|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#2231
01-13-2010
|
||||
|
||||
از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است
غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست ف
__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم . . . 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#2232
01-13-2010
|
||||
|
||||
|
فکند زمزمه "گلپونه‌ئی" به برزن وکو
به بام کلبه پرستوی زرنگار آمد گشود پیر در خم و باغبان در باغ شراب و شهد به بازار و گل به بارآمد ا
|
|
#2233
01-13-2010
|
||||
|
||||
|
ای خوش آن شبها که با افسانهمیلی داشتی
درددل می گفتم و افسانه می پنداشتی // ز
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
|
#2235
01-14-2010
|
||||
|
||||
|
گر بر سر و چشم ما نشینی
بارت بکشم، که نازنینی ی
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست 
|
|
#2236
01-14-2010
|
||||
|
||||
|
یاری اندر کس نمی بی نیم یاران را چه شد
دوستی کی خواهد آمد دوستداران را چه شد د
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان آرام خوشه ی ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ
|
|
#2237
01-14-2010
|
||||
|
||||
|
دو بامداد امید هست پرستندگان مخلص را
که نا امید نگردند از آستان الله س
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|
|
#2238
01-14-2010
|
||||
|
||||
|
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده انست که نامش به نکویی نبرند م
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان آرام خوشه ی ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ
|
|
#2239
01-14-2010
|
||||
|
||||
|
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست // ب
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 14 نفر (0 عضو و 14 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 06:34 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.