استفاده سياسي غرب از دالايي لاما ظاهرا هنوز به پايان نرسيده است! - سکوت مسکو و پکن تا به به کي؟
مرکل و دالايي لاما
آنگلا مركل صدراعظم راستگراي آلمان كه با شكست در انتخابات محلي آثار ضعف در دولت او ـ گرچه ائتلافي ـ ظاهر شده است گفته بود كه در مراسم گشايش بازي هاي المپيك پكن شركت نخواهد كرد. وي اخيرا با «دالايي لاماي هميشه در تبعيد» ملاقات كرده بود. رسانه ها عدم شركت «مركل» در مراسم گشايش بازي هاي المپيك را به تظاهرات گروهي از تبتي ها ارتباط داده و تلويحا آن را واكنش رئيس دولت آلمان نسبت به اين رويداد خوانده بودند. وزير امورخارجه آلمان 28 مارس 2008 ظاهرا براي عادي جلوه دادن قضيه و كاهش خشم چينيان گفته بود كه شركت او و صدراعظم در روز گشايش بازي ها كه براي هشتم اوت 2008 برنامه ريزي شده بود ارتباط به تظاهرات تبتي ها ندارد.
غرب دهها سال است كه از دالايي لامای چهاردهم (متولد ششم ژوئیه 1935) به عنوان يك حربه تبليغاتي برضد چين و تغيير نظر جهانيان نسبت به اين كشور كه با شتابي تند به قله ابرقدرتي جهان نزديك شده است استفاده كرده اند. اين بار اين سياسي كارها، از همان زمان كه قرار شد مسابقه هاي جهاني (المپيك) براي نخستين بار در طول تاريخ این بازی ها در پكن برگذار شود، قابل پيش بيني بود. نخست موضوع مواد غذايي، سپس آلودگي هوا، آنگاه مهر لاستيكي بودن كنگره خلق و ... را پيش كشيدند تا نوبت به استفاده از دالايي لاما رسید که از 1959 که به هند فرارکرد خودرا یک تبعیدی می داند. مقامات دولتهای جناح غرب در سال 2008 با استفاده از فرصتی که تظاهرات گروهي معين از تبتي ها برایشان فراهم آورده بود يكي پس از ديگري به ملاقات با دالايي لاما شتافتند و .... در سابق، در دهه هاي 1950 و تا نيمه دهه 1960 و آن زمان كه چين دچار ضعف رسانه اي بود موضوع سيلها، توفانها، فرارها و امراض را علم مي كردند و از دولت هاي دوست مي خواستند تا اين اخبار را در رسانه هايشان بزرگ كنند كه مردمشان از توجه به چين و نظام آن دلسرد شوند و يكي از كشورهايي كه اين نوع خبرها به آن قالب مي شد وطن ما بود. غرب در مارس سال 1980 همين سوء استفاده از المپيك را (كه بايد مسالمت آميز و خارج از سياست ها و گرو كشي ها باشد) در مورد شوروي كرد و با علم كردن موضوع ورود نيروهاي شوروي به افغانستان (كه به خواست دولت كابل صورت گرفته بود) المپيك مسكو را تحريم كرد.
شوروي چند سال بعد از افغانستان خارج شد و غرب اينك به همان صورت جايش را گرفته و افغانها كشتار مي شوند و امنيت آن زمان را هم ندارند. تعجب در اين است كه اين بار مسكو و پکن دست روي دست گذارده و در برابر آنچه را که در افغانستان می گذرد ساكت نشسته اند. «تاریخ» فردا سئوال خواهد کرد که چرا پشتونهای دو طرف خط انگلیسی «دوراند» باید این چنین مورد تجاوز قرارگیرند و خونشان ریخته شود.
