حس عشق و عاشقانه ها

[Setare]

دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم
/

کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی

[Nur3]

عشق به تو مرا زنده نگه می دارد
این عشق نیست که نثار تو می شود ...

اصلاْ هیچ عشق وجود ندارد ...
فقط تویی ...

تویی همه چیز و در همه چیز

[Nur3]

در سکوت می توان نگاه را معنا کرد و آن را با عشق به دل پیوند زد

می توان بهار را به دیدار برگهای خزان زده برد

و برای رازقی های امید از عطر دوست داشتن گفت

می خواهم سکوت کنم و تنها به حرف نگاهت گوش کنم

[Nur3]

عشقت را در ارتفاع پست خرج نکن . در ارتفاع یک متری از سطح زمین ، اگر پر بزنی ، سقوط و تل خاک و گل و لجن سرنوشتی محتوم است .

یا بلند بپر از اول برای عاشقیهایت ، یا گله نکن بعد از آنکه باختی

[Nur3]

تکه های قلبم را با تو قسمت می کنم

شاید هیچ اثری براین سرمای زمستانی نداشته باشد؛
اما...

برای لحظه ای می توانی گرمای عشق واقعی را در دستانت حس کنی

[Nur3]

ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت ... به من و سادگیم خندیدی
برو تا راحت تر تکه های دل خود را سرهم بند زنم ...

[Nur3]

نقاش نیستم ! اما تمام لحظه های بی تو بودن را درد میکشم

[Nur3]

نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه می لغزد
ولی باران نمی داند که من دریایی از دردم

به ظاهر گر چه می خندم ولی
اندر سکوتی تلخ می گریم

[shokofe]

آری دیرگاهیست

قلبم تپیدن را با عشق تو تجربه می کند

چشمان بارانی ام با عشق تو آفتابی می شود

می خواهمت،تا برایت از قصه غصه ها بگویم

می خواهمت،تا شانه هایت را برای اشکهایم کنار بگذارم

می خواهمت،تا عشق را در چشمان بارانی ام بیابی

می خواهمت،تا تاری شبهایم را سپید کنی

می خواهمت،تا قلب شکسته ام التیام شاید یابد

می خواهمت،تا بوی باران پاییزی را با عشق شیرین تو داشته باشم

می خواهمت،آن من،هستی من،عمر من،عشق من،مال من باشی

[shokofe]

يه روز اومدي مثل موج دريا
يه روز اومدي تو سكوت قلبم
حالا چي شده كه ميخواي جدا شي
چي شده تو بگو من چه كردم