برمن خشم مي آورند كه سفره گناه را تو گستردي.
عجبا! من فقط شما را سوي گناه خواندم؛ شما اما به سوي گناه دويديد، اگر طعم گناه در ذائقه شما شيرين افتاد ديگر چرا مرا مقصر و مسوول اين تباهي و گمراهي مي انگاريد؟!(11)
عبدالله: شايد انسانها پر بيراهه نمي روند كه تو را مقصر مي دانند؟
شيطان: چنين نيست. رسالت اغواگري را خداوند خود بر دوش من نهاده است؛ پست تبهكاري و اضلال از ناحيه خداوند به من اعطا شده است. او خود فرموده كه هر كه را از فرزندان آدم مي توانم بلغزانم؛ با سواره نظام و پياده نظام بر آنها بتازم؛ در ثروت و فرزند شريكشان گردم والبته من جز فريب و دروغ نويدشان نخواهم داد.(12)
عبدالله: چه اموري زمينه هاي نفوذ تو را بيش از پيش فراهم مي كنند؟
شيطان: زمينه هاي نفوذ من البته بي شمارند اما نقطه ضعفها، حساسيت ها، حقارت ها، حسادت ها، رقابت ها، محروميت ها، عقده ها، شهرت طلبي ها، شهوتراني ها، افزون خواهي ها و... مناسبترين زمينه هايي(بخوانيد زمين هايي) هستند كه درخت دشمني و بستر نفوذ مرا بارور مي كنند.
عبدالله: اگر اجازه بفرماييد سوال را قدري خصوصي تر كنيم. شما آيا ازدواج هم كرده ايد؟
شيطان: آري، من در اوان جواني با دختري به نام"لهبا" فرزند"روحا" از طائفه جن ازدواج كردم.(13)
عبدالله: اين ازدواج ثمره اي هم داشت؟
شيطان: البته كه داشت. حاصل اين ازدواج فرزندان بي شماري بودند كه در وجود آمدند.(14)
عبدالله: سرنوشت آنها چه شد؟
شيطان: در زمانهاي كهن پيش از خلقت انسانها، ميان طوايفي از جن و نسناس(طايفه اي به جاي انسانهاي فعلي) جنگ و خونريزي بالا گرفت و خداوند فرشتگان را فرمود كه به زمين هبوط كنند، آنها هر دو طائفه از جمله فرزندان مرا به هلاكت رساندند و من از آنجا كه خداپرست بودم از اين معركه جان سالم به در بردم.(15) آنگاه فرشتگان مرا به آسمان بردند و من در كنار ايشان، خداي را به جد مي پرستيدم تا اينكه سخن از خلقت و خلافت آدم به ميان آمد و در پي نافرماني ام از آن جمع رانده شدم.
عبدالله: آيا در ميان طائفه خود هواخواه و طرفدار هم داري؟
شيطان: نه تنها در ميان قبيله خود كه در ميان انسانها نيز.
عبدالله: متوجه منظور شما نشدم يعني مي فرماييد انسانها هم به سوي تو دست دوستي دراز مي كنند؟
شيطان: تعجب كرديد؟! آري! عده اي هستند كه مرا ارباب و سرپرست خود مي انگارند، كارگزاران وخدمتگزاراني وفادار كه اهداف شوم و توطئه هاي پليد مرا به خوبي جامه عمل مي پوشانند.(16)
برسر سفره گناه مي نشينند و از هر گناهي لقمه اي بر مي گيرند، آنگاه معترضانه برمن خشم مي آورند كه سفره گناه را تو گستردي.
عبدالله: قلمرو فعاليتهاي شما تا چه اندازه مي تواند باشد؟
شيطان:امور تكويني از قلمرو نفوذ و سلطه من بيرون است؛ تنها در حوزه امور تشريعي مجال جولان دارم، يعني اعمالي كه بشر از روي اختيار و تكليف ملزم به انجام آنهاست؛ چه مي گويم؛ بايد اعتراف كنم كه در حوزه تشريع نيزدست من بسته است چرا كه فعاليتم منحصر به انديشه و روان(و نه جسم) آدمي است؛ آن هم در حدود دعوت واجابت؛ همين وبس.
عبدالله: حرف آخر؟
شيطان(در حاليكه چهره اش از شدت خشم برافروخته بود): سوگند ياد مي كنم كه تا انتقامم را باز نستانم شما آدميان را لحظه اي آسوده نخواهم گذاشت، پيوسته بر سر راهتان در كمين مي نشينم و راهزن راهتان مي شوم. اكنون ببينيد چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست.(17)
تهيه و تنظيم: ابوالقاسم شكوري، كارشناس دين و انديشه
پي نوشت ها:
1- صالحي حاجي آبادي، نعمت الله، شيطان در كمينگاه
2- در سوره اعراف آيه 201 مي خوانيم: "ان الذين اتقوا اذا مسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذا هم مبصرون" ترجمه: هنگامي كه اهل تقوي دچار وسوسه هاي شيطان مي شوند به ياد خدا مي افتند و ناگهان بينا مي گردند. طائف يعني طواف كننده؛ گويا شيطان همچون طواف كنندهاى پيرامون فكر و روح انسان پيوسته گردش مىكند تا راهى براى نفوذ بيابد؛ وياد خدا اكسيري است كه ابرهاي تيره و تار وسوسه ها ي شيطان را كنار مي زند.
3- بقره/30
4- پيشين
5- پيشين
6- نهج البلاغه، خطبه 192، حضرت در اين خطبه كه به خطبه "قاصعه" مشهور است مي فرمايند: شيطان 6000 سال خدا را عبادت كرد كه معلوم نيست از سالهاي دنيوي است يا اخروي.
7- از نظر قرآن، هر روز آخرت به اندازه پنجاه هزار سال دنياست(معارج/3) بنابراين چنانچه سالهاي عبادت شيطان اخروي باشد از حاصل ضرب اين دو، عدد ياد شده به دست مي آيد.
8- نور/21
9- انعام/121 ونيز بنگريد : كهف/63
10- در تفسير آيه 48 از سوره انفال برخي از مفسران قائلند به اينكه شيطان درقادر است درقالب اجسام نيز تمثل يابد؛ ر.ك: مطهري، مرتضي، آشنايي با قرآن3، صص 109-108
11- ابراهيم/22
12- اسراء/24
13- تفسير برهان جلد 2 ذيل آيات سوره حجر در داستان خلقت آدم .
14- پيشين
15- پيشين
16- نحل/100ونيزناس/5
17- اعراف/16
بيوگرافي شيطان
شيطان، نخستين كسى بود كه بعضى كارها را مرتكب شد و پيش از او كسى آنها را انجام نداده
بود. و آنها از اين قرارند
:
- اولين كسى كه قياس نمود و خود را از حضرت آدم عليه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاك در حالى كه آتش از خاك بالاتر است .(1)
- اولين كسى كه در پيشگاه با عظمت الهى تكبر نمود و به دستور خالق خود عمل نكرد.(2)
- اولين كسى كه كه معصيت و نافرمانى خدا را كرد و آشكارا با او مخالفت نمود.(3)
- اولين كسى كه به دروغ گفت : خدا گفته از اين درخت نخوريد، چون درخت جاويد است و اگر كسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شريك مى شود.(4)
- اولين كسى كه كه قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصيحت مى كنم .(5)
شيطان اولين كسى است كه صورت هاى مجسمه و بت را ساخت
- اولين كسى كه نماز خواند و يك ركعت آن چهار هزار سال طول كشيد.(6)
- اولين كسى كه كه غنا و آواز خواند، همان زمانى كه آدم عليه السلام از درخت نهى شده خورد.(7)
- اولين كسى كه نوحه خواند و گريست ؛ چون او را به زمين فرستادند، به ياد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گريه كرد.
- اولين كسى كه لواط كرد آنگاه كه به ميان قوم لوط آمد.(8)
- اولين كسى كه دستور ساختن منجنيق را داد تا حضرت ابراهيم عليه السلام را با آن در آتش اندازند.
- اولين كسى كه دستور ساختن نوره را در زمان حضرت سليمان داد، براى اين كه موهاى اضافى پاى بلقيس پادشاه سبا را از بين ببرند.(8)
- اولين كسى كه دستور ساختن شيشه را داد تا حضرت سليمان عليه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقيس را آزمايش كند.(9)
- اولين كسى كه عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد!
- اولين كسى كه به خداى خود اعتراض كرد.(10)
- اولين كسى كه شبيه شدن به ديگران را مطرح و مردم را به آن تشويق كرد.(11)
- اولين كسى كه كه سحر و جادو كرد و آن دو را به مردم ياد داد.(12)
- اولين كسى كه براى زيبايى ، زلف گذاشت .(13)
اولين كسى كه شبيه شدن به ديگران را مطرح و مردم را به آن تشويق كرد.
- اولين كسى كه نقاشى كرد و چهره كشيد.(14)
- اولين كسى كه آتش حسدش شعله ور شد.(15)
- اولين كسى كه به ناحق مخاصمه و جدال كرد.
- اولين كسى كه خداى تعالى به او لعنت نمود( و از ناراحتى فرياد كشيد.(16)
- اولين كسى كه به خدا كفر ورزيد.(17)
- اولين كسى كه گريه دروغى نمود.(18)
- اولين كسى كه عبادت و خلقت خود را ستود.
- اولين كسى كه صورت هاى مجسمه و بت را ساخت .(19)