در مارس 2008 بانو «پلوسي» رئيس مجلس نمايندگان آمريكا هم خواسته بود كه ازنمد پوسيده و تكراري گروهي تبتي مشخص و دالايي لاماي هميشه در تبعيد براي خود كلاهي بردوزد
استراتژي «اوباما» که در مارس 2009 اعلام شد ادامه سياست بوش در افغانستان است ـ رشوه نقدي اوباما به پاكستان ـ اظهار نظرها
اوباما در ميان وزيران دفاع و امورخارجه كابينه خود و در حال اعلام استراتژي تازه
جمعه27 مارس 2009 باراك اوباما در مراسمي كه برنامه آن از پيش اعلام شده بود و با حضور مقامات دولتي آمريكا و درحالي كه وزيران دفاع و امور خارجه كابينه اش در دو طرفش ايستاده بودند استراتژي تازه آمريكا در قبال افغانستان و پاكستان را اعلام كرد كه نشان داد در اين قسمت هم «تغيير» وعده داده شده در كمپين انتخاباتي سال 2008، رعايت نشده بود. به پیش بینس اصحاب نظر که 28 مارس 2009 انتشار یافته بود، استراتژي تازه، آمريكا را بيش از گذشته در اين بخش حساس از جهان و همسايه چين، هند، روسيه و ايران درگير خواهد كرد ـ درگيري كه عواقب آن قابل پيش بيني نيست.
ژورناليست آمريکايي بانو «ريچل مدو» همان شب در برنامه يكساعته خود در شبكه «ام اس ـ ان بي سي» شامل خبر و نظر ـ با قراردادن تصاوير متحرّك جورج دبليو بوش و اوباما در كنار هم و جملات مشابهي كه در طول زمان درقبال مبارزه با القاعده بيان كرده بودند ثابت كرد كه هر دو رئيس جمهور در قبال اين مسئله از سياست واحدي پيروي مي كنند وتغييري در اصل قضيه داده نشده است. «مدو» با تصوير متحرك (فیلم) نیز نشان داد كه «اوباما» ضمن اعلام استراتژي دولت خود در قبال مسئله القاعده (كه طرح برزينسكي لهستاني تبار و دشمن خوني شوروي سابق براي به زانو درآوردن عوامل مسكو در افغانستان در دهه 1980 باعث پيدايش ان و همچنين طالبان شد) دهها بار نام پاكستان را برزبان جاري ساخت. پخش اين نظر مصوّر يك ابتكار ژورناليستيك جالب بود.
«اوباما» 27 مارس اعلام كرد كه هدف عمده استراتژي او در افغانستان و پاكستان؛ درهم شكستن القاعده در اين دو كشور است (كاري را كه دولت جورج دبليو بوش هفت سال و پنج ماه پيش از آن آغاز كرده و به هدف نرسيده بود!). اوباما براي توجيه تصميم خود (كه ادامه همان سياست جورج بوش با شدت و گستردگي بيشتر است) و جلب حمايت آمريكاييان كه درگير زندگي روزانه خود هستند گفت كه القاعده سرگرم طرح حمله مجدد به آمريكا (!) است.
اوباما گفت كه استراتژي تازه نياز به همكاري بيشتر از جانب پاكستان و افغانستان دارد و براي جلب همكاري پاكستان، دولت آمريكا (كه دچار كسر بودجه چند تريليون دلاري است) در طول پنج سال، هر سال يك ميليارد و پانصد ميليون دلار به آن دولت كمك مستقيم خواهد كرد (بعدا برخي از مفسران بزعم خود، اين کمک را نوعي رشوه تعبير کرده بودند). اوباما از پاكستان خواست كه رفتار خودرا در مناطق شمال غربي (نواحي پشتون نشين تقريبا خود مختار كه در قرن نوزدهم، انگلستان اين پشتون ها را از بدنه اصلي جدا كرد و ضميمه هندوستان خود ساخت كه با تقسيم هندوستان در 1947 اينك وابسته به پاكستان هستند) اصلاح كند به گونه اي كه اين رفتار باعث كمك مستقيم و غير مستقيم به القاعده و حاميان آن ـ طالبان ـ نشود (رسانه هاي آمريكا قبلا اشاره به اكراه ماموران انتظامي و امنيتي پاكستان از مبارزه جدي با القاعده و طالبان كرده بودند كه در طرفين مرز مشترك فعال هستند).
«اوباما» در عين حال اشاره صريح به وجود فساد در دستگاه دولتي كابل كرد و گفت كه فساد اداري (فساد دولتي) اعتماد مردم از دولت را سلب مي كند و در اين وضعيت توجه آنان به مخالفان دولت افزايش مي يابد. اين فساد مانع از تمشيت امور در نقاط خارج از پايتخت به دست دولت است و طالبان با استفاده از همين خلاء دولتي است که به جنوب و شرق افغانستان (مناطق پشتون نشين ـ مناطقي كه قاعدتا بايد حامي حامد كرزاي باشند كه خود او يك پشتون است) بازگشته و عملا وظايف دولت را برعهده گرفته اند. اين طالبان در اين مناطق، كار كمك به مردم و برقراري نظم را برعهده گرفته اند؛ همان وظايفي را دولت بايد انجام دهد.
اوباما گفت كه جدول زماني (تايم تيبل) ارائه نمي دهد. دستورداده است كه 17 هزار نظامي ديگر به افغانستان منتقل و بر 38 هزار نظامي آمريكايي فعلي در آن كشور اضافه شوند. علاوه بر اين شمار، چهار هزار نظامي ديگر براي آموزش نظاميان و پليس افغانستان اعزام خواهند شد. ارتش و پليس افغانستان بايد از لحاظ شمار نفرات افزايش يابد و نيز آموزش تازه بيند. (روس ها در دهه 1980 ارتش بزرگ و مجهزي براي افغانستان ساختند ولي ديديم كه اين ارتش در برابر پيشروي طالبان مثل يخ آب شد مخصوصا به خاطر ملاحظات قبيله و طايفه اي كه نظاميان به آن وابسته بودند.). تلفات كشته آمريكا در افغانستان تا 27 مارس 2009 از رقم 599 تجاوز نكرده بود كه در مقايسه با شمار كشته شدگان آمريكا در عراق كه تا اين روز چهار هزار و 262 تن بود رقمي كوچك بنظر مي رسید تلفان نظامی آمریکا در افغانستان تا 27 مارس 2010 دو برابر و به رقم یکهزار نزدیک شده است. شمار نظاميان ناتو و چند كشور ديگر در افغانستان در 27 مارس 2009 جمعا 32 هزار تن بود.
اوباما ضمن اعلام استراتژي تازه اش، ازهمسايگان افغانستان از جمله ايران خواست كه درمبارزه با القاعده و برقراري نظم در افغانستان به مساعي آمريكا ياري دهند و افزود كه در اين زمينه با اين دولتها تماس گرفته خواهد شد. (از اين مطلب چنين برمي آيد كه اوباما دقيقا از جزئيات اظهارات آيت الله خامنه اي رهبر ايران در روز نوروز در اجتماع مشهد و نيز پيام سال نو او آگاه نشده است كه دعاوي متعدد ايران از آمريكا - از توقيف دارايي ها تا تحريك صدام حسين به تعرض نظامي با صدها هزار كشته تا حمله موشكي به هواپيماي غير نظامي و تحريم اقتصادي 29 ساله و انواع محدوديت هاي ديگر را برشمرده بود. به علاوه اوباما از نوعي سازش گروهها در افغانستان سخن به ميان اورده بود كه يكي از اين گروهها «طالبان» دشمن شماره يك شيعه هستند و ايران به آساني كشتار كنسولگري خود در مزار شريف توسط طالبان را نمي تواند فراموش كند. «جو بايدن Joe Biden» معاون اوباما 26 مارس و يك روز پيش ازاعلام استراتژي تازه گفته بود كه طبق اين استراتژي، نيروهاي آمريكايي در صورتي و درجايي به تعقيب طالبان خواهند پرداخت كه طالبان با القاعده همكاري كنند و در مناطق خود به آنان پناه دهند (ايجاد «سيف هيون Safe Haven» كنند). ما نمي خواهيم كه افغانستان پايگاه القاعده باشد. اين اظهارات جو بايدن از شبكه اي بي سي پخش شد و در وبسايت اين شبكه قرار گرفت. کرزاي هم قبلا طالبان را به دو دسته معتدل و تندرو تقسيم کرده بود که تماس با دسته متعدل بلامانع خواهد بود.
«اوباما» ضمن تاكيد اين نكته كه منطقه (افغانستان و پاكستان) بيش از هروقت ديگر در خطر و اين خطر روز افزون است همچنين از دولت هاي ديگر خواست كه نيروي نظامي بيشتري به افغانستان بفرستند تا در جريان انتخابات اين كشور نظم برقرار باشد. (انتخابات افغانستان در ماه اوت 2009 برگزار شد و دکتر عبدالله برنده شماره 2 و نیز یک دیپلمات آمریکایی دفتر سازمان ملل در کابلوجود تقلب در آن را اعلام کردند ـ اين انتخابات طبق قانون اساسي افغانستان بايد دو ماه زودتر برگزار مي شد!. به علاوه، به كامل بودن انتخابات در شرايط جنگ ترديد است و تمرين دمكراسي در وضعيت جنگ همواره زير سئوال قرارداشته است. اثبات دمكراسي، جمع شدن چند زن برقع بر سر و بچه در بغل در يك صف و گرفتن عكس از آنان و دادن به رسانه ها نيست؛
سواد دمكراسي لازم است و راي دهنده بايد بداند كه دمكراسي چيست. مي دانيم كه در قرن 21 خواندن و نوشتن متعارفي هم ـ كه بسياري از افغانها فاقد آن هستند ـ سواد كامل محسوب نمي شود، در کشورهاي پيشرفته تر صحبت از اين است که افراد بايد سواد كاركردن با كامپيوتر داشته باشند و ....). حامد کرزای با وجود انتقادهای متعدد و پی گیر از انتخابات تابستان 2009، با کمتر از نیمی از کل آراء برای دور دوم رئیس جمهور شده است که بسیاری از کشورها انتخاب با کمتر از نیمی از آراء را قبول ندارند و اگر موردی مشاهده شود، انتخابات تجدید می شود.
حامد كرزاي از اظهارات 27 مارس 2009 «اوباما» استقبال كرده بود زيرا كه ادامه حيات دولت او (که بنا به اظهار اوباما در 27 مارس 2009، تنها بر کابل و حومه آن حکومت دارد) بستگي به استقرار نظامي خارجي دارد.
يوسف رضا گيلاني نخست وزير پاكستان ضمن استقبال ضمني از استراتژي اوباما (پس از اطلاع از كمك پولي آمريكا به پاكستان) در عين حال گفته بود كه عمليات نظامي به تنهايي به حل مسئله القاعده و قطع حمايت اهالي محل از آن نخواهد انجاميد بايد به مناطقي كه القاعده در آنجا فعال هستند كمك غير نظامي (عمران و رفاه) داده شود.
همزمان با اعلام استراتژي اوباما، در مسكو كشورهاي عضو سازمان تعاون شانگهاي و مدعوين، مسئله افغانستان از لحاظ مواد مخدر (كشت و صدور ترياك و مشتقات آن) و جرائم ناشي از قاچاق و تروريسم را بررسي و آمادگي اين سازمان را براي كمك به حل اين مسائل اعلام كردند و به اين ترتيب به آمريكا نشان دادند كه در افغانستان و آسياي جنوبي فعال مايشاء نخواهد بود.
چند ساعت پيش از اعلام استراتژي اوباما، دو انفجار در ايالت شمال غربي پاكستان روي داده بود كه در يكي از آنها هشت نفر و در ديگري كه يك انفجار انتحاري بود دست كم پنجاه نفر در يك مسجد كشته شدند. نخستين انفجار با هشت كشته در كنار جاده منتهي به گذرگاه خيبر روي داد. ناتو و آمريكا براي انتقال جنگ افزارهاي سنگين و تداركات نظامي خود به افغانستان از اين مسير استفاده مي كنند. همزمان، در ايالت خوست و ايالت هلمند افغانستان نيز در دو انفجار مشابه عده اي ازجمله چند مامور پليس كشته شدند. اعلاميه اوباما قبلا انتشاريافته بود و معلوم بود كه جمعه 27 مارس (شب به وقت آسياي جنوبي) چه خواهد گفت. باوجود اين، هنوز به درستي معلوم نيست كه اين انفجارها اخطاري به او بوده است.
از اظهار نظرهای 28 و 29 مارس 2009 درباره استراتژي «اوباما» چنين بر مي آمد كه بايد منتظر پيچيده شدن اوضاع پاكستان بود. مسیر حوادت در طول یک سال (از مارس 2009 تا مارس 2010) نشان داد که این اظهار نظرهاا درست بوده اند. اگر فشار بيشتري به دهها ميليون پاتان (پشتون) پاكستان وارد شود، باتوجه به بازگشت طالبان به مناطق پشتون نشين افغانستان ممكن است اين مردمان همننزاد ساکن طرفين خط انگليسي "دوراند" بار ديگر به انديشه ايجاد پشتونستان (پختونستان) بيافتند. در اوايل دهه 1960 چنين شده بود و دو كشور افغانستان و پاكستان در آستانه يك جنگ تمام عيار قرارگرفته بودند